آیزنگ[۳۸] مدعی است که بین ویژگیهای شخصیتی چون برون گرایی ورفتار انحرافی رابطه وجود دارد فرد برونگرا ماجراجو ومغرور است،سریعاً واکنش نشان می دهد،تمایل به پرخاشگری دارد،زود از کوره به در می رود،احساسات وی در کنترلش نیست.او بدون تأمل واندیشه عمل می کند سازمان روانی فرد به گونه ای است که برای هر عامل تهدید کننده ای از خود واکنش نشان می دهد ومعمولاً یکی از رایج ترین واکنش ها به ناامنی،پرخاشگری است همچنین ناکامی هسته مرکزی شخصیت آدمی را مورد تعرض قرار داده و ویران می کند.نداشتن وضع روحی مطلوب به دلیل ابتلا به برخی از بیماریهای روحی و روانی بحرانهای ناشی از بلوغ وبرخی خصوصیات رفتاری افراد از جمله اضطراب وهیجان،احساس حقارت وغرور و…موجب بروز پرخاشگری می شود (سیدمحمدی،۱۳۸۶،ص۹۴).
پایان نامه
ب)ژنتیکی:
ژنی که می تواند مسئول خشمگین شدن بسیاری از انسانهای آرام وصلح جو باشد توسط تیمی از محققان آمریکایی،فرانسوی وفنلاندی کشف شد.گروهی از محققان بین المللی موفق به کشف جهش ژنتیکی در مغز شده اند که می تواند در ایجاد رفتار پرخاشگرانه تأثیر گذار باشد.محققان با به دست آوردن توالی دی ان ای تعدادی از افراد پرخاشگر ومقایسه آن با توالی ژنتیکی افرادی که چنین رفتاری از خود بروز نداده اند،پس به این جهش ژنتیکی بردند.آنها موفق به یافتن جهشی شدند که ژنی به نام B2 HTR که مسئول کنترل رفتارهای به شدت پرخاشگرانه است را مسدود می کند.این ژن به میزان تولید سرتونین در مغز اثرگذار است.سرتونین یک انتقال دهنده عصبی است که می تواند بر روی بسیاری از رفتارهای انسان از جمله خشونت وپرخاشگری تأثیر بگذارد.«دیوید گلدمن[۳۹]» از مؤسسه ی ملی اعتیاد به الکل در مریلند می گوید در این مطالعات با شگفتی مشاهده شد که تنوع ژنتیکی به تنهایی قادر به ایجاد رفتارهای پرخاشگرانه در انسانها نیستند به گفته وی مصرف مواد الکلی بر روی این ژن ودر نتیجه بروز رفتارهای پرخاشگرانه تأثیر قابل توجهی دارد.گلدمن[۴۰] معتقد است پرخاشگری یا عمل بدون دور اندیشی عامل بسیاری از رفتارهای بیمارگونه از قبیل خودکشی،پرخاشگری واعتیاد است.اما در عین حال تصمیم گیری سریع ویا شرایطی که نیازمند ریسک کردن است نیز این رفتار می تواند بسیار تأثیرگذار باشد(جوانمرد،۱۳۸۴،ص۱۱۲).
ج)خانوادگی:
سختگیری ها،خشونت ها،سرزنش ها وتحقیرهای والدین مستبد اثرات مخرب وجبران ناپذیری بر روی ساختار شخصیتی کودکان ونوجوانان باقی می گذارد واحساس بی کفایتی،ترس،انزوا و گوشه گیری،ناتوانی در برقراری روابط عاطفی واجتماعی ناسازگاری وپرخاشگری و… می تواند زائیده چنین رفتارهای ناسنجیده ونا بخردانه والدین باشد.بر اساس یک تحقیق ۴۶% بزهکاران جامعه ما در خانواده های بی قید وبند زندگی می کرده اند.در تحقیق دیگر ۷۵% پسران پرخاشگر از وجود پدر محروم بوده ویا الگوی فردی برای یادگیری نداشته اند (کریمی ،۱۳۷۸،ص۱۲۸).
