پایان نامه های کارشناسی ارشد درباره راهبرد فرهنگی ـ سیاسی جمهوری اسلامی ایران با تاکید بر ... |
فلاینبغی ان یقتص بنفسه فان ذلک للامام او من یامره به الامام بلاخلاف( طوسی، بی تا، ج ۲: ۳۶۹); سزاور نیست کسی خود سرانه اقدام به قصاصی کند که حق اوست، بلکه این از موارد اختیارات حکومتی محسوب گردیده و منحصرا در اختیار امام یا مامور ایشان می باشد و اختلافاتی در این خصوص بین فقها نیست.
۵ـ۲) جهاد و مبارزه با دشمنان
شیخ طوسی در کتاب الرسائل العشر جهاد را از وظایف و اختیارات امام بر شمرده و از آن به «القیام بالدفاع عنها و حرب من یعادیها»( امام خمینی، ۱۳۷۸الف:۱۱۱)تعبیر کرده است; البته منظور از جهاد، جهاد ابتدایی است که شیخ آن را از اختیارات انحصاری امام معصوم یا کسانی که از طرف امام منحصرا برای جهاد منصوب شده اند، می داند( امام خمینی، ۱۳۷۸الف:۲۴۱);
اما هرگاه دشمن متجاوزی به سرزمین و کشور اسلامی هجوم آورد، وظیفه همگان است که به دفاع برخیزند و حضور و وجود امام نیز شرط وجوب دفاع نیست:
اللهم الا ان یدهم المسلمین امر یخاف منه علی بیضه الاسلام و یخشی بواره او یخاف علی قوم منهم فانه یجب حینئذ دفاعهم( طوسی، ۱۲۷۱ق، ج ۲: ۸.)؛ اما اگر مسلمانان مورد تهاجم واقع شوند، به گونه ای که مرکزیت اسلام در معرض خطر قرار گیرد و ترس از نابودی آن یا خوف از نابودی و صدمه دیدن جمعی از مردم مسلمان ساکن در کشور اسلامی احساس گردد، دفاع بر آنها (مردم) واجب می گردد.
۶ـ۲) دفاع از حقوق شهروندان
اساسی ترین وظیفه و بدیهی ترین اقدامی که از هر حکومت و نظام سیاسی مطلوب انتظار می رود، دفاع از حقوق شهروندان است.اگر حکومت نتواند از عهده ایفای این مسؤولیت خطیر بر آید، هرج و مرج بر آن حوزه حکومتی مستولی خواهد شد.
شیخ طوسی ساکنان و شهروندان دارالاسلام را به سه دسته تقسیم می کند:
الف) مسلمانان: وظیفه امام، یاری و کمک به آنان بوده و در مقابل هر فرد و گروهی که به ناحق و باطل، حقوق آنان را مورد تعرض قرار دهد، ایستادگی کرده و با آنها برخورد جدی خواهد کرد; متجاوزان خواه مسلمان باشند و خواه کافر؛از این رو هرگاه حقی از مسلمانان ضایع شده باشد، امام موظف است که آن حق را به نفع صاحبش استیفا کند.
ب) کفار ذمی: دومین گروه از ساکنان کشور اسلامی، کفاری هستند که با دولت اسلامی قرار داد ذمه بسته و بر طبق آن، وظایفی بر عهده شان قرار گرفته است و تبعا دارای حقوقی نیز هستند:
و ان کان من اهل الذمه کان حکمه فی هذا کله حکم المسلم فی نصرته و الذب عنه غیر انه ان شرب الخمر فلا حد علیه( طوسی، ۱۲۷۱ق، ج ۸: ۳۷)؛ کیفیت رفتار و برخورد نظام سیاسی با کفار ذمی در کمک و یاری رسانی و دفاع از حقوق آنان، همانند رفتار با سایر مسلمانان است (بر طبق قانون باید به وظایفشان عمل کرده و در صورت تخلف، طبق قانون مجازات شوند؛ به استثنای این که هرگاه آنان اقدام به نوشیدن شراب نمایند، حدی بر آنان جاری نخواهد شد (البته این در صورتی است که کفار ذمی، تظاهر به نوشیدن شراب در مجامع علنی مسلمانان کنند) .
