طرح های پژوهشی دانشگاه ها درباره بررسی سبک شناختی اشعار سه تن از شاعران ... |
![]() |
۳-۱-۱ ویژگی داستانها و اشعار نجدی
نجدی نیز همچون گلشیری نویسندهای ساختارشکن و و تجربهگراست و در داستانهایش رویکرد تازهای نسبت به جایگاه زبان در ادبیات داستانی به نمایش می گذارد اما برخلاف برخی از نویسندگان سالهای آغازین دهه هفتاد، هرگز مرعوب زبان اثر نمیگردد و قصه و روایت نیز در آثار او جایگاه ویژهی خود را دارند. زبان داستانهای نجدی یک ویژگی دیگر نیز دارد و آن به کارگیری فراوان تشبیه و استعاره است. این ویژگی داستانهای نجدی، زبان آثار او را تا حدی به زبان شعر گونه نزدیک کرده است و نوعی تشخص سبکی به آثار او بخشیده است. او در داستان دست به ابتکار میزند، در داستان تجربه می کند، تجربهای که خاص خود نجدی است. در حقیقت او دست به تکرار تجربه دیگران نمیزند و گونه ای دیگر از داستان را با مؤلفه های خاص خود خلق می کند و او را در میان مخاطبان پرفروش و قابل اعتنا می کند. نجدی نویسندهای با ذوق ادبی است که داستانهایش در سبکهای واقعگرایی و فراواقعگرایی است. وی از پیشگامان داستاننویسی پست مدرن در ایران به شمار می آید. نشانه های سبک واقعگرایی در بخشهای مختلف برخی از این داستانها از زندگی ملموس شخصیتها و نشانه های سبک فراواقعیتگرایی در تعداد دیگری از داستانها از همذات پنداری با اشیای بیجان است که به طور بارز به ذهن خوانندهی کتاب منعکس می شود. بیژن نجدی از قریحهی شاعری خود در متن داستانها بهره برده و استعارهها و تشبیههای فراوانی در متن آنها آورده است.
چون او از نخستین کسانی بود که نوعی نگاه تازه به درون زبان عادی داشت، در بعضی شعرهایش مسائل بسیار جزیی و در دسترس را در حوزه زبان مطرح کرده است. شاعر گزینشی از زیباترین وجوه و کارکردهای زبان مردم و بعد از پالایش را به کار میگیرد و در شعر خود مورد استفاده قرار میدهد. متن شعر به عنوان دنیای آزاد، به مثابهی زندگی واقعی که در آن هم زمان همه چیز در کنار هم و با هم حاضر هستند، خود امکان حضور و غیاب کاراکترهای مختلفی را میدهد. شاعر به جای بیان مستقیم، موفقیت شعر را تضمین می کند چرا که خواننده را به داوری خوانده است تا به تعداد خوانندهها بتوان برداشت متفاوت از فضاهای پیرامون خود داشت که از لحاظ ریختشناسی و زبانشناسی همه اتفاقات گویی با هم افتادهاند. نجدی شاعر هوشمندی است و این هوشمندی به وضوح در شعرش به چشم
می آید، حواس شاعر به اطرافش است، با اشیا ارتباط زبانی برقرار می کند، جغرافیای حضورش را درک می کند و دغدغهاش را در شعر پیاده می کند بی آن که درد دل کند. شعر نجدی از مکانمندی خارج
می شود و قابل تسرّی به خوانندگان دیگر در اقصی نقاط جغرافیا نیز هست. او تلاش می کند که طبیعت را با تاریخ پیوند بزند. نجدی به شدّت شاعری انسان دوست است یک چشم او همیشه نگران انسان اکنون است. از دردمندی و دغدغهای که او نسبت به انسان معاصرش دارد نمی توان غافل بود. زمانی که نجدی از بوسنی و فلسطین در شعرش مینویسد میتوان دریافت که او به معنای انسان، فراتر از یک جغرافیای محدود میاندیشد. مخاطب در شعر نجدی نه با یک معنای مشخّص بلکه با افقهایی از معنا روبروست.