الگوهای خانوادگی نیز با رفتار پرخاشگرانه ارتباط دارد.والدین کودکان بشدت پرخاشگر غالباً به هنگام اعمال قواعد ومعیارها خشونت دارند وپرخاشگرند.یکی از پیچیده ترین وجامع ترین روشهایی که برای درک پرخاشگری در خانواده به کار رفته تحقیق «جرالد پاتسون[۴۱]» وهمکارانش در مرکز یادگیری اجتماعی«شهر اورگون» بوده است.آنان برای مطالعه الگوهای کنش متقابل خانوادگی در خانه ومدرسه وارتباط آن با مشکلات رفتاری کودکان مشاهدات مستقیمی انجام داده اند افراد مورد مطالعه از خانواده هایی بوده اند که به دلیل مشکلات رفتاری مثل پرخاشگری،دزدی و سایر رفتارهای ضداجتماعی فرزند یا فرزندانشان به درمانگاه رجوع کرده بودند.وقتی که واکنش خشونت آمیزی بروز می کند سایر اعضای خانواده کاری می کنندکه باعث دامن زدن به رفتار پرخاشگرانه می شوند.برای مثال،برادری بر سر خواهرش فریاد می زند،خواهر بر سر او فریاد می زند وناسزایی به او می گوید: دراین موقع برادرش او را کتک می زند واین ماجرا ادامه می یابد.تمام اینها نشان می دهد که والدین می توانند در پاداش دادن وتنبیه کردن فرزندانشان رفتار با ثباتی داشته باشند وبا استفاده از راه های مؤثر وبدون اینکه با تنبیه شدید همراه باشد پرخاشگری کودکان را کنترل کنند.وبازآوری کودکان در دورانی نسبتاً کوتاه میسر است.در آخر باید گفت تلویزیون نیز منبع دیگری است که کودکان به خصوص پسرها از طریق آن رفتار پرخاشگرانه را می آموزند.به طور مثال : خشونت از ارزشهای آمریکایی تلقی می شود،پرخاشگری به عنوان یکی از وسایل رسیدن به هدف تشویق می شود.در برنامه های تلویزیونی که یکی از وسایل انتقال چنین ارزشهای اجتماعی به کودکان است،به طور متوسط در هر ساعت پنج یا شش بار خشونت بدنی نمایش داده می شود،رفتارهای پرخاشگرانه شخصیتهای تلویزیونی غالباً تقویت می شود؛قهرمان این برنامه ها به همان اندازه پرخاشگرند که ضد قهرمانها.در مطالعه ای کودکان ۴ ساله به هنگام بازی آزاد در مهدکودک به مدت سه هفته مورد مشاهده قرار گرفتند واز لحاظ رفتار پرخاشگرانه به دو گروه بالای متوسط وزیرمتوسط طبقه بندی شدند.سپس در طول چهار هفته بعد،کودکان به گروه های تقسیم شدند که در مهد کودک به مدت تقریباً نیم ساعت برنامه پرخاشگرانه مثل«بت من» و«سوپرمن» یا فیلم های معمولی ویا برنامه های جامعه پسند می دیدند.کودکانی که از اول از لحاظ پرخاشگری در حد بالای متوسط بودند در مدت بازی آزاد وبعد از دیدن برنامه پرخاشگرانه از خود پرخاشگری بیشتری نشان دادند تا کودکان مشابهی را که برنامه های معمولی را دیده بودند.دو گروه از کودکانی که از لحاظ پرخاشگری زیر متوسط بودند وهر کدام یکی از این برنامه ها را دیده بودند واکنششان با هم فرقی نداشت.این الگوهای رفتاری تا دو هفته بعد از پایان گرفتن تماشای این برنامه ها هم چنان ادامه داشت.کودکانی که مستعد پرخاشگری هستند با دیدن خشونت از تلویزیون پرخاشگرتر می شوند (اکبری،۱۳۸۱،ص۱۹۷).
هر چند که سطح پرخاشگری کودکان از موقعیتی به موقعیت دیگر فرق می کند ولی کودکان از لحاظ تداوم رفتار پرخاشگرانه در طول زمان با هم فرق دارند.کودکانی که در سالهای اولیه به شدت پرخاشگرند به احتمال زیاد در جوانی وبزرگسالی هم پرخاشگر خواهند بود وکودکانی که پرخاشگر نیستند به احتمال زیاد در بزرگسالی هم پرخاشگر نخواهند بود.به طور کلی ناراحتی یک کودک به دلیل جدایی والدین،بیماری،مرگ،تولد خواهر یا برادر دیگر،تغییر منزل ویا دیگر اتفاق های مهم زندگی،اغلب در او پنهان می ماند وبا بروز عصبانیت وپرخاشگری به کودک آسیب می رساند.زیرا او احساس می کند مورد آزار واذیت واقع شده وسعی می کند این احساس را منتقل کند.اگر کودک لطیفه ای را برای مهار کردن موقعیت حاد روحی بگوید ویا کوله پشتی برادرش را پرت کند،به هر حال این رفتارها به میزان زیادی به الگوهای رفتاری خانواده اش بستگی دارد.مخصوصاً این رفتارها در خانواده هایی شایع است که خشم،داد وفریاد وپرخاشگری هایی مثل «به هم زدن در» در آنها مشاهده می شود.دربیشتر خانواده هایی که در مقابل احساسات،اتفاقات وهیجانات نا آرام وسرکوبگر هستند،الگوی دیگری وجود دارد.الگوی کودکان رفتارهایی است که آنها در اطرافشان می بینند(اکبری،۱۳۸۱،ص۱۹۸).
عوامل خانوادگی به عنوان یکسری از عوامل محیطی در بررسی عوامل تربیتی افراد مؤثر می باشند،چرا که خانواده به عنوان اولین محیط اجتماعی زندگی افراد بسیار حائز اهمیت می باشد وخیلی از چیزها را افراد در سالهای اولیه حیات اجتماعی خود در آن می آموزند.خانواده می تواند از جهات مختلف موجب بروز یا تشدید پرخاشگری شود که مهمترین این عوامل عبارتند از:
۱)نحوه برخورد والدین با نیازهای کودک: معمولاً کودکی که وسایل بازی مورد علاقه خود را در دست دیگری می بیند برانگیخته می شود ودر صدد گرفتن آن حتی با اعمال خشونت می شود.تجربه نشانگر آن است که چنانچه در کودکی همیشه توقعات وانتظارات فرد برآورده شده باشد اوبیشتر از کسانی که توقعات وانتظاراتشان برآورده نشده است خشمگین وپرخاشگر می شود.
