۲-۱-۵- شیوهی ساخت فعل امر در مرزباننامه
فعل امر علاوه بر شیوه معمول امروز به شیوه های دیگر نیز به کار رفته است:
۲-۱-۵-۱- فعل امر بدون پیش جزء مثبت ساز در مرزباننامه
در مرزباننامه حدود۳۳% از افعال امری بر این شیوهاند.
این عقده دیگر از کار بگشای و این عهده دیگر از ذمّت خویش بیرون کن. (۳/۴۵۰)
۲-۱-۵-۲- فعل امر با پیش جزء «می» در مرزباننامه
در مرزباننامه حدود ۱۷% از افعال امری بر این شیوهاند. برخی از دستورنویسان برای این گونه از فعل امر، اصطلاح امر غایب را به کار برده اند.
تا توانی با دوست و دشمن راه احسان و اجمال میسپر. (۱/۱۰۱)
آن حلاوتی که آخر به مذاق تو خواهد رسید، برابر دیده دل نصب میکن. (۸/۱۱۳)
از ذبول پیری که خزان عیش و برگ ریز امل است، یاد میدار. (۹/۲۰۴)
برخیز و میرو آسوده و سبک بار. (۷/۵۰۹)
۲-۱-۵-۳- ساختن افعال نهی با استعانت از تکواژ «مَ» در مرزباننامه
در مرزباننامه برای ساختن افعال نهی از تکواژ «مَ» استفاده شده به جز یک مورد:
با ملوک سخن ناپرسیده مگو و کار ایشان نافرموده مکن. (۹/۴۹)
باد دستی و تبذیر از جود و سخا مشمر. (۱/۹۹)
بیگانگان را مگزین که گفتهاند دیو آزموده، به از مردم نا آزموده. (۵/۱۰۴)
۲-۱-۶- فعل آغازی در مرزباننامه
یکی از شیوه های به کارگیری افعال در متون گذشته و حال، به کار بردن فعل به شیوهی آغازین میباشد. بدین گونه که فعل اصلی را به صورت مصدر با فعل گرفت همراه میسازند و بر شروع کار دلالت میکند. مانند: باریدن گرفت یعنی شروع به باریدن کرد. فرشیدورد در این باب چنین میگویند: «مراد از «فعل آغازی» فعلی است که بر شروع کاری و ادامهی آن در زمانی معین دلالت میکند. «فعل آغازی» در بعضی از زمانها از جمله در فارسی باستان دارای ساختمان خاصی است که در آن صورت باید فعل آغازی دارای نمونهی خاص نیز شمرد.» (فرشیدورد، ۱۹۱:۱۳۸۳)
در مرزبان نامه نیز چنین شیوهای به چشم میخورد. و از این گونه:
خرس چون این بشنید، نایره بغض از درون او شعله برآورد و قاروه قدح در گفتار داستان انداختن گرفت. (۷/۳۲۲)
صحیفه اصل را پیش نهادم و به عبارت خویش نقل کردن گرفتم. (۵/۲۳)
سرشک معصفری بر سفیداب و لاجورد او ریختن گیرد. (۲/۱۰۹)
جهان پیش چشمش تاریک شد و آه دود آسا از سینه برآوردن گرفت. (۲/۲۳۷)
یادآوری: این کارکرد در مرزباننامه اندک است و از این گونه ۱۶ مورد یافت شد.
۲-۱-۷- کارکرد مصدر به جای افعال دیگر در مرزباننامه
در مرزباننامه گاهی به جای انواع افعال از مصدر استفاده شده است که این شیوه حدود ۴% از افعال را شامل میگردد.
۲-۱-۷-۱- به کار بردن مصدر به جای مضارع التزامی در مرزباننامه
موش به یک شب نانی چگونه تواند خوردن [میتواند بخورد]؟ (۱۰/۱۶۵)
پس دختر را فرمود که ترا ساعتی پیش این مهمان میباید نشستن [باید بنشینی] و آرزو او به لقیه از لقای خود نشاندن [بنشانیم]. (۷/۶۳)
ای برادر، تاکی مسخّر آدمی زاد بودن [باشی] و جان خود را درین عذاب فرسودن [بفرسایی]؟ (۸/۸۴)
اکنون ترا به کنار این دریا کشتیهای بسیار میبایدن ساختن[باید بسازی]. (۵/۱۱۴)
اگر شهریار زاده آن مار تواند کشتن [بتواند بکشد]، پس کشتن او و مردن شاه بابل یکی بود (۱/۱۴۱)
پس گفت: ترا میباید رفتن [باید بروی]. (۶/۴۱۲)
هرچه به شرط گفتار و کردار مشروط است و به تمشّی کارها مفضی، میباید گفتن [باید بگویی]. (۲/۳۷۳)
۲-۱-۷-۲- به کار بردن مصدر به جای امر در مرزباننامه
وزیر گفت: دستوری دادن [دستوری بده] تا از این جا به جائی دیگر رود. (۲/۴۲)
۲-۲- زمان های تقویمی (نجومی) و دستوری در مرزباننامه
زمان فعلها اغلب همان زمانی است که از صیغهی آنها دریافت میشود اما گاه اتفاق میافتد که صیغهی فعل زمانش با زمانی که فعل اتفاق میافتد، متفاوت است به همین علت در
کتابهای دستوری برای برخی از افعال دو زمان تقویمی و دستوری قائل شدهاند. در دستور انوری در این باره چنین به چشم میخورد: «زمان تقویمی همان زمان اصلی است. یعنی گذر آنات و لحظهها که درک میکنیم و به طور کلی به گذشته، حال و آینده تقسیم میشود، اما مراد از زمان دستوری، نامی است که فعلها با آن نامیده شدهاند.» (انوری و گیوی، ۱۳۸۷: ۴۶)
فرشیدورد (۱۳۸۳: ۲۷۲) معتقد است در طول تاریخ زبان فارسی، از وسعت دامنهی افعال از جنبه های مختلف کاسته شده و رو به محدودیت و سادگی نهاده است. یکی از این موارد، کاهش ارزش معنایی فعل است به این معنی که در قدیم یک شکل خاصّ فعل، بیش از امروز معنی و کاربرد داشته است.