ج) کفار مستامن: غیر مسلمانانی هستند که با دولت اسلامی قرار داد ذمه نبسته اند، اما به دلیل وجود امنیت در سرزمین اسلامی مستقر گردیده اند.شیخ در مورد اینها نیز امام را موظف به دفاع می داند; البته تنها زمانی از این گروه دفاع می شود که متعرضان از مسلمانان یا کفار ذمی باشند، اما زمانی که از ناحیه کفار حربی مورد تجاوز قرار گرفته و یا جنگ داخلی در بین خودشان رخ دهد، نظام سیاسی اسلامی خود را موظف به دخالت ندیده و هیچ گونه کمکی هم برای آنان ارسال نخواهد کرد( طوسی، ۱۲۷۱ق، ج ۸: ۳۷).
۷ـ۲) ایجاد ساختار مالی برای تحقق اهداف حکومت اسلامی
از عمده ترین مسائلی که هر نظام سیاسی با آن درگیر است، تامین منابع مالی و کیفیت توزیع آن در موارد لازم و مورد نیاز است، زیرا رشد و پیشرفت و در واقع ادامه حیات نظام سیاسی و تحقق اهداف حکومت اسلامی، در گرو هزینه ای است که از سوی منابع مالی تامین می شود.
فقهای شیعه موارد عدیده ای، نظیر زکات، خمس، جزیه و انفال و زمین ها را به عنوان منابع مالی ذکر کرده اند و شیخ طوسی تامین و سازماندهی منابع مالی را وظیفه امام می داند:
و علی الامام ان یبعث الساعی فی کل عام الی ارباب الاموال لجبایه الصدقات و لایجوز له ترکه( طوسی، ۱۲۷۱ق، ج۱: ۲۴۴); امام موظف است هر سال فردی را برای جمع آوری مالیات و صدقات (زکات) به نزد صاحبان اموال و دارایی ها اعزام دارد و ترک این عمل برای امام جایز نمی باشد.
بدیهی است که چنین فردی باید دارای ویژگی هایی مانند امانت داری و آشنایی به احکام دینی مربوط به وجوهات شرعیه (فقه) بوده و از مسلمانان عاقل محسوب گردد( طوسی، ۱۲۷۱ق، ج ۱: ۲۴۸).
بخش پنجم: بررسی نهاد های موثر در راهبرد نهادینه کردن فرهنگ اسلامی در جامعه
√ فصل نخست: آسیب شناسی اجمالی از وضعیت کنونی فرهنگ در جامعه
√ فصل دوم: شناسایی نهادهای موثر و کارآمد و بررسی جایگاه آن ها در ساختار فرهنگی جدید
√ فصل سوم: طراحی ساختار فرهنگی جدید و کیفیت اجرای آن در سطح کشور
فصل نخست: آسیب شناسی اجمالی از وضعیت کنونی فرهنگ در جامعه
بر مبنای ،آنچه تا کنون ذکر شد؛ در این بخش لازم است آرمانی ترین وجه ممکن[۴۷] برای دستیابی به یک نظام سیاسی ـ اجتماعی متعالی شیعی طراحی و ترسیم شود تا از رهگذر آن اهداف زیر محقق شود:
۱) روح کفر و نفاق و گرایشات کفرآمیز و نفاق آلود از بستر جامعه رخت بربندد.
۲) ظواهر رفتاری در جامعه از فسق و فساد و فحشا مبرا شود.
۳) امر به معروف و نهی از منکر متناسب با مقتضیات روز در جامعه نهادینه شود.
۴) روح ایمان حقیقی در جامعه اسلامی دمیده شود تا منافرات ایمانی مجال جولان در جامعه نداشته باشد.
۵) تقوای الهی در بستر جامعه نهادینه شود تا از رهگذر آن صادرات فعلی آحاد از رذایل اخلاقی منزه شود و مکارم اخلاق در عرصه عمومی جامعه به نحو فراگیر مشاهده شود. (نتیجه نهایی این مورد ایجاد سنخیت بنیادین میان مامومین (امت تشیع و جامعه مسلمین) و امام معصوم علیه السلام است که تحقق آن یکی از اصلی ترین موانع ظهور را مرتفع خواهد کرد)
۶) الفت قلبی میان آحاد جامعه برقرار شود تا از این راه انسجام داخلی و پایداری ملی تحقق یابد و به واسطه آن دوام و قوام و بقای حکومت اسلامی تضمین شود و مواجهه با خصم مستکبر بی هیچ مانعی با حدت بیشتر ادامه یابد.