۲) وجود الگوهای نامناسب:داشتن الگوی مناسب در زندگی یکی از نیازهای انسان است زیار انسانها علاقمند هستند که رفتار و کردار خود را مطابق با کسی که مورد علاقه خودشان است انجام دهند وچنین کسانی را راهنما والگوی زندگی خود قرار دهند.بررسی های انجام شده نشان می دهد که بیشتر کودکان پرخاشگر والدین خشن و متخاصمی داشته اند یعنی نه تنها کودک آنها از محبت لازم برخوردار نبوده بلکه از الگوی پرخاشگری موجود در خانواده نیز تأثیر پذیرفته بود.
دیکتاتوری خانواده هایی که تابع اصول دیکتاتوری هستند معمولاً رشد فرزندانشان را محدود می کنند در این نوع از خانواده یک نفر حاکم بر رفتار واعمال دیگران است که غالباً پدر چنین نقشی را دارد اما گاهی اوقات مادر،خواهران وبرادران بزرگتر نیز با دیکتاتوری رفتار می کنند در این گونه خانواده ها فرد دیکتاتور تصمیم می گیرد،هدف تعیین می کند،راه نشان می دهد،وظیفه معلوم می کند،برنامه می ریزد وهمه باید به طور مطلق مطابق میل او رفتار کند وحق اظهار نظر از آن اوست.بچه هایی که در محیط دیکتاتوری پرورش پیدا می کنند حالت تسلیم واطاعت در رفتارشان مشاهده می شود وهمین حالت آنها را به هیجان واضطراب وا می دارد.این بچه ها در مقابل دیگران حالت دشمنی وخصومت به خود می گیرند وبه بچه های هم سن وسال خود یا کمتر از خود صدمه می رسانند.این افراد از تعصب خاصی نیز برخوردارند واز به سر بردن با دیگران عاجز هستند،درکارهای گروهی نمی توانند شرکت کنند واز اعتماد به نفس ضعیفی برخوردارند ودر امور زندگیشان بی لیاقتی خود را نشان می دهند واغلب در کارها با شکست روبه رو می شوند.
۳) تأثیر رفتار پرخاشگرانه: عده ای از افراد پرخاشگری و زورگویی را تقبیح نمی کنند بلکه آن را نشانه شهامت وقدرت خود می دانند این افراد اعمال پرخاشگرانه خود ودیگران را مثبت،موجه وحتی لازم می دانند وبه آن صحه می گذارند.
۴) تشویق رفتار پرخاشگرانه: در مواقعی که رفتار پرخاشگرانه توسط والدین ودیگر افراد سبب تقویت مثبت و تثبیت این رفتار می شود گاهی با والدین ومربیانی روبه رو می شویم که به بهانه آموزش دفاع از خود به کودکی می گویند: «از کی نخوری» «توسری نخوری» و… که به طور وضوح به جای نشان دادن رفتارهای منطقی در مقابل برخورد با موانع شخصی را به پرخاشگری بی مورد تشویق می کنند.
۵) تنبیه والدین ومربیان: والدین ومربیانی که در برابر پرخاشگری وخشونت کودک عصبانی می شوند وبه صورت پرخاشگرانه او را تنبیه می کنند.در تشدید این رفتار در او مؤثرند درچنین مواقعی تنبیه عامل فزاینده وتقویت کننده پرخاشگری است زیرا علاوه بر اینکه سبب خشم واحتمالاً پرخاشگری کودک می شود،شخص تنبیه کننده الگوی نامناسبی برای پرخاشگری کودک می شود (پورصالح،۱۳۸۱،ص۲۵).
تکنیک هایی برای کنترل پرخاشگری در محیط خانواده لازم است که به شرح ذیل است:
۱-صمیمیت: صمیمیت در خانواده امری لازم وضروری است زیرا سهم مهمی در کاهش خشونت در خانواده دارد بسیاری از رفتارهای خشونت آمیز به این دلیل است که صمیمیت بین طرفین وجود ندارد.
صمیمیت هنگامی افزایش می یابد که افراد خانواده در امور زندگی با یکدیگر مشارکت داشته باشند.همچنین اعتماد واطمینان در مشارکت بین اعضای خانواده باعث صمیمیت می شود.
۲-تأمل وسکوت: یکی از بهترین راه های کنترل خشونت در خانواده کنترل رفتار خویشتن در مواقعی است که یکی از اعضای خانواده به تحریک دیگری بپردازد،بهترین شگرد در این هنگام آن است که دیگران سکوت اختیار کنند تا آن فرد هم آرامش پیدا کند سپس در یک فرصت مناسب به بحث و بررسی بپردازند.
۳-تخلیه: یعنی اینکه به طور مستقیم جواب خشونت را ندهیم.تحقیقات جدید نشان داده که پرخاشگری کلامی وحتی فیزیکی علاوه بر اینکه خشم را کاهش نمی دهد بلکه باعث افزایش آن نیز می شود.
۴-مدل پرخاشگری غیر پرخاشگرایانه(قدم زدن و…)، تحقیقات نشان داده که افرادی عادی که پرخاشگری خود را بدون رفتار پرخاشگرانه بروز دادند بعد از این کار سطح کمتری از پرخاشگری را داشته اند ولی به طور کل این روش هم زیاد مؤثر نیست.
