کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل


جستجو



 



شمای ۱-۱۶- تراکم نین هیدرین با دی آمین
و – واکنش بین ۱،۴- دی برمو ۲،۳- دی کتون با ۱،۲- دی آمین ]۷۳[. شمای (۱-۱۷)

شمای ۱-۱۷- تراکم ۱و۲ دی آمین با دی برومو کتون
ز- واکنش ۱،۲- بنزن دی آمین و اکسالیل کلراید، ۲،۳- (۱H و ۴H) کوئینوکسالین دی اون را ایجاد می کند]۷۴[. شمای (۱-۱۸)

شمای ۱-۱۸- تراکم اکسالیل کلراید با دی آمین
۱-۶-بنزوتیازول ها
۱-۶-۱- کاربرد و خواص بیولوژکی بنزوتیازول
بنزوتیازول ها و مشتقات آن اهمیت فوق العاده ای در شیمی آلی و بیوشیمی دارند. از جمله کاربردهای بنزوتیازول ها در پزشکی به عنوان ضد تومور[۷۵]، ضد مالاریا[۷۶]، ضد قارچ[۷۷]، ضد ویروس[۷۸] می باشد. برخی از مشتقات بنز.تیازل ها در پزشکی به عنوان بی حس کننده[۷۹] کاربرد دارند. از مشتقات بنزوتیازول ها در صنعت، از جمله در صنعت چرم[۸۰]، در سنتز رنگ های نساجی[۸۱] و عامل ولکانش در ساخت لاستیک[۸۲] بکار گرفته شده است. با توجه به اهمیت روزافزون و کاربردهای متنوع بنزوتیازول ها در سال های اخیر تلاش های زیادی برای سنتز این دسته از ترکیبات صورت گرفته است. بنزوتیازول ها اغلب به وسیله ی واکنش های تراکمی در حضور کاتالیزگر های مختلف سنتز شده اند.
دانلود پایان نامه - مقاله - پروژه
۱-۶-۲- بررسی روش های سنتز ۲-آریل بنزوتیازول ها
در بسیاری از گزارش ها از واکنش تراکمی ۲-آمینو تیو فنول و آلدهیدها و در مواردی از اسیدهای کربوکسیلیک و مشتقات آن برای سنتز ۲-آریل بنزوتیازول ها استفاده شده است. واکنشگر مورد ابتدا با ۲-آمینو تیو فنول واکنش تراکمی انجام داده، سپس در حضور کاتالیزگر مناسب آروماتیک می شود.
۱-۶-۲-۱- واکنش ۲-آمینوتیوفنول با آلدهیدها برای سنتز ۲-آریل بنزوتیازول ها
واکنش ۲-آمینو تیوفنول با آلدهیدهای آروماتیک برای سنتز ۲-آریل بنزوتیازول ها در حضور کاتالیزگر های مختلف گزارش شده است. از واکنش تراکمی ۲-آمینو تیوفنول با آلدهیدهای آروماتیک و آلیفاتیک در حضور زیرکونیوم اکسی کلرید، بنزوتیازول های ۲-استخلافی ایجاد می شود[۸۳]. این واکنش تحت شرایط ماکروویو با دمایoC70و بدون حلال انجام شده است. بازده این روش ۹۰-۶۰درصد گزارش شده است.

(شمای ۱-۱۹) تشکیل بنزوتیازول ها با بهره گرفتن از ۲-آمینو تیوفنول با آلدهید تحت شرایط مایکروویو و کاتالیزگر زیرکونیوم اکسی کلرید ۸ آبه
در این واکنش ابتدا آلدهید و ۲-آمینوتیوفنول به حدواسط ایمین تبدیل شده ، سپس حلقه ی پنج عضوی تشکیل شده در نهایت در حضور کاتالیزگر دهیدروژنه شده و ۲-آریل بنزوتیازول مربوطه تشکیل می شود.