او با به کارگیری زبان شاعرانه و با دایرهای گسترده و بسیار سنجیده و همچنین با رعایت توازن عناصر داستان به زبان شعر نزدیک شده است،از این رو داستانهایش را میتوان داستان شاعرانه نامید.پیش از نجدی کسان دیگری در زمینه درآمیختن شعر و داستان تلاش کرده اند اما هیچیک نتوانستند موفقیت نجدی را به دست آورند.نجدی با فرم و محتوای ارزشمند شعر و داستان،مبدع سبک خاصی شده است و با مهارت از عهده ظرافتهای آن برآمده است.او استعداد کمنظیری در ادبیات داستانی داشته است. اکنون که چندی است از خاموشی وی میگذرد، دنیای شعر وقصه سعی دارد، به شناخت تازه ای از حرکتها و تجربه های ارزشمند وی دست یابد. نجدی پدیدهای ساده، اما پر از نقشهای سیّال و لغزندهای بود که پیوسته در قلمرو ذهن و زبان، مخاطبانش را به شگفتی وامیداشت. در کارنجدی، مناسبات میان رویا و واقعیت، پیوسته در حال پوست انداختن بوده است و تنها از این رهگذر بود که وی در شناخت لحظهها و شیوه بیان، با ساختاری هنرمندانه عمل میکرد.
۳-۱-۲ وفات نجدی
نجدی با انتشار مجموعه داستان «یوز پلنگانی که با من دویدهاند» به شهرت رسیدو خود را در جامعه ادبی کشور مطرح ساخت اما مرگ ناگهانی او در شهریور ۷۶ اهالی ادبیات را که به ظهور نویسندهای خلاق دل بسته بودند غافلگیر کرد. نجدی نیز همچون بهرام صادقی حضوری کوتاه مدت در فضای ادبی کشور داشت، اما تأثیری که آثارش بر جریانهای ادبی پس از او گذاشت بسیار چشمگیر و قابل توجه است.بیژن نجدی در شهریور ۱۳۷۶ به علت بیماری سرطان ریه در گذشت. آرامگاه او در شهر لاهیجان در جوار بقعه شیخ زاهد گیلانی قرار دارد. پس از او آثار به جای ماندهاش به اهتمام همسرش خانم محسنی آزاد انتشار یافت. بنابر دفتر خاطراتش شاید بتوان گفت که او هنرمندی بود که دیروز زاده شد، دیروز عاشق شد، دیروز مرد اما امروز در آینهی طلوعی بیغروب ماندگار است.
۳-۱-۳ آثار بیژن نجدی
۱- یوزپلنگانی که با من دویدهاند
۲- دوباره از همان خیابانها
۳- داستانهای ناتمام
۴- خواهران این تابستان
پس از دیدار حضوری و مصاحبه با آقای محمدحسین مهدوی (م.موید) در روز جمعه ساعت ۵/۷ غروب مورخ ۱۰/۸/۱۳۹۲ اطلاعاتی درباره ی زندگینامه، آثار و سبک شاعر لاهیجی کسب کردم که درذیل به آن می پردازم:
۳-۲ زندگینامه محمدحسین مهدوی (م.مؤید)
محمدحسین مهدوی (م. مؤید) در هفتم تیر سال ۱۳۲۲ از پدری لاهیجی و مادری رودسری متولد شد. موید فرزند آیت الله محمدمهدوی لاهیجی ، یکی از مشاهیر لاهیجان است او برادر آیت الله مهدی مهدوی لاهیجی است. پدر موید برای تحصیل به نجف اشرف عزیمت کرد و در زمرهی شاگردان آیت الله العظمی آقا ضیاء عراقی و علامه بلاغی قرار گرفت، از همدرسان اومیتوان به آیت الله مرعشی اشاره کرد. آیت الله محمد مهدوی حدود ۴۰ تألیف داشت. او از شیفتگان فرهنگ و ادب ایران و مخصوصاً سرزمین گیلان بود. از تألیفات منتشر شده این عالم بزرگ میتوان به کتابهای «جغرافیای تاریخی گیلان» و «رجال دو هزار سال گیلان» که در نجف اشرف به چاپ رسید، همچنین کتاب «سـادات متقدمهی گیلان» که در قم منتشر شد، اشاره کرد. از ایشان دیوانی شامل اشعار کلاسیک نیز به یادگار مانده است. او پس از سالها تحصیل و تدریس سرانجام در سال ۱۴۰۳ هجری قمری در گذشت.
