راهنمای نگارش پایان نامه با موضوع بررسی تأثیر فرهنگ سازمانی بر مدیریت دانش گمرک فرودگاه ... |
فرهنگ سازمانی عبارت است از مجموعه اعتقادات جمعی ناخودآگاه و مفروضاتی است که ارزشها، «دست ساختههای هنری[۱۵]» و فعالیتهای سازمانها به واسطه آنها هدایت میشوند. به این معنا که گروهی از افراد در این اعتقادات جمعی سهیم بوده و همچنین واکنشهای آنان مبنی بر این که آیا رویکرد جدید و مصنوعات ناشی از آن خوب یا بد است و این موضوع که آیا بیدرنگ مورد پذیرش قرار میگیرند یا موجب ترس و مقاومت میشوند را هدایت می کند. مطابق نظر شاین «واژه فرهنگ میبایستی انحصاراً برای سطوح عمیقتری از عقاید و مفروضات بنیادی که اعضای سازمان در ایجاد آن سهیم هستند به کار رود، موضوعی که به صورت نیمه آگاه عمل میکند و به عنوان رسم رایجی از دید سازمان نسبت به خود و محیط اطرافش تعریف میشود (Schein,1986,84)
چنین رویکردی به فرهنگ سازمانی، ما را به جای توصیف صرف تفاوتهای موجود در ارزشها و مصنوعات ـ چنانکه در بعضی از راهنماهای پژوهشی صورتگرفته، به تلاش در جهت درک موضوعاتی از این قبیل که «چرا سازمانها به انجام امور به شکل کنونی آن میپردازند و چرا رهبران دچار مشکلاتی هستند که با آنها دست به گریبانند»، رهنمون میسازد (Schein,1996,85). نقطه مقابل، این که در ارتباط با ماهیت مفروضات بنیادی پذیرفته شده، یافتن نمونه و تحلیل دقیق و عاری از اشتباه فرهنگ دشوار است. محقق بایستی قادر باشد فرهنگ را بر مبنای مشاهدات شخصی خود از مصنوعات، ارزشها، مواد نوشتاری و گفتاری و تاریخ سازمان مورد تفسیر قرار دهد.
بسیاری از صاحب نظران در این مورد اتفاق نظر دارند که فرهنگ سازمانی در حقیقت، درک یا پنداشت کلی است که اعضای سازمان ازآن دارند. رابینز (۱۳۸۱) بر این باور است که: (مقصود از فرهنگ سازمانی سامانهای از استنباط مشترک است که اعضا نصب به یک سازمان دارند و همین ویژگی موجب تفکیک دو سازمان از یکدیگر می شود.)
فرهنگ سازمانی دارای شاخصهها و ویژگیهایی است که پرداختن به آن از حوصله این بحث خارج است لیکن بصورت خلاصه میتوان به هفت ویژگی اصلی تشکیل دهنده فرهنگ سازمانی از نگاه چتمن و کالول (۱۹۹۱) اشاره نمود:
خلاقیت و خطرپذیری : میزانی که افراد تشویق میشوند تا خلاق، نوآور و خطرپذیر گردند.
توجه به مسائل: میزانی که انتظار میرود کارکنان بتوانند مسائل را تجزیه و تحلیل نموده و به صورتی دقیق به امور نگاه کنند.
توجه به نتیجه: میزانی که مدیریت به نتایج یا رهآوردها توجه می کند نه به روشها و فرآیندهایی که باید برای دستیابی به این نتیجهها به کار رود.
توجه به افراد: میزانی که مدیریت به کارکنان اجازه میدهد در تصمیمگیریها مشارکت کنند و میزانی که مدیریت درباره اثرات نتیجه تصمیم گیری بر افراد توجه می کند.
تشکیل تیم: میزانی که مدیریت، کارها را به گونه ای تنظیم می کند که به وسیله تیم(و نه افراد) انجام شود.
تحول: میزانی که افراد دارای روح انتقاد، تحول و یا حتی جسارت هستند.(نه افراد ساده اندیش و احتمالا بیتفاوت).
ثبات یا پایداری: میزانی که سازمان در فعالیتهای خود به حفظ وضع موجود(و نه رشد) تاکید و توجه دارد.
پیاده سازی موفق فرایند مدیریت دانش و دانشآفرینی در سازمان مستلزم فراهم نمودن بسترهای فکری و فرهنگی این امر میباشد .ترویج فرهنگ یگانگی و احساس تعلق افراد به سازمان و ایجاد حس اعتماد میان آنان و فراهم سازی محیطی توام با اشتراک، انتقال و تقابل دانش علاوه بر اینکه مقاومت در برابر تغییر در کارکنان را به حداقل میرساند، از سرمایه مشارکت و هم فکری آنان نیز سود میبرد. موفقیت پروژه های مدیریت دانش تا حدود زیادی بستگی به نوع همکاری و اشتراک دانش بین همه افراد داشته و همه افراد باید فعالانه در گردآوری و ایجاد مضمون پروژها شرکت داده شوند.