۷) مصداق کوچکی از آرمان شهر اسلامی با تمام مختصات و ویژگی های آن در بوم ایران تحقق یابد و با توسعه بین المللی مرام حقیقی اسلام در میان ملل مسلمان و آزادیخواه، زمینه برای پذیرش حکومت حقه مهدویه در جامعه جهانی فراهم شود. (تمهید شرایط ظهور به مثابه هدف غایی از طراحی و ترسیم ساختار فرهنگی مورد نظر)
همه این تاکیدات بر این مبنا استوار است که ما معتقدیم «تربیت الهی آحاد اصلی ترین مقتضی در راهبرد مهدویت است». بنابراین ما بر این باوریم که بزرگ ترین دغدغه و جهت گیری نظام سیاسی حاکم در عصر غیبت باید مبتنی بر همین اصل الهی و اسلامی باشد که هرآینه یک رهیافت فرهنگی دین بنیاد است و از همین رو است که عارفی مجاهد چون شهید دکتر مصطفی چمران اعلی الله مقامه در باب انقلاب اسلامی ایران چنین می فرماید:
«ما انقلابی را انقلاب می دانیم که در راه ساختن مدینه فاضله و تکامل انسان ها و ظهور امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف موثر و مفید باشد» هم ایشان می فرماید «ما یک انقلاب را وقتی انقلاب اصیل می دانیم که انقلاب درونی و معنوی و تربیتی نیز در انسان ها بوجود بیاید» «انقلاب درونی، انقلاب نفسانی ـ معنوی و انقلاب تربیتی ـ فرهنگی است»( رحیم پور ازغدی، سخنرانی در خراسان رضوی، خبر گزاری دانشجو، ۲۸/۰۳/۱۳۹۰) و این بیانات مبارک، درست در جهت فرمایشات مولای متقیان علی علیه السلام است که ویژگی های این انقلاب درونی و معنوی ـ که به دنبال سلوک الی الله و تهذیب نفس حاصل می شود ـ را چنین بر می شمارند:
«قد احیا عقله و امات نفسه حتی دق جلیله و لطف غلیظه و برق له لامع کثیر البرق فابان له الطریق و سلک به السبیل و تدافعته الابواب الی باب السلامه و دار الاقامه و ثبتت رجلاه بطمانینه بدنه فی قرار الامن و الراحه بما استعمل قلبه و ارضی ربه»
و اینچنین است که حرکت در مسیر هدایت، خود هدایت افزا است و به قرار امن و آرامش منتهی خواهد شد و نور ایمان را در دل متجلی کرده و انقلاب درونی و معنوی را رقم می زند و باید دانست که این، همان مقام درونی شدن و نهادینه شدن دین در وجود آدمی است که به دنبال آن علقه ای ناگسستنی میان انسان و اسلام ایجاد می شود.
بر این اساس در بخش پایانی رساله حاضر ضمن شناسایی خلاها و آسیب های فرهنگی، ساختاری نوین با هدف نهادینه کردن فرهنگ ایده آل اسلامی در جامعه طراحی و پیشنهاد می کنیم تا بتوان با استخدام این ساختار اهداف هفت گانه ای که برشمرده شد را به حد بضاعت محقق کنیم.