م. موید در نجف اشرف به دنیا آمد در نتیجه با زبان تازی بیشتر از زبان فارسی در ارتباط بود به همین دلیل پدرش که روحانی شیعه مذهب ایرانی بود همواره او را به سوی زبان فارسی سوق میداد و همواره با وجود آسیب دیدن زبان فارسی خودش به دلیل اقامت طولانی در نجف، نگران فارسی آموختن فرزندش بود به همین دلیل برخلاف همسالان، او را به تنها مدرسهی ایرانیان در نجف فرستاد تا زبان فارسی را بیاموزد. پدر موید فردی شب زنده دار بود و شبانگاهان به نیایش و مویه میپرداخت. آهنگ مناجات شبانهی پدر تأثیر عجیبی از کودکی بر جان موید گذاشت و حتی تا نوجوانی و جوانی ادامه داشت. پدر اهل شعر بود هنگامی که احساسات موید شکل گرفت ابتدا این پدر بود که مشوق و راهنمای او بود، او را با دیوان شاعرانی چون حافظ، سعدی و مولانا آشنا کرد. موید شعر سرایی را از ۱۴ سالی آغاز کرد. او در عراق با مجلههای ایرانی نیز آشنا شد. درکلاس هفتم استاد زبان فارسی، آقای شاه آبادی، مشوق دیگرش بود و بیشتر او را به سمت و سوی شعر آورد. روزی استاد از اوخواست که با کلمات: امید، عشق، روح، جسم، صبر و عاقبت، انشایی بنویسد اما او به جای نوشتن انشا این شعر را سرود و به استاد نشان داد: پشتم از عشقش خمید/ لیک با صبر و امید / عاقبت چون او رسید/ روح در جسمم دمید. استاد، مداد را گرفته و کنار شعر او فیالبداهه قید فرمود: پشتم از بار فراقش خم شد/ طاقت و صبر وامیدم کم شد/ عاقبت بر سر مهر آمد او/ روح بُد روشنی جسمم شد/ این اولین پژواکی بود که دست موید را گرفت و به آینده پیوند زد. این استاد بزرگوار با راهنماییها و تشویقهایش، باعث پیشرفت موید در عرصه شعر شد. موید حدود سال ۱۳۴۰ و در سن ۱۸ سالگی به ایران بازگشت.