۵-تنبیه: در طول تاریخ یکی از وسایل اجتماعی برای کم کردن میزان خشونت تنبیه بوده است که توسط آن جلوی تجاوز خشونت ودیگر رفتارهای پرخاشگرانه را می گرفتند ولی در حال حاضر علما معتقدند که تنبیه به طور موقت جلوی خشونت حاضر را می گیرد وبر عکس در طولانی مدت به طور مستقیم باعث تقویت آن می شود.در حال حاضر تنبیه بدنی از طرف سازمان بهداشت جهانی ممنوع شده است.
۶-صحبت کردن در مورد مشکل: بهترین روش برای کاهش صحبت کردن در مورد آن است این تکنیک به طور عملی به دو صورت عملی است ولی اینکه در لحظه ای که پرخاشگری به حد اعلای خود می رسد یکی از طرفین سکوت اختیار کند وسعی کند قائله را ختم کند ولی بعد از اینکه طرفین آرام شدند ومدتی نیز گذشت با خونسردی مطالب را با یکدیگر در میان می گذارند وآن را حل وفصل می کنند.(سپانلو،۱۳۸۵،ص۹۸).
د)آموزشگاهی:
پژوهشهای انجام شده حاکی از ارتباط پرخاشگری با مشکلات یادگیری است.پرخاشگری با پیشرفت تحصیلی ضعیف وناکامی در مدرسه همراه می باشد.
پرخاشگری واکنش کلی نسبت به ناکامی است هر چند افراد همیشه پاسخ های پرخاشگرانه آشکار از خود نشان نمی دهند وآنها را در وجود خود سرکوب می کنند.مثلاً پسری که به وسیله یکی از همکلاسان خود مورد اهانت قرار گرفته،غالباً به طور فیزیکی به او حمله ور می شود.زد وخوردها ودعواهای حیاط مدرسه خود نشانه هایی از این پرخاشگری است.(نوابی نژاد،۱۳۷۷،ص۴۹).
ذ) اجتماعی:
پرخاشگری ناشی از ناکامی های بنیادی یا یادگیری ومشاهدات محیطی است.
تحقیقات بندورا نشان داده است که پرخاشگری کاملاً جنبه تقلیدی دارد و از راه مشاهده کسب می شود.
با توجه به فزونی پرخاشگری در جامعه صنعتی وشهری امروزی،برخی برای توجیه این پدیده وسایل ارتباط جمعی را مسئول می دانند زیرا فیلم،مجله،روزنامه،کتاب،تلویزیون،ویدئو و ماهواره حاوی تصاویر ومطالبی است که در آن اشاره به خشونت، تهاجم وجنایت بسیار دیده می شود.طرد یا روش های انضباطی غلط در افزایش پرخاشگری نقش داشته اند.یک تحقیق مهم در این زمینه نشان داده است که نه زندگی خانوادگی یک پسر،نه عملکرد مدرسه ای ونه زمینه خانوادگی وی،بلکه مقدار برنامه های خشن تلویزیونی که در ۹ سالگی تماشا می کرده است تنها ومهمترین عامل تعیین کننده میزان پرخاشگر بودن او در ۱۰ سال بعد یعنی ۱۹ سالگی بوده است.همچنین اشاره می شود که محرومیت وبرخی رفتارهای افراد جامعه در معاشرت های روزانه از عوامل تأثیرگذار در بروز پرخاشگری به شمار می رود (جوانمرد،۱۳۸۴،ص۱۱۵).
۲-۱۹-عوامل تشدید کننده پرخاشگری:
بچه ای که پاهایش را محکم به زمین می کوبد وبا صدای بلند جیغ وفریاد می کند وداد وهوار راه می اندازد.پافشاری برای برآورده کردن نیازهای گاه غیر ضروری در همه کودکان وجود دارد ولی در برخی اصرارهای مداوم برای به انجام رسیدن کار با پرخاشگری و دعوا ومشاجرت لفظی همراه است.پرخاشگری در کودکان دلایل متعددی دار که قسمت اعظم آن به ناکامی کودک در برابر خواسته هایش مربوط می شود.از نظر روانشناسی پرخاشگری به رفتاری اطلاق می شود که هدف آن آسیب رساندن یا مجروح ساختن موجود دیگری انجام می گیرد.برخی نیز پرخاشگری را رفتاری می دانند که به دیگران آسیب رساند یا بالقوه می تواند آسیب برساند پرخاشگری ممکن است بدنی باشد مثل: لگدزدن،گازگرفتن یا لفظی نظیر فریاد زدن.نوع دیگری نیز وجود دارد که در رفتارهای کودکان در سنین بسیار پایین دیده می شود.دراین روش آنها بدون اینکه اطلاعی از عواقب رفتار خود داشته باشند سعی می کنند تا به زور وسایل همبازی یا خواهر وبرادرشان را از آن خود کنند.پرخاشگری در کودکان زیر هفت سال به خاطر اسباب بازی ومتعلقات دیگر در ارتباط با همسالان به مراتب بیشتر از کودکان بزرگتر است.ولی به طور کلی کودکانی که در سالهای اولیه زندگی بسیار پرخاشگر وتندخو وخشن هستند در جوانی وبزرگسالی هم پرخاشگر خواهند بود (کریمی،۱۳۷۸،ص۱۳۰).