ما در این مبحث به طرح بعضی از موارد استعمال فعلهای فارسی مرزباننامه می پردازیم که بر اثر تحول زبان، امروزه منسوخ شدهاند:
۲-۲-۱- کاربرد ماضی مطلق به جای مضارع التزامی در مرزباننامه
در مرزباننامه گاهی به جای مضارع التزامی ماضی مطلق به کار رفته است. شواهد بدین گونه اند:
اگر خود را مجرم دانستی، هرگز او را آن قوت دل نبودی که گرد جناب حشمت تو گشتی [بگردد]. (۹/۶۱۰)
بدان که چون سفینهی عمر به ساحل رسید[برسد] و آفتاب امل بر سر دیوار فنا رفت[برود]، مرد را جز تبتّل و طاعت و توبه و انابت و طلب قبولِ متاب و بازگشت به حسن مآب هیچ روی نیست. (۴/۶۷۵)
ازو التماس کردند که چون رفتن تو از اینجا محقق شد[شود]، کتابی بساز مشتمل بر لطایف حکمت و فواید فطنت. (۱/۴۱)
زیرا که چون بخث او قوی حال شد[شود] و تو نیز از قصد او تقاعد نمایی، مدد قوت او کرده باشی. (۸/۲۱۹)
هیچ چارهای ندانست، جز آنکه به کنارهی جوبیار رفت [برود] و آنجا مترصّد وارداتِ رزق بنشست[بنشیند] تا خود از کدام جهت از سوانح غیب در دام مراد خود اندازد. (۱/۴۷۴)
سالها شد[است] که تا اینجا متوطّنم. (۶/۴۰۸)
در متصیّد آن صحرا از مزاحمت او طعمه به هیچ سبعی نمیرسید تا گوشت مردار بر گرگ مباح شد[شود]و گراز به استخوان دندان خویش قناعت کرد[کند]. (۴/۴۹۹)
هرگه که یک دو بار برین قاعده رفتی[بروی]، شتربان را اگرچه نمک بر جراحت افشانده باشی، فیما بعد بار نمکت به اندازهی واسع نهد. (۶/۵۰۹)
هیچ نیافت که بدان سد جوعی کردی[بکند]و لَوعَتِ نایرهی گرسنگی را تسکین دادی[بدهد]. (۱/۳۶۳)
پادشاه را عشق مملکت با سیصد و شصت رگ جان پیوند گرفته بود و لذّت آن دولت و فرمانروایی را با مذاق طبع آمیختگی تمام حاصل آمده، اندیشید که این پسر رتبت پدری گرفت[بگیرد] و دُربَت کاردانی یافت [بیابد]. عن قریب باشد داد حکم مملکت برخیزد. (۸/۱۳۷)
صحبت پادشاه و قربت جوار او به گرمایه گرم ماند که هر کس بیرون بود. با آرزو خواهد که اندرون شود و هر کس درون او نشست [بنشیند] و از لَذع حرارت آب و ناسازگاری هوای او متأذّی شد[شود]. خواهد که بیرون آید. (۵/۶۳۴)
۲-۲-۲- کاربرد ماضی مطلق به جای مضارع اخباری در مرزباننامه
گفت: من زمان قبض و بسط و عنان تولّی و تملّک در مجاری امور ملک بتو سپردم[میسپارم]. (۸/۱۳۶)
۲-۲-۳- کاربرد ماضی استمراری به جای مضارع التزامی در مرزباننامه
و از اهل دیوان طایفهی گماشتگان ملک و دولت از بهر عرض مظالم خلق زیر خوان بنشستند [بنشینند] تا جزای عمل هریک به اندازهی رسوم و حدود شرع میدادند[بدهند] و بر قانون عرف با هر یک خطایی به سزا میکردند [بکنند]. (۴/۶۹۲)
[شنبه 1400-08-22] [ 03:28:00 ب.ظ ]
|