گفتار نخست: جامعه، فرهنگ اسلامی و تهاجم فرهنگی
با توجه به آنچه در زمینه مفهوم شناسی فرهنگ بیان شد، مفهوم فرهنگ و عناصر و متغیرهای پیوسته به آن می تواند همچون خود فرهنگ آسیب پذیر باشد. ممکن است در اثر نفوذ فرهنگ بیگانه، و القائات بیگانگان و یا تسامح و سهل انگاری کارگزاران امور فرهنگی، عنصر یا عناصری که در اصل از اجزاء ترکیبی مفهوم و ساختار مفهومی فرهنگ خودی نبوده است، رفته رفته به صورت جزو عنصری آن درآید. به عنوان مثال، چنانچه هنر از جمله محتویات مفهوم فرهنگ معرفی گردد، اما دامنه به کارگیری و استفاده از هنر در ضمن مفهوم شناسی فرهنگ روشن نشود، بیم آن می رود که به تدریج هنرهای مبتذل و تخریب گری، که پایه و ساختار اخلاقی فرد و جامعه را در هم می شکند، به اسم فرهنگ جامعه رواج یابد و جنبه فرهنگی به خود بگیرد، مسلما چنین هنرهایی عامل ترقی و رشد و تعالی جامعه نخواهد بود، بلکه برعکس روند انحطاط فرد و جامعه را تسریع خواهد کرد. بنابراین، یا باید مفهوم هنر را تحدید کرد و یا باید در مفهوم فرهنگ و فرهنگی تامل و دقت بیش تری به عمل آورد و هر هنری را فرهنگی ندانست. دقت بیش تر در مفهوم شناسی و معنایابی فرهنگ، میزان آسیب پذیری فرهنگ را چه از جنبه مفهومی و چه از جنبه محتوایی کاهش می دهد. به هر اندازه که شاخص های فرهنگ و فرهنگی باثبات تر و مطمئن تر باشند نظام فرهنگی سالم تر و آسیب ناپذیرتر خواهد ماند. در این راستا، قوی ترین عاملی که می تواند ثبات فرهنگی را بیمه کند و استقرار و استحکام فرهنگ سالم را تضمین نماید، اعتقاد و پای بندی جامعه به دین راسخ می باشد. هر چه دین، معتقدات، سائقه ها و انگیزه های دینی راسخ تر باشد، فرهنگ برخاسته از دین پابرجاتر و مؤثرتر خواهد ماند و تشخص فرهنگی جامعه دینی شفاف تر خواهد بود. کشف ارتباط میان دین و فرهنگ ما را نسبت به این نکته واقف می سازد که در یک جامعه متعهد و ملتزم به دین، عامل دین و انگیزه های دینی می تواند خاستگاه فرهنگ آن جامعه باشد.
چنانچه دین از حاشیه ها و کناره های زندگی فردی و اجتماعی به متن زندگی وارد شود و بر کلیه روندها و فرآیندهای اجتماعی نظارت کند، هویت خود را باز خواهد یافت. در این صورت است که دین می تواند نقش مهم خود را به عنوان عالی ترین خاستگاه فرهنگ ایفا کند. با اندک تاملی در فلسفه بعثت انبیا و با نیم نگاهی به هویت فرهنگی - اجتماعی اسلام درمی یابیم که نقش دین در جوامع اسلامی به مراتب فراتر از نقش جامعه است، به گونه ای که دین توانایی نظارت بر جریانات مربوط به زندگی فردی و اجتماعی را دارد و می تواند نهادهای اجتماعی را بر مبنا و اسلوب صحیحی شکل دهد و نظام بخشد. با این وصف، آداب و رسوم می توانند جنبه دینی به خود بگیرند و یا نظارت دین را پذیرا باشند و بالاتر این که از دین نشات بگیرند. قرآن کریم از این منظر به دین فرهنگی و فرهنگ دینی می نگرد که نقش حضور فعال دین را در اجتماع به مراتب گسترده تر و فراتر از نقش فعال جامعه می بیند. بر اساس بینش قرآنی، یک فرد واحد انسانی با تعهد و التزام خالصانه به دین و منویات الهی می تواند به تنهایی یک امت محسوب گردد. احرازیک چنین نگرش وبینشی است که حضرت ابراهیم علیه السلام را به تنهایی به منزله یک امت می بیند: «ان ابراهیم کان امه قانتا لله حنیفا و لم یک من المشرکین»(نحل، ۱۲۰) حضرت ابراهیم علیه السلام در مقام بندگی خداوند به منزله یک امت بود. (مجلسی، المیزان، ج ۱۲: ۳۶۸)
در جوامعی که دین حاکمیت دارد، برای دین نقشی ورای همه عوامل اجتماعی و نهادهای فرهنگی - تربیتی درنظر گرفته شده است. در این جوامع فرایند اجتماعی سازی[۴۸] ، همواره تحت اشراف و نظارت دین انجام می پذیرد، و فرهنگ جامعه از دین وام می گیرد. این امر بستگی به هنر و کارایی آن نظام دینی دارد که مردم نسبت به آن وفادار می باشند و در عمل به مقتضای آن ملتزم و پای بند هستند. وفاداری به مبانی جهان شناختی دین و التزام عملی به جنبه های ایدئولوژیک آن، دین را در ایفای نقش حساس و سازنده خود در جامعه یاری می دهد و حیات و جاودانگی فرهنگ نشات یافته از آن را تضمین می کند.