(شمای۱-۲۰) مکانیسم واکنش تشکیل بنزوتیازول در حضور کاتالیزگر زیرکونیوم اکسی کلرید ۸ آبه
از استیک اسید به عنوان حلال و همچنین کاتالیزگر در واکنش تراکمی آریل آلدهیدها و ۲-آمینوتیوفنول استفاده شده است[۸۴]، این واکنش تحت شرایط رفلاکس و به مدت ۵ ساعت انجام شده است. در این واکنش از ۲-آمینوتیوفنول، آلدهید و استیک اسید استفاده شده است.

(شمای۱-۲۱) تشکیل بنزوتیازول ها با بهره گرفتن از ۲-آمینو تیوفنول با آلدهید تحت شرایط رفلاکس و حلال استیک اسید
از معایب این روش بازده کم محصولات با توجه به استفاده از مقادیر مولی زیاد مواد اولیه و همین طور استفاده از مقادیر زیاد استیک اسید می باشد.
از واکنش ۲-آریل آمینوتیوفنول و آلدهیدهای آروماتیک در حضور اکسیژن و کربن فعال شده ۲-آریل بنزوتیازول های مربوطه سنتز شده اند[۸۵]. این واکنش با بنزآلدهیدهای حاوی گروه های الکترون کشنده و گروه های الکترون دهنده در موقعیت پارا انجام شده است.

(شمای ۱-۲۲) تشکیل بنزوتیازول ها با بهره گرفتن از ۲-آمینو تیوفنول با آلدهید آروماتیک در حضور اکسیژن و کربن فعال و حلال زایلن
استفاده از حلال سمی زایلن و همچنین به کار بردن اکسیژن در طی انجام واکنش از معایب این روش محسوب می شود.
از واکنش تراکمی ۲-آمینوتیوفنول با آلدهیدهای آروماتیک و آلیفاتیک در حضور سیلیکاژل تحت تابش مایکروویو بنزوتیازول ۲-استخلافی ایجاد شده اند[۸۶].

(شمای۱-۲۳) تشکیل بنزوتیازول ها با بهره گرفتن از ۲-آمینو تیوفنول با آلدهید در حضور SiO2 و تحت شرایط مایکروویو و شرایط بدون حلال
از واکنش تراکمی ۲-آمینوتیوفنول با آلدهیدهای آروماتیک و آلیفاتیک در حضور کاتالیزگر های مونتموریلونیت و یا SiO2نشانده شده بر بستر گرافیت در حضور پارا-تولوئن سولفونیک اسید تحت تابش مایکروویو مشتقات بنزوتیازول های ۲-استخلافی سنتز شده اند[۸۷]

(شمای ۱-۲۴) تشکیل بنزوتیازول ها با بهره گرفتن از ۲-آمینو تیوفنول با آلدهید در حضور مونتموریلونیت یا سیلیکاژل تحت شرایط مایکروویو
۲-آریل بنزوتیازول ها از واکنش ۲-آمینوتیوفنول با آلدهیدهای آروماتیک در حضور ید تحت شرایط دمای محیط و بدون حلال سنتز شده اند[۸۸].

(شمای ۱-۲۵) تشکیل بنزوتیازول ها با بهره گرفتن از ۲-آمینو تیوفنول با آلدهید در حضور ید تحت شرایط بدون حلال
از معایب این روش استفاده از کاتالیزگر بسیار سمی ید و همین طور جداسازی دشوار کاتالیزگر از محیط واکنش است.
سنتز ۲-آریل بنزوتیازول ها از واکنش آلدهیدهای آروماتیک با ۲-آمینوتیوفنول در حضور نیتروبنزن نشانده شده بر بستر مونتموریلونیت و یا SiOتحت تابش مایکروویو انجام شده است[۸۹].

(شمای ۱-۲۶) تشکیل بنزوتیازول ها با بهره گرفتن از ۲-آمینو تیوفنول با آلدهید در حضور نیتروبنزن نشانده شده بر بستر مونتموریلونیت و یا SiOتحت تابش مایکروویو
در این واکنش ابتدا تراکم آلدهید با ۲-آمینوتیوفنول تولید ۲و۳-دی هیدرو-۲-آریل بنزو [d] تیازول را می کند که در نهایت در حضور کاتالیزگر، ۲-آریل بنزوتیازول سنتز می شود.