۳-۲-۱ تحصیلات م. مؤید در ایران
م. مؤید در ایران برای آن که زبان تازی را فراموش نکند. به تکمیل آن پرداخت و توانست به این زبان تسلط یابد. از زمانی که موید از نجف برگشت تاکنون در لاهیجان به سر میبرد مگر ۱۱ سالی که به دلیل ماموریت اداری یا تحصیل دانشگاهی که در اصفهان سپری کرد. او تحصیلاتش را تا پایان دوره اول دبیرستان در عراق گذارند، از آن پس دوری دوم دبیرستان را در رشته ادبی و تحصیلات دانشگاهیاش را در رشته ادبیات عرب تا مقطع کارشناسی در ایران دنبال کرد. او مدرک کارشناسی ادبیات عرب را از دانشگاه اصفهان اخذ کرد. او در کنار کار در مقام مدیر کل و ریاست اداره ی ثبت اسناد و املاک کشور، به سرودن شعر نیز اشتغال داشت. وی اکنون بازنشستهی ادارهی ثبت است. و در لاهیجان زندگی می کند. موید در سرودن اشعار کلاسیک و نیمایی توانمند است و کارهای درخشانی در این حوزه ها از او بر جای مانده است. مؤید اشعار شاعرانی چون شاکر بدرالصیاد.محمود درویش، نزارقبانی و نازک الملائکه را مطالعه کرد. او نازک الملائکه را از شاعران معاصر نیما یوشیج و به نوعی نیمای شعر معاصر عرب میداند. موید در سالهای ۱۳۴۳ یا ۱۳۴۴ برآن شد تا تخلصی برای خود برگزیند و به دلیل آن که خود را واسطهای بیش نمیداند، کلمهی م. مؤید را که نه فارسی است و نه هموار برای خود انتخاب می کند. تخلصی که از آرزوی تایید روح القدس سرچشمه میگیرد، وعدهای که رسول الله به همه شاعرانی که زبانشان در دهان به عشق او میرقصد داده است.
نخستین شعر مؤید در مجلهی ادبی «خوشه» چاپ شد و سپس آثار بیشتری از او در «جزوه شعر» و مجلهی «فردوسی» در طول سالهای دهه ۴۰ انتشار یافت.
مؤید این روزها به ترجمهی اشعاری از بورخس از زبان عربی به فارسی مشغول است. عیسی مخلوف نویسنده، ادیب و شاعر عرب، اشعار بورخس، نویسنده، شاعر و ادیب معاصر آرژانتینی را از زبان اسپانیایی به عربی ترجمه کرده و موید بر آن شده تا آن را به فارسی برگرداند.دفتر «گلی اما آفتاب گردان» او در سال ۱۳۸۲ از سوی نشر کارنامه به عنوان دفتر شعر برگزیدهی سال برندهی جایزه گردید.
۳-۲-۲ ویژگی شعری م.مؤید
زهد، تقوا و عرفان جزء صفات ذاتی م. مؤید است از این رو بسیاری از مخاطبان شعرش او را انسانی زیبا میشمرند.
تجربه های دینی در اشعار مؤید حضور دارند او از آن تجربهها که در دل تاریخ نهفته است روی به نشانه می آورد و به تعبیری سعی در باز سرایی آن نشانهها و خلق روایتهای دیگری از آنها دارد. از نکات قابل تأمل در اشعار مؤیّد استفادهی شاعر از کلمات فارسی و پرهیز از کلمات عربی است مگر آن جایی که با خدای خویش به نیایش مینشیند. رسالت شاعر در این است که واژگان شعرش بیشترین معناهارا بیافریند. در واقع او از استعداد و ظرفیتهایی که هر واژه می تواند داشته باشند به سادگی گذر نمیکند بلکه به نوعی آنها را بارور می کند و از این طریق است که توانسته با زبان روزمره فاصله بگیرد.
م. مؤید به واقعیت مدرنی از شعر سپید رسیده است او توانسته موفقیت واژگان را به خوبی درک کند. او آموخته که هر واژه می تواند بیش از یک معنا داشته باشد و این توان را به دست آورده که با وسعت های معنایی هر واژه بازی کند. از طرفی چون مخاطب با المانها و تم اصلی وقایع تاریخی مثل واقعه کربلا و زندگی معصومین آشناست و اشراف کامل بر آن دارد شعر او پلی بین میراث و ابداع است تأثیرات عمیق و وسیع زبان قرآن، نهج البلاغه و ادعیه در اشعارش به او کمک کرد تا در ساختار لایهمند زبانی بیندیشد و زبان قرآن را به شکل زبان شعر مدرن درآورد. شاخصهی کاری مؤید استفاده از خلّاقیتهای زبانی و تأکید بر استفاده از ظرفیتهای آوایی هر کلمه است. گاهی مخاطب پس از خوانش اشعار مؤید به این پرسش میرسد که او این اشعار را با چنین ساختمان آوایی و موزونی در یک سیر و سلوک طبیعی میسراید یا اینکه باید آنها را زایش سماع و شوریدگی شاعر دانست.