دانپورت و همکاران (۱۹۹۸) اظهار میدارد:
“اگر زمین فرهنگی پروژه مدیریت دانش، حاصلخیز نباشد، نه مقدار فناوری نه محتوای دانش نه داشتن یک مدیریت پروژه خوب، هیچکدام موفقیتی دربر نخواهد داشت".
به عقیده گاندی(۲۰۰۴) یکی از مهمترین تواناسازهای مدیریت دانش، فرهنگ باز سازمان است که مشوق تعامل افراد با یکدیگر و تبادل نظرات و تجربیات و نقطه نظرات است و به کارکنان اجازه میدهد که بدون ترس از بازخواست، صدایشان را به گوش دیگران برسانند. از دیدگاه وی، عدم وجود فرهنگ سازمانی که مشوق همکاری، اعتماد،اشتراک دانش،گوش دادن، یادگیری و خلاقیت باشد، می تواند مانع اصلی توسعه و بکارگیری یک پروژه موفقیت آمیز مدیریت دانش باشد.
یکی از مهمترین مولفههای فرهنگ سازمانی که دارای نقش اساسی در پیشبرد پروژههای دانشی در سازمان میباشد، فرهنگ تسهیم و به اشتراک گذاری دانش است. تقسیم و انتشار دانش در داخل سازمان، پیش شرط حیاتی برای ایجاد اطلاعات و تجاربی است که سازمان می تواند از آن استفاده کند در این امر استفاده از زبان واضح و روشن برای انتقال دانش، منظور نمودن پاداشهایی برای به اشتراک گذاری دانش، حمایت فرهنگ سازمانی از اشتراک و انتقال دانش و … می تواند موثر باشد.
زمانی که در فرهنگ یک سازمان، دانش شخصی افراد، بهای زیادی داشته و افراد بطور غریزی قدرت دانش را احساس می کنند، اشتراک دانش با دیگران، در اصل،اشتراک قدرت است. در این صورت مدیریت دانش می تواند افراد را متقاعد سازد که دانش مورد نیاز را استفاده نموده و بادیگران به اشتراک بگذارند.
لازمه ایجاد فرهنگ دانش اشتراکی، توجیه و متقاعد نمودن افراد، ارائه آموزشهای لازم، پاداش دادن به اشتراک گذاری دانش و در پیش گرفتن سیاست سازمانی مشخص جهت جلوگیری از انباشت آن و نیز گوشزد نمودن منابع سرشاری است که از این رهگذر عاید سازمان و افراد میگردد.
لذا سوال اساسی در این بخش، این است که چگونه میتوان اشتراک گذاری دانش را تسهیل نمود.
ترویج فرهنگ تسهیم دانش در بسیاری از شرکتهای معتبر به عنوان سنگ بنای اصلی و اولویت نخست آنان درآمده است و این سازمانها اصولی را در این راستا تدوین نموده اند.
از جمله یکی از اصول پنجگانه کمیسیون خدمات عمومی در اروپا این است که دانش، اطلاعات و داده باید به اشتراک گذاشته شود(لی بو ویتز و چن، ۲۰۰۳) در این اصل آمده است :
اشتراکگذاری دانش میبایست پاداش داده شود. ما باید محیطی ایجاد نماییم که مردم با کمال آزادی آنچه را میدانند، پراکنده نموده و دانش را از همکاران طلب نمایند.
انجام ارزیابی افراد باید به میزان همکاری شخص در تولید، ارزیابی و انتقال دانش مرتبط باشد.
دانش، در دسترس تمامی کارکنان خواهد بود به جز در مواردی که دلیلی بر پوشیده داشتن و حیطهبندی وجود داشته باشد.
دانش ما باید به اشتراک گذاشته شود تا پشتیبانی کننده همکاری با سایر بخشها و سطوح دولتی باشد.
ما فرآیندهایی را پی ریزی کرده و ابزاری را به خدمت خواهیم گرفت که مارا قادر به ثبت و اشتراکگذاری دانش به منظور حمایت از همکاریهای متقابلمان نماید.
با توجه به نقش کلیدی فرهنگ اشاعه دانش در یک سازمان، پیش بینی ساز و کارهایی جهت تحقق این مهم، ضروریست. از دیدگاه محققانی نظیر لی بو ویتز(۲۰۰۰)، مهارتهای اشتراک گذاری دانش میباید شامل موارد زیر باشد:
توسعه موارد جدیدی از روابط همکار- همکار
میزان استفاده مجدد از دانش.
تعداد مفاهیم کلیدی که از تبدیل دانش ضمنی به دانش سریح بدست می آید.
تعداد ایدههای جدیدی که منجر به تولید محصول یا خدمت جدیدی میگردد.
بهترین شیوه هایی که جهت ایجاد ارزش افزوده بکار گرفته می شود.
تعداد کارآموزانی که خود مربی بوده و میزان موفقیت آنان در میل به بلوغ سازمانی موثر بوده است.
بانک جهانی نیز شاخص های یادگیری و اشتراک گذاری دانش خود را به شرح زیر برشمرده است (لی بو ویتز و کارول،۲۰۰۳) :
طرح ایدههای جدید و ادامه یادگیری
تسهیم دانش.