پرخاشگری در کودکان دلایل متفاوتی دارد کودکان به دلیل عدم توانایی در مقابله با ناکامی بیشتر از سایرین به پرخاشگری ومشاجره روی آوردند.زندگی در محیط ناسالم وبا پدر ومادر خشن در پرخاشگری کودکان نیز بی تأثیر نسیت.مطالعات نشان می دهد که کودکانی که به شدت پرخاشگرند،والدینی خشن دارند.دراین خانواده افزایش می دهد.وقتی که واکنش خشونت آمیزی بروز می کند،سایر اعضای خانواده کاری می کنند که باعث دامن زدن به رفتار پرخاشگرانه می شوند.پرخاشگری نتیجه عدم توانایی کودک در کنترل خود است.همچنان که کودک بزرگتر می شود،پرخاشگری خصمانه او افزایش می یابد وکودک بیشتر سعی در آسیب رساندن به دیگران دارد (رافضی،۱۳۸۶،ص۳۵).
عوامل محیطی نیز در پرخاشگری کودکان بسیار نقش دارد.رسانه ها مهمترین عامل به شمار می روند.برساس تحقیقات انجام شده تماشای فیلم های خشن وانجام بازیهای کامپیوتری و ویدئویی خشونت آمیز اثرات سویی بر ذهن کودک می گذارد که در نهایت به افزایش پرخاشگری در وی می انجامد.این تحقیقات که به مدت ۲۰ سال بر روی کودکان ونوجونان انجام شده حاکی از آن است که کودکان بعد از تماشای صحنه های خشونت آمیز خانوادگی حرکات پرخاشگری از خود نشان می دهند که کاملاً بر گرفته از حالات شخصیت های فیلم است.برخی از معلمان شرکت کننده در این تحقیق اظهار داشتند که دانش آموزانی که وقت بیشتری را برای بازی های خشونت آمیز صرف می کنند.بیشتر از دانش آموزان دیگر حالتهای خصمانه در بحث ها به خود می گیرند ودر برابر رفتارهای منفی همسالان از خود واکنش نشان می دهند.بر این اساس انجمن روانشناسی آمریکا در گردهمایی سالانه خود خواستار کاهش برنامه ها وبازی های خشونت آمیز برای کودکان ونوجونان شده اند وهمچنین از والدین خواسته اند که برای مراقبت از سلامت کودکان خود باید بر بازی های کودکان نظارت بیشتری داشته باشند (اکبری،۱۳۸۱،ص۱۹۶).
ژنتیک نیز از دیگر عواملی است که موجب پرخاشگری کودکان می شود.مطالعات انجام شده نشان می دهد که والدینی که خود پرخاشگر هستند،کودکانی دارند که زمینه پرخاشگری در آنها بیش از سایر افراد است
از دیگر عوامل مؤثر در بروز پرخاشگری کودکان می توان به اضطراب اشاره کرد اضطراب یکی از مهمترین دلیل پرخاشگری است زیرا موحب تحریک پذیری فرد شده و آستانه تحمل فرد را کاهش می دهد طوری که فرد با کوچکترین فشار از خود واکنش نشان می دهد(نویدی،۱۳۸۵،ص۴۱).
عوامل محیطی از جمله اجتماعی وفرهنگی: عواملی که در پیرامون زندگی انسان هستند می تواننددر بروز یا تشدید پرخاشگری وتخفیف یا تعدیل آن اثرگذار باشند،برخی از این گونه عوامل عبارتند از:
۱-زندگی در ارتفاع خیلی بلند وتغذیه ناقص؛ پژوهشهای به عمل آمده در میان سرخ پوستان فبیله کولا در میان آندور پرو،که به پرخاشگرترین انسانهای روی زمین شهرت دارند حاکی از آن است که پرخاشگری این قبیله سه دلیل دارد: الف) زندگی در ارتفاع خیلی بلند،کمبود مواد غذایی وبالاخره تغذیه ناقص. ب) جویدن برگ کولا که محتوی کوکائین ونوع مخدر است وسبب می شود مصرف کننده گان آن موقتاً احساس آرامش کنند اما اثرات مصرف دراز مدت آن برای سوخت وساز بدن زیان آور است. ج) هنجار بودن پرخاشگری،در جامعه ممکن است پرخاشگری یک رفتار«هنجاری» تلقی شود لذا در مقایسه با جوامعی که چنین وضعیتی را ندارند.
۲-تقویت پرخاشگری به علت ضرر وزیان اجتماعی وفرهنگی؛ در بعضی مواقع به علت جنگ یا عوامل دیگر پرخاشگری در جامعه تقویت می شود وپرخاشگری با فراوانی بیشتر در افکار وتخیلات واعمال افراد جامعه مشاهده می شود چون جامعه به دلیل مقتضیات زمانی وماکنی خود پرورش آن را ضروری می داند.
۳-مشاهدات اجتماعی؛ مانند درگیری های اجتماعی،محدودیتهای اجتماعی،تبعیض وبی عدالتی ها و… سبب پرخاشگری می شود.
۴-نقش رسانه های گروهی به ویژه تلویزیون به علت تأثیرپذیری زیاد افراد از آن و اثر فیلم های خشونت آمیز ونقش بازی های ویدئویی خشن در پرخاشگری در مطالعات محققین مورد تأیید قرار گرفته است.(جوانمرد،۱۳۸۴،ص۱۱۷).