میراحمد میراحسان، شاعر، نویسنده و فیلمساز لاهیجانی درباره ویژگیهای شعری م. مؤید میگوید: مهمترین ویژگی شعری او به وجود آوردن پلی بین میراث و ابداع است که این مسأله در تجربه شعری بعد از نیما بینظیر است.
او به این مطلب اشاره می کند که مهجور بودن شاعری با قدرت م. مؤید در زمان ما به شدّت جای تأمل دارد، چرا که شعر او در عین آوانگارد بودن، حاصل میراث فرهنگ شیعی است. میراحسان با بیان این که تأویلگرا بودن شعر م.مؤید از ویژگیهایی کم نظیر شعر زمان ماست گفت: شعر او عبور از متافیزیکو گفتوگو با وجود است. اگر دین در اشعار مؤید جایگاهی دارد به لحاظ استفادهی نمادینی است که او از تجربه های دینی میگیرد به بیان دیگر او روایت نویی را از این نشانهها به مخاطب عرضه میدارد. در واقع او به بخشی از آرمانها و دغدغه های ذهنی خود پاسخ میدهد.
مؤید در صدد است از ظرفیتهای زبان فارسی و معانی متعدّدی که هر کلمه یا عبارت می تواند داشته باشد به نفع شعر استفاده کند، حتّی گاهی خود به خلق واژگانی با کاربردهایی جدید دست میزند. مؤید اگر چه از نسل موج نوییهاست امّا هیچگاه در صدد نبوده است تا به آنچه که به عنوان مانیفست موج نو به شمار میآمد تن در دهد.
۳-۲-۳ سبک شعری م. مؤید
م. مؤید از نسل شاعران مدرنیست دهه ۴۰ و ۵۰ محسوب می شود. نگاه و تئوری این گروه شاعران که پیوند تنگاتنگی با موج نو دارند بر مبنای نگرش خاصی به زبان است. به این صورت که آنان انتفاع را از زبان میگیرند و به دنبال ساختن جهانی انتزاعی و گاه عرفانی با آن هستند. سبک شعری او را میتوان متعلق به موج نوی شعر نوین پارسی دانست. در مجلههای «خوشه»، «جزوه شعر»، «فردوسی» و … پیشکسوتانی نظیر نوری علا و دست غیب در تحلیلهایشان او را آوانگاردیسم خوانده بودند آنها گاهی که شعر بسیار محافظه کارانه و دست چندم را منتشر میکردند، میدانستند که م. موید در ردهی موج نوهای پیشرو یعنی احمدرضا احمدی و اردبیلی والهی، نسل بعد از ایرانی و رویایی را با فاصلهای اندک نمایندگی می کند.
۳-۲-۴ آثار مؤید
۱- سه بار می گویم گل سرخ ۲- به سپیدی تاج محل
۳- مگر با لبخنده ی ماه ۴- گلی اما آفتابگردان
۵- توکجاست؟ ۶- سیماب های سیمین
۷- پروانه ی بی خویشی من ۸- بی خوانش پرندگان
۹- همانِ همیان ۱۰- حسین علی درود خدا بر او
۱۱- نرگسِ هنوز ۱۲- درخش شبانه ی سیب سیاه
۱۳- پندار آبی ۱۴- غزلواره های هَزار
۱۵- زیر درخت آفتاب
۳-۲-۵ ویژگی های چند مجموعه شعر م. مؤید
سه بار می گویم گل سرخ: اشعار پراکنده ای است که مؤید از سال ۸۴ تاکنون سروده است. این کتاب ۱۵۰ صفحه دارد. به گفته ی او با دیگر آثار منتشر شده اش متفاوت است، از این جهت که شعرهای کوتاه آن بیش تر شده زبان شعرها نیز کمی تغییر کرده است، هرچند آن را می توان شبیه مجموعه ی شعر «بی خوانش پرندگان» دانست. شعرهای این مجموعه شبیه هایکو(اشعار ۱۷ هجایی ژاپنی) است. درون مایه ی شعرها همان است امّا روکاری کم تری در آن ها صورت گرفته، از سوی دیگر چون ضرباهنگ ملودی این کار نسبت به کارهای قبلی آرام تر شده، به نظر می رسد افراد بیش تری بتوانند با آن ارتباط برقرار کنند.