یادگیری از دیگران.
بکارگیری دانش در فعالیتهای روزانه.
مشارکت در زمینه یادگیری و اشتراک گذاری دانش.
با در نظر داشتن اهمیت کلیدی فرهنگ اشتراک گذاری دانش در سازمان، توجه به موانع تحقق چنین امری نیز درخور توجه است. ادل و گری سان (۲۰۰۱) اظهار میدارند که افراد غالبا به دلایل زیر از اشتراک دانش امتناع میورزند :
مشغله فراوان.
نمیخواهند با اشتراک دانش، مسئولیتهای اضافی برای خود درست کنند و در پروژه هایی که در راستای تواناییها و علایق آنان نیست درگیر شوند.
احساس می کنند که اشتراک دانش مانع موفقیت شخصی آنهاست.
در بحثهای ورودی احساس رعب دارند که از قافله جدا بمانند و فکر می کنند که چیزی برای همکاری ندارند.
به دانش دیگران و اینکه آنان نیز در دانش افراد سهیم خواهند شد اعتمادی ندارند.
اگر نظراتشان به سخره، یا نادیده گرفته شود و یا از نظراتشان انتقاد شود، احساس می کنند همکاریشان تنبیه و یا تهدیدی برای آنهاست.
با مدیران و تصمیم گیرندگانی کار می کنند که اطلاعات را از آنان مخفی می کنند لذا میتوان گفت در سازمانی که خواستار بهرهگیری از مزایای مدیریت دانش است توجه ویژه به مولفههای فرهنگی سازمانی، به نحوی که اشتراکگذاری دانش را در میان کارکنان و سطوح مختلف سازمانی، تبلیغ و تسهیل نماید، ضرورتی اجتناب ناپذیر محسوب میگردد. (حسنوی، ۱۳۹۱ : ۶۱)
ضرورت پرداختن به مقوله فرهنگ سازمانی
در پاسخ به این سوال که چرا به درک فرهنگ نیازمندیم دست کم چهار دلیل قابل ذکر است:
الف - تجزیه و تحلیل فرهنگ موجب نمایاندن پویائی خرده فرهنگهای درون سازمان میشود.
یکی از دلایل اصلی افزایش علاقمندی به فرهنگ، آن است که نه تنها این مفهوم با تحلیل سطوح سازمانی ارتباط پیدا کرده، بلکه همچنین هدفش درک هر آن چیزی است که هنگام کار با گروههای حرفهای و خرده فرهنگهای مختلف با یکدیگر در درون سازمان اتفاق میافتد. برای مثال، این روزها، بیشتر شرکتها تلاش میکنند فرایند طراحی، تولید و تحویل محصولات جدید را به مشتریان با سرعت بیشتری به انجام برسانند. آنها بیش از پیش دریافتهاند که همکاری بخشهای بازاریابی، مهندسی، تولید، توزیع و گروههای فروش نیازمند عزمی راسخ[۱۶]، مراقبت بیشتر و مشوقهای مدیریتی کمتر است. برای دستیابی به هدف مورد نظر، به درک خردهفرهنگهای مرتبط با هر یک از این وظائف و طرح فرایندهای بینگروهی نیاز است، زیرا امکان برقراری ارتباط و تشریک مساعی میان آنها را حتی در مرزهای مستحکم خردهفرهنگی فراهم میسازد.
ب- تجزیه و تحلیل فرهنگ وقتی ضرورت پیدا میکند که بخواهیم چگونگی تأثیر و تأثر متقابل فناوری (تکنولوژی) و سازمان را درک کنیم.
معمولا یک فناوری جدید بازتاب یک فرهنگ حرفهای است که پیرامون یک هسته علمی یا ابزارها و مفاهیم مهندسی جدید بنا میشود. خرده فرهنگ حرفهای، منعکس کننده این مفاهیم جدید است که اغلب بخشی از آن میتواند در درون و بخشی در بیرون از سازمان عینیت یابد. برای مثال، این روزها بحثهای زیادی در باره تکنولوژی اطلاعات[۱۷] و تأثیر آن روی دگرگون ساختن کار و سازمان مطرح است. برای درک این موضوع که IT چگونه وارد سازمان میشود و برخی از فعالیتهای سازمانی را دستخوش تغییر میسازد، ناگزیریم که بدانیم در فرایند استقرار فناوری، خرده فرهنگ مجموعه حرفهای IT با خرده فرهنگهای وظائف مختلف داخل سازمان و نیز تعامل آن دسته از خرده فرهنگهائی که موجب دگرگونی فناوری میشود با یکدیگر چه برخوردی اتفاق خواهد افتاد. تنها در صورتی موفق به درک بخشی از پدیدههائی خواهیم شد که به علت بدشانسی در رابطه با استقرار فناوری اطلاعات روی میدهد که از یک زاویه فرهنگی به آنها بنگریم.
فرم در حال بارگذاری ...
[شنبه 1400-08-22] [ 03:44:00 ب.ظ ]
|