۲-۲۰-بلوغ و پرخاشگری:
پژوهشگران به تازگی دریافته اند که بلوغ زودرس دختران را پرخاشگر می کن.محققان می گویند،دخترانی که زودتر بالغ می شوند به میزان قابل توجهی پرخاشگرتر از دخترانی هستند که دیرتر به سن بلوغ می رسند به گفته محققان دانشگاه کوبینزلند در استرالیا که این تحقیق را انجام داده اند،دخترانی که بیش از سن ۱۲ سالگی بالغ می شوند بیشتر اقدام به دزدی،درگیری وحتی مصرف مواد مخدر می کنند همچنین هیچ تفاوت فاحشی بین پرخاشگری دختران وپسران در زمانی که در سن بلوغ یکسان باشند وجود ندارد.تحقیقات حاکی از آن است که بلوغ زودرس ودیررس در برخی پسرها نسبت به همسن وسالان،باعث ترشح مواد شیمیایی در بدن آنها می شود که موجب بروز رفتارهای پرخاشگرانه ومتعارض با جامعه می شود.به نقل از اخبار پزشکی روزانه،به طور کلی رفتارهای پرخاشگرانه ممکن است خیلی زود وحتی از دوران پیش از مدرسه آغاز شده وعلل زیادی داشته باشد مانند: مشکلات خانوادگی یا رفتاری و…محققان مرکز پزشکی پن استیت،روی زمان شروع دوران بلوغ وتأثیر آن روی ترشح هورمون کورتیزول،هورمون استرس وانزیم بزاقی امیلازآلفا که شاخص تشخیص استرس است تحقیق کنند.محققان دریافتند که میزان پایین آمیلازآلفا در پسرانی که دچار بلوغ زودرس شده اند،ومیزان بالای کورتیزول در پسرهایی که دچار بلوغ دیررس شده اند با بروز رفتارهای ضداجتماعی وپرخاشگری در ارتباط است.ولی چنین ارتباطی در دختران مشاهده نشد.این مسئله اهمیت وآگاهی والدین را به نشانه های بلوغ زودرس یا دیررس نشان می دهد وبا اطلاع از این قضیه میتوانند راهکار مناسب را در این خصوص انجام دهند.پسران میزان زیادی هورمون تستوسترون تولید می کنند که هورمون استرس بوده وتفاوت دخترها وپسرها نسبت به پرخاشگری های اجتماعی هم به ترشح این هورمون بر می گردد.محققان ۱۳۵ پسر ودختر را در سنین ۸تا۱۳ سالگی از لحاظ بروز رفتارهای ضد اجتماعی وپرخاشگری مورد بررسی قرار دادند.آنها با بررسی میزان آنزیم بزاقی ونیز مقدار ترشح کورتیزول دریافتند پسرانی که سطح کورتیزول بالاتری داشتند دچار بلوغ دیررس وپسرانی که هورمون استرس وآنزیم بزاقی آمیلازآلفا کمتری داشتند دچار بلوغ زودرس می شوند واین دسته از پسرها بیشتر مرتکب رفتارهای قانون شکنی می شوند و بیشتر در معرض بروز رفتارهای پرخاشگرانه قرار دارند که این خود مربوط به زودرس بودن بلوغ می باشد (شعاری نژاد،۱۳۸۳،ص۱۳۲).
۲-۲۱-زیانهای پرخاشگری:
علی رغم مسائل ذکر شده پرخاشگری همیشه اوقات نیز زیان آور ومضر نیست بلکه اگر پرخاشگری از حد اعتدال خارج نشود وهدف آن تسلط بر مشکلات زندگی وترقی وتعالی و آلایش انسان باشد نه تنها سودمند است بلکه ضروری نیز هست.قرار دادن حد ومرز برای پرخاشگری مضر وسودمند،قدری مشکل به نظر می رسد لذا کودکی که بر علیه بزرگ ترهایشان سرکشی می کند پرخاشگر است ولی در عین حال نشان می دهد که انگیزه ای او را به سوی استقلال که جزء ضروری وبا ارزش رشد اوست رهبری می کند.درباره مفید ولازم بودن عمل پرخاشگری فروید[۴۲] معتقد است که اگر انسان برای ابراز پرخاشگری اجازه نیابد نیروی پرخاشگری اش انباشته می شود وسر انجام به شکل خشونت مفرط یا بیماری روانی ظاهر می شود.در واقع به تعبیر او برای پالایش روانی سه راه حل وجود دارد که به طور مستقیم وغیر مستقیم با پرخاشگری در ارتباط است.این سه راه حل عبارتند از: الف) صرف نیرو در فعالیتهای بدنی از قبیل بازیهای ورزشی،جست وخیز،مشت زدن به کیسه بوکس وغیره. ب) اشتغال به پرخاشگری خیالی وغیرمخرب. ج) اعمال پرخاشگری مستقیم حمله به ناکام کننده،صدمه زدن به او،ناراحت کردن او،ناسزا گفتن به او و جزء اینها ،آیا پرخاشگری قابل کنترل است؟ اکثر پژوهشگران معتقدند که عوامل محیطی باعث کسب ونگهداری رفتارهای پرخاشگرانه می شود به نظر آنها تغییرات مناسب در موقعیتهای محیطی سبب از بین رفتن زمینه های ایجاد کننده پرخاشگری وخشونت در رفتار کودکان ونوجونان می شود همچنین با دادن شخصیت مثبت ومنطقی به کودکان،عدم تبعیض میان آنها،عدم تحقیر کودکان،دادن مسئولیت در حد توان به افراد پرخاشگر وصحبت کردن با آنها وآگاه کردن آنها در مورد خطرات پرخاشگری،ایجاد رابطه صمیمی وعاطفی با آنها،توجه به مشکلات آنها،تشویق کردن آنها به کارهای گروهی وجمعی ودر پایان شناسایی روحیات فرد وبرخورد صحیح با آن می توان در شناسایی عواملی که پرخاشگری را ایجاد یا تشدید می کنند اقدام کرد (محی الدین ،۱۳۷۸،ص۵۷).