سیمابهای سیمین: یک کار شعری ویژه است که میراث درخشان دوران موج نو دهه چهل و پنجاه و میراث عظیم شعر فارسی است، خصوصاً شیوه شیوایی در زبان لایهمند حافظانه و دستامدهای هنجارزدای روایت پسامدرنیستی ر با هم حمل می کند و این صدای مختلف و پارادوکیسکال سنّت و سنّت ستیزی در متن زبان فاخر و متشخّص شاعر به گوهری بدل می شوند که دوران تنزّل و میانمایگی سفر، حکم کیمیا را دارد. این شعر یک مکالمهی بینامتنی یکتاست که بین شاعر و سیمین دانشور شکل میگیرد و یکّه به لحاظ فرم و در ادامه زبان یکتای شاعر است. «سیمابهای سیمین» و «تو کجاست» که به فاصلهی اندکی از هم منتشر شده اند از آن دست آثار شعری نایاب و چندسویهاند که در اوج آوانگاردیسم، از فخامت و خوش اندامی فرم و زبان تردستانه و استادانهای برخوردارند و گواه فرهیختگی و نخبگی دسترسی ناپذیر شعریاند که فاصلهی شعر اصیل و ماندگار را با شعروارهها آشکار میسازند. این دفتر شعر و هیجان انگیز یادآوری می کند که شعر درخشان و نو، دیریاب است و در همان حال مدرنیسم، بدون خوانش پهناور و ریشه دار، واقعیتی شاعرانه و ارجمند نخواهد بود.
گلی امّا آفتابگردان: شاعر این مجموعه را سی سال پیش سرود و در مجلّهی فردوسی گل کرد و توجّه شاعران آن زمان و نیز شاملو را بسیار برانگیخت. در نامهای که شاملو سی سال بعد نوشت هنوز نشان آن وزش شاعر در خوشه و فردوسی و جزوه شعر ردّش را نشان میداد. مؤید نام آن شعر را نام آخرین کتابش قرار داده که اندکی پیشتر از کتاب قیصر امینپور «گلها همه آفتابگردانند» منتشر شده است.
در روز جمعه مورخ ۲۴/۸/۱۳۹۲ ساعت ۱۱ صبح با آقای فرامرز محمدیپور گفتگوی تلفنی داشتم، ایشان فرمودند که با ارسال پرسشنامهای حاوی سؤالات مورد نظر، به سؤالاتم پاسخ خواهند داد.مطالبی که در ذیل آمده حاصل پاسخهای هوشمندانهی ایشان است:
۳-۳ زندگینامهی فرامرز محمّدیپور
محمّدیپور در ۲۰ اسفند ۱۳۴۱ در محلّهی «راه پشته»ی لنگرود دیده به جهان گشود او فارغالتحصیل رشته علوم تربیتی است و با مدرک کارشناسی به عنوان معلم وارد آموزش و پرورش شد.دارای دو فرزند به نامهای نرجس و نیما است.او اکنون بازنشستهی فرهنگی است. در همسایگی جنگل و دریا کنار همسر مهربان و دردانههایش «نرجس» و «نیما» روزگار بهاری را میگذراند.همسرش نیـز بازنشستهی فرهنگی است. دخترش نرجس دارای مدرک کارشناسیارشد زیستشناسی، کارمند و مدرس دانشگاه است و پسرش دانشجوی سال دوم مهندس عمران دانشگاه دولتی است.محمدیپور از دوره دانشآموزی با شعر آشنا شد.مشوق اصلی او پدرش بود اما بعد ها پسر داییاش کریم رجب زاده که شاعر توانای معاصر است این راه را برای او هموارتر کرد و تاکنون چندین کتاب شعر در کارنامهی ادبی او به ثبت رسیده است.محمدیپور از شاعران گیلانی است او علاوه بر سرودن اشعار فارسی و گیلکی در زمینه های روزنامه نگاری، نقد ادبـی، تحقیق و پژوهش فعالیت دارد و با کسب رتبـههای فرهنگی و هنری استانی و کشوری توانسته از تأثیرگذاران ادبیات این مرزو بوم به خصوص ادبیات آیینی، بومی و دفاع مقدس در راستای کشف و شکوفایی استعدادهای ادبی باشد.