اکنون که به نفوذ دین و ارزش های نشات یافته از دین در زوایای فرهنگ بشری پی بردیم، بر این نکته مهم می توان پافشاری کرد که عامل اصلی انحطاط و استحاله فرهنگی و در نهایت دلیل عمده از خود بیگانگی فرهنگی جوامع انسانی، پشت پا زدن به ارزش های دینی و شکستن حریم تعهدات و التزامات دین مدارانه است. همین عامل جدایی و بریدگی از دین است که بروز و نفوذ آسیب های فرهنگی را تشدید می کند و فرهنگ انسانی را آسیب پذیر می سازد. اینجاست که دین ستیزان و به ویژه اسلام زدایان و دشمنان مسلمانان همواره در جهت به حاشیه کشاندن و بی هویت کردن دین و تضعیف و بی اثر کردن قدرت شگرف آن تلاش کرده اند و در مواردی نیز موفقیت های ویژه ای را به دست آورده اند. از نقطه نظر آسیب شناختی، چنین تلاشی به جدایی فرهنگ از دین انجامیده است و دین باوری و التزام و تعهد به آن را در چارچوب تجربه ای صرفا شخصی و برداشتی کاملا فردی جای داده است. کیفیت حضور دین در جوامع غربی و بسیاری از جوامع اسلامی بیان گر وضعیت فردی شدگی دین است. در این جوامع، دین در سطحی کاملا فردی به جای نقش آفرینی در عرصه امور اجتماعی، سیاسی و اقتصادی به گوشه کلیساها، کنیسه ها، معابد و مساجد کشانده شده است.
-
- خطر فراگیر شدن فرهنگ دین زدایی و دین زدایی فرهنگی
دسیسه های دشمنان فرهنگی اسلام و مسلمانان هنگامی که نظام یافته و بر اساس پیش بینی ها و طراحی ها و برنامه ریزی های دقیق و به هدف متزلزل کردن موقعیت دینی ـ فرهنگی و سرنگون ساختن نظام فکری ـ عقیدتی، صورت پذیرد طبعا شکلی تهاجمی به خود می گیرد. تهاجم فرهنگی مستلزم حمله ای حساب شده است که از طرف مهاجمین ویران گر در جهت اهدافی از پیش تعیین شده تنظیم گردیده است، و تا تصرف سنگرهای فرهنگی تداوم می یابد، این امر با ابتنای بر «سیاست گام به گام» و به قصد استیلا بر مواضع فرهنگی استراتژیک شکل می پذیرد. تلاش غرب در تهاجم فرهنگی علیه ما منجر به رواج و گسترش فرهنگی می شود که «ریشه در ماتریالیسم دارد،…»(مصباح یزدی، ۱۳۷۶: ۲۶) بدیهی است فلسفه ماتریالیسم نیز حاصلی جز تخریب فرهنگ جوامع اسلامی نخواهد داشت. (مصباح یزدی، ۱۳۷۶: ۲۶) آثار حاکمیت چنین پدیده ای مادی در غرب به تدریج پذیرفته گردیده است و هر لحظه مؤثرتر از گذشته به پیش می رود تا همه زوایای زندگی مادی و معنوی جوامع غربی را فراگیرد. امروزه حتی اکثر مظاهر دینی در غرب رنگ سلطه فرهنگ برخاسته از ماتریالیسم فرهنگی را به خود گرفته است. (مصباح یزدی، ۱۳۷۶: ۲۶ و۲۷)
اصولا «سیاست گام به گام» از جمله حربه های کارآمد و مؤثری است که در تهاجم فرهنگی علیه فرهنگ و دیانت مسلمانان مورد استفاده قرار گرفته است. سیاست گام به گام، پذیرش و تسلیم گام به گام را به دنبال دارد. سیاست مزبور از جانب سیاست بازان کارزار فرهنگی معمولا در مورد افراد، گروه ها، ملت ها، و یا دولت هایی اعمال می گردد که به نظر می آید بر اصولی پایدار هستند و نسبت به موازینی متعهد می باشند، همچنین از روحیه مقاومتی نسبی برای جانب داری از اصول و موازین ارزشمند خویش برخوردارند. این سیاست که عملکرد جاری مهاجمین فرهنگی است تا آن جا پیش می رود که اولا، اصول و مبانی ارزشی دینی ـ فرهنگی را در منظر گروندگان و ملتزمین به آن ها به تدریج کم رنگ گرداند و ثانیا، روحیه مقاومت آنان را در برابر تهاجم به آن اصول و مبانی متزلزل سازد. آثاری از کم رنگ شدن تدریجی ارزش ها و متزلزل شدن و رو به ضعف گراییدن روحیه مقاومت در برابر تهاجم فرهنگی را می توان در دفتر عملکرد روزمره گروه هایی از جامعه کنونی خود بیابیم.