۲-۲۲-نظریه های رایج مربوط به پرخاشگری:
الف) طرفداران ذاتی بودن پرخاشگری:
گروهی از صاحب نظران علوم رفتاری نظیر فروید ولورنز[۴۳] معتقدند که پرخاشگری یک رفتاری است که ریشه در ذات وفطرت انسان دارد.این دو معتقدند که پرخاشگری به عنوان یک نیروی نهفته در انسان دارای حالت هیدرولیکی است که به تدریج در شخص متراکم وفشرده می شود وسر انجام نیاز به تخلیه پیدا می کند.به نظر لورنز اگر چنین انرژی به شکل مطلوب وصحیح مثلاً در طرق ورزش ها وبازیها تخلیه شود جنبه سازندگی خواهد داشت.در غیر این صورت به گونه ای تخلیه می شود که مخرب خواهد بود وممکن است اعمالی از قبیل: قتل،ضرب وشتم،تخریب ونظایر آن در برداشته باشد.از نظر فروید پرخاشگری در انسان نماینده غریزه مرگ است که در مقابل غریزه زندگی در فعالیت است،یعنی همچنان که غریزه زندگی ما را در جهت ارضای نیازها وحفظ ارزشها هدایت می کند غریزه مرگ به صورت پرخاشگری می کوشد به نابود کردن وتخریب کردن بپردازد این غریزه چنانچه بتواند دیگران را نابود می کند واز بین می برد واگر نتواند دیگران را هدف پرخاشگری تخریب خود قرار دهد به جانب خود متوجه شده وبه صورت خودآزاری وخودکشی جلوه گر می شود،بنابراین از نظر وی پرخاشگری حالتی مخرب ومنفی دارد (اکبری،۱۳۸۱،ص۲۱۵).
ب)طرفداران منشأ اجتماعی پرخاشگری:
عده ای دیگر در مقابل ذاتی بودن پرخاشگری اعتقاد دارند که فکر ذاتی بودن پرخاشگری برای انسان خطرناک ومخرب است زیرا داشتن چنین فکری سبب می شود که پرخاشگری مانند میل به غذا یک واکنش اجتناب ناپذیر تلقی شود بنابراین انسان در کنترل یا کاهش آن نمی تواند نقش داشته باشد همچنین این گروه دلایل فراوانی را مبتنی بر اینکه پرخاشگری منشأ ذاتی وفطری نمی تواند داشته باشد ارائه داده اند به همین دلیل از نظر اجتماعی هم قابل آموزش است هم قابل پیشگیری وکنترل.این گروه دلایل خود را در این باره این طور بر می شمرند: ۱-دشمنی ذاتی بین حیوانات وجود ندارد وآنچه ما در این مورد می بینیم آموزش هایی است که والدین این حیوانات به آنها داده اند. ۲-وجود کروموزوم اضافی را نمی توان دلیلی بر ذاتی بودن پرخاشگری دانست، کروموزوم اضافی سبب افزایش ودرشتی اندام می شود ولی چه بسا وجود اندام قوی وقد بلند از نظر اجتماعی خود یک امتیاز است واین گونه افراد را به عنوان مأمون،آدم کش که حالتهای پرخاشگرانه را به وجود می آورند باشد حال می توان عده ای از پرخاشگران را یافت که فاقد کروموزوم اضافی هستند. ۳-تحریک الکتریکی هیپوتالاموس در مورد حیوان وقتی موجب رفتار پرخاشگرانه می شود که او در برابر حیوانات ضعیف تر ازخود قرار گرفته باشد اگر حیوان در مقابل او قویتر از وی باشد واکنش او فرارو ترس است نه پرخاشگری در انسان نیز حالت هیجانی عصبانیت وپرخاشگری بر طبق نظریه تحریکی- شناختی ناشی از شناخت فرد از کلمات ومفاهیم به عنوان ابزار عصبانی کننده وتوهین آمیز استفاده کرد.به هیم دلیل ممکن است از دو فرد یکی در برابر شنیدن کلمه ای عصبانی نشود ودیگری در برابر شنیدن همان کلمه عصبانی شود.حال آنکه اگر پرخاشگری ذاتی بود بایستی هر دو نفر عصبانی می شدند.گذشته از دو گروه اصلی مطرح شده،گروهی معتقدند که رفتار پرخاشگری ریشه در عدم فرصت یادگیری دارد،یعنی کودک به علت اینکه فرصت یادگیری نداشته ویک موجود ناپخته است،نمی داند که نسبت به یک محرک چگونه عمل کند.لذا ممکن است به صورت پرخاشگری از خود واکنش نشان دهد.لذا این کودک بایستی به مرور یاد بگیرد تا چگونه پاسخ محرکات را به صورت مناسب دهد.گاهی رفتار پرخاشگرانه ناشی از یک احساس ناامنی است که در حقیقت این رفتار یک پاسخ دفاعی به وضعیت ناامنی است که در آن قرار گرفته است.یک کودک با ابزار دفاعی که یک حرکت پرخاشگرانه است از خود دفاع می کند تا وضعیت ناامن را از بین ببرد (نوابی نژاد،۱۳۷۷،ص۵۱).