۳-۳-۱ مسئولیتهای محمّدیپور
محمدیپور عضو کمیسیون تألیفات و پژوهش آموزش و پرورش لنگرود است و دانشجویان بسیاری را در زمینه کارهای تحقیقی و پژوهشی یاری میدهد.او مسئول صفحهی ادبیات روزنامهی نسیم در گیلان است. با واحد حوزه هنری گیلان و واحد ادبیات بنیاد حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس گیلان در زمینه شعر همکاری دارد.
با برخی از روزنامهها و نشریات سراسری و محلی به عنوان نویسنده،منتقد ادبی و خبرنگار سرویس فرهنگی و هنری همکاری می کند و عضو خانهی مطبوعات گیلان است وی مسئول انجمن ادبی حافظ ادارهی فرهنگ و ارشاد اسلامی لنگرود، رابط خبرگزاری پانا سازمان دانشآموزی کشور درگیلان، مسئول انجمن ادبی بنیـاد شهیـد و ایثارگـران استان گیلان است و در زمینه تحقیق و پژوهش این سازمـان را یـاری می رساند.
محمدیپور مسئول شاخه ادبی حوزه هنری گیلان در لنگرود، مدرس دوره های آموزش خبرنگاری و برنامه های فرهنگی و هنری نیز هست او همکار صدا و سیمای مرکز گیلان به عنوان نویسنده و کارشناس برنامه های ادبی است محمدیپور سر دبیر نشریات اندیشهی سبز سازمان دانشآموزی گیلان و فصل نامهی شورای شهر لنگرود است و همکاری با هفته نامه های خزر خبر و ندای گیلان را در کارنامهی ادبی خود دارد.
او در کنار ذهن شاعرانه و توانا، عاشورا را خوب می شناسد عشق ، عرفان و معرفت الهی سبب گردید تا واژه های صمیمی و به دور از هر گونه پیچیدگی و الهام اشعار عاشورایی او را مقدّس بیاراید و دردل مخاطب رخنه پیدا کند.طبیعتگرایی و بازتاب دغدغه های زندگی انسان امروزی یکی از ویژگیهای آثار اوست. محمدی پور سعی می کند با زبانی ساده با مخاطبانش ارتباط برقرار کند و از هر گونه پیچیده نویسی پرهیز کند. شعر او ریشه در اعتقادات و تفکرات عمومی اجتماع و مردمی دارد که با آنها همزیستی میکند. تصویری زنده و پویا که می تواند اینجایی بودن شاعر را برای مخاطب آشکار کند و با او ارتباط بر قرار سازد.
۳-۳-۲ سبک شعری محمّدیپور
محمدیپور در اشعارش به خصوص در غزلیات و دو بیتیها بیشتر گرایش به سبک عراقی و هندی و در شعرهای آزاد (نیمایی و سپید) گرایش به زبان شاملو، سهراب سپهری و فریدون مشیری دارد و سبک کار و سیاق شعری خود را با عنایت به نیمای بزرگ قوت میبخشد.
فرم در حال بارگذاری ...
[شنبه 1400-08-22] [ 03:41:00 ب.ظ ]
|