پایداری بر اصول و معیارهای فرهنگی خود یک اصل است. تحقق عملی هر اصلی پس از تشریع و یا تضمین آن در جامعه تا حدود زیادی به میزان همت و انسجام مردم در پای بندی به آن و پایداری در تحقق بخشیدن به مفاد آن بستگی دارد. بین متغییر اثر بخشی یک اصل تربیتی ـ فرهنگی و ثبات و پایداری مردم بر آن اصل همیشه همبستگی مثبت است، همچنان که بین نفوذ عوامل و آثار فرهنگ بیگانه و سستی و رخوت یک ملت در حراست و جانبداری از ارزش های والای فرهنگی خودی رابطه و همبستگی مثبت وجود دارد.
برعکس، تساهل در اصول و مبانی و ارزش ها، عامل سقوط آن ارزش ها در منظر افراد بوده است. به همان اندازه که اعتقاد و التزام راسخ عملی به اصول و مبانی ارزشی عامل ثبات ارزش ها به حساب می آید، تغافل نسبت به آن اصول و تساهل بر آن هابه نابودی وحداقل کم رنگ شدن ارزش ها می انجامد.
در مفهوم شناسی تساهل باید گفت که این مفهوم از باب تفاعل و به معنی متظاهر بودن به چیزی است که واقعیت ندارد. به عنوان مثال، تجاهل یعنی خود را به جهالت و ندانستن زدن در حالی که جهلی در کار نیست، و تغافل یعنی شخص خود را نسبت به امری غافل بنمایاند در حالی که واقعا غافل نیست. شبیه به آن تساهل می باشد به مفهوم سهل انگار بودن در مورد واقعیتی که بر اساس باورداشت های اصولی شخص معتقد، اما متساهل، جای سهل انگاری نباید باشد. در حقیقت فرد مدعی ایمان اما متساهل، دو شخص را فریب می دهد: یکی خودش را و دوم فردی را که در مقابلش در مغایرت با اصول و ضوابط ایمانی اعتقادی و یا فرهنگی - اجتماعی و یا ملی - سیاسی او سخن گفته، یا به اظهار نظری پرداخته و یا دست به اقدام عملی زده است. او خود را فریب داده است، چون اصول اعتقادی خود را نادیده و کم اهمیت پنداشته است وگرنه نمی بایست در مقابل خدشه دار شدن و شکسته شدن حریم آن اصول کوتاه بیاید. او دیگری را فریب داده است، چون در مقابل سخنی که بر خلاف موازین ایمانی او از غیر سرزده است و یا در برابر رفتاری که در مغایرت با موازین ایمانی و اعتقادی او مرتکب گردیده است، به تساهل و تسامح تظاهر کرده است. خود را به ظاهر سهل انگار و حلیم نشان داده است تا موجبات و اسباب خوشایندی غیر را فراهم آورد وگرنه واقعا به اقتضای باورداشت های خود نباید از خویش سهل انگاری نشان دهد. خلاصه این که، اظهار تساهل از جانب شخص مدعی تعهد و ایمان با اصول ایمانی آن شخص در مغایرت خواهد بود، خواه او به ظاهر سهل انگار باشد و خواه در واقع این چنین باشد. این در صورتی است که تساهل به هر یک از دو صورت مفروض به مفهوم سهل انگاری کردن و کوتاه آمدن در برابر بی حرمتی به ارزش های والا و متعالی باشد. بر اساس این مفهوم، سهل انگار واقعی کسی است که در ایمان و تعهد و التزام خود به لوازم آن متزلزل باشد.
فرم در حال بارگذاری ...
[شنبه 1400-08-22] [ 04:46:00 ب.ظ ]
|