ج) فرضیه ناکامی- پرخاشگرانه:
گرچه پاسخ افراد نسبت به ناکامی بسیار متفاوت است زیرا عوامل ناکام کننده وشخصیت فرد ناکام شونده دامنه بسیار گسترده ای دارند در مجموع می توان گفت که پاسخ ناکامی پرخاشگری یعنی رفتار دشمنانه وتند به هنگام عدم سازگاری با موفقیت در این رفتار در زندگی روزمره ارتباط نزدیک با ناکامی دارد.مثلاً کودکی که از بازی کردن منع می شود در اثر خشم اخم می کند یا پاهای خود را بر زمین می کوبد.چیزی که ثابت شده این است که ناکامی پرخاشگری را افزایش می دهد پرخاشگری می تواند ناکامی های فشرده را رها سازد ونوعی تسکین موقتی برای فرد فراهم آورد.اما پایان آن معمولاً رضایت بخش نیست به هنگام مواجه شدن با ناکامی باید آنرا به صورت یک مسأله مطرح کرد وبرای آن به دنبال راه چاره افتاد پرخاشگری ممکن است مستقیماً خود مانع را هدف قرار دهد ( جمشیدیان ،۱۳۸۳،ص۴۱).
جان والر [۴۴]وهمکارانش(۱۹۹۹) فرضیه پرخاشگری در کلمه پاسخ به ناکامی را ارائه نمودند که در آن پرخاشگری همیشه در پی ناکامی خواهد بود.این افراد مانند فروید[۴۵] پرخاشگری را در حکم عامل تصفیه می دانستند.پیداست که فرضیه ناکامی- پرخاشگریها می توانند واکنشی در برابر ناکامی باشد اما عوامل دیگری نیز می تواند در پرخاشگری بودن یک کودک مؤثر باشد افزون بر آن ناکامی یا سایر تحریک های عاطفی همیشه موجب پرخاشگری نمی شود ( جمشیدیان ،۱۳۸۳،ص۴۲).
۲-۲۳-ویژگی های افراد پرخاشگر:
در حال استراحت: ابروان گره خورده،آرواره های بهم فشرده،با حالی عصبی،لیکن به ظاهر مطمئن از خویش. از رفتار او چنین بر می آید که از هیچکس وهیچ چیز ترس و واهمه ای ندارد.در حال کار وفعالیت: زنجیر گسیخته وفریاد کشان همه را مسخره می کند ودست می اندازد وجواب ومتلک آماده را در آستین دارد.همیشه شق ورق،پر باد ونخوت.اطرافیان همگی با او کنار می آیند وبا نرمی ومسالمت آمیز رفتار می کنند ولی رفته رفته پیرامون وی را خالی کرده وبالاخره تنهایش می گذارند.با خشونت وخشکی همه را تأدیب می کند وخوار وضعیف می سازد وشلاق زبان را به کار می گیرد واین زمانی است که به اصطلاح با کوچک تر از خودش طرف شود.اگر بزرگتری از خود را پیش رو ببیند نرم می شود وآتشبار کلامش را استتار می کند وبه چرب زبانی می پردازد او همه چیزش بدلی وتقلیدی است: خنده اش،رفتارش،حرکاتش،راه رفتنش،از دست دادنش،و…(مقدم،۱۳۸۴،ص۳۸).
۲-۲۴-الگوهای پرخاشگری:
همه جوامع باید راه هایی را بیابند تا مانع از آن شوند که اعضای آن به هم آسیب برسانند.همه مردم رفتار پرخاشگرانه را تا اندازه ای کنترل می کنند ولی از لحاظ ارزشی که برای آن قائلند ومیزان محدود کردن آن،باهم فرق دارند.برای مثال،درمیان قبایل سرخ پوست آمریکایی،کومانچی ها کودکانشان را جنگ جو بار می آورند وحال آنکه هوپیها و زونی ها به فرزندانشان صلح جویی و رفتار غیرپرخاشگرانه می آموزند.اصولاً در فرهنگ آمریکا برای پرخاشگری وخشونت وسرسختی ارزش قائلند .
چرا فرزندم با خشونت رفتار می کند؟
۱-الگوپذیری فرزند از والدین: یکی از دلایل مهم پرخاشگری کودکان ونوجونان یادگیری است یعنی اگر الگوی رفتار پرخاشگرانه داشته اند،همانند الگوهای خود رفتار می کنند.واز آنجا که کودکان ونوجونان با والدین همانند سازی می کنند،بنابراین بسیاری از رفتار پدر ومادر ناخودآگاه توسط فرزندان فراگرفته می شود وکودکان آنچه را مشاهده می کنند یاد می گیرند؛حتی اگر آن رفتار به طور مستقیم در مورد خود آنها صورت نگیرد (پارسا،۱۳۸۴،ص۱۷۵).

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...