(شمای۱-۲۷) مکانیسم تشکیل بنزوتیازول ها با بهره گرفتن از ۲-آمینو تیوفنول با آلدهید در حضور نیتروبنزن
محصولات با بازده بیشتری با بهره گرفتن از بستر مونتموریلونیت در مقایسه با بستر SiO2در سنتز ۲-آریل بنزوتیازول ها از واکنش آلدهیدهای آروماتیک با ۲-آمینوتیوفنول گزارش شده است.
مشتقات ۲-آریل بنزوتیازول ها از واکنش ۲-آمینوتیوفنول با آلدهیدهای آروماتیک در حضور MnO2/SiOتحت تابش مایکروویو سنت شده است[۹۰]. در این واکنش ازMnOبه عنوان عامل اکسید کننده استفاده شده است.

(شمای ۱-۲۸) تشکیل بنزوتیازول ها با بهره گرفتن از ۲-آمینو تیوفنول با آلدهید در حضور MnO2/SiOتحت تابش مایکروویو
از واکنش تراکمی ۲-آمینوتیوفنول با آلدهیدهای آروماتیک در حضور مایعات یونی تحت تابش مایکروویو ۲-آریل بنزوتیازول های مربوطه سنتز شده امد[۹۱].

(شمای ۱-۲۹) تشکیل بنزوتیازول ها با بهره گرفتن از ۲-آمینو تیوفنول با آلدهید در حضور مایعات یونی تحت تابش مایکروویو
مایعات یونی در این واکنش هم به عنوان کاتالیزگر و همچنین حلال واکنش عمل می کند. از مزایای این واکنش، انجام شدن آن در دمای محیط و توانایی بازیابی کاتالیزگر و استفاده از آنها در سنتزهای صنعتی مقرون به صرفه نیست.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[شنبه 1400-08-22] [ 04:36:00 ب.ظ ]




هر سـایه روشنی که در آفـاق و انفس اســت یک صحنه از نمایش غیب و شهود اوسـت
ســالار کـاروان زمــان و مکــان کـه شــب بهـت و سکـوت بانـگ درو درود اوسـت
ذرّات در طـــواف و نیـایــش کـه می کننــد موزیـک لایـزال سـلام و ســرود اوســت
محدوده ی این که عرصـه ی علم قلیل ماست آن کوبه بیکـرانه ی حکمت، حدود اوسـت
صـف بستـن و صعـود و نــزول ستـارگـــان مشـق نمـاز عشـق و قیـام و قعود اوست.»
(همان: ۱۲۱و۱۲۲)
در واقع شهریار با نگاه دقیق به ذرّات هستی، یک امر ازلی و جاودانه را جستوجو میکند؛ یعنی طبیعت را جلوهای از عالم قدس میداند و از مناجات و نیایش رازگونهی آنها بهره برده و پیوندی بین عشق مجازی و طبیعت و امر قدسی برقرار میکند. (مشرف، ۱۳۸۲: ۱۱۵و۱۱۶)
بدین ترتیب دریچهی تازهای به دنیای فکر و اندیشهی شهریار باز میشود تا آنجا که شهریار معشوق زمینی را جمالی از خداوند میداند:
« صـحنـهی آفــاق چــون تو مـاه ندارد چـون تو جمالی به جلـوهگاه ندارد
مــاه خجــل شـد زحسـن روی تو آری روشنـــی آفتــاب مـــاه نـــدارد
مهـر تـو را مشتـری می شـونـد به آهـی آه کـــه دل در بســـاط آه نــدارد
صبح سپیدی، شبنم به روی تو روز است زلفـت اگـر روز مـن سیـاه ندارد.»
(شهریار، ۱۳۸۷، ج۱: ۱۶۰)
در واقع شهریار با تهی شدن از خویش، دل را آینهی اسرار نهانی معشوق ازلی مینماید و از عشق ظاهر به عشق باطن و عالم عرفان روی میآورد چنان که خودش میگوید: « گرچه یاد آن عشق با من بود اما دیگر آن عشق نبود. چیز دیگری شده بود و به عشق الهی مبدّل گشته بود.» (بهادری،۱۳۸۶: ۱۵)
میتوان اذعان داشت که شهریار با توانایی خارقالعادهی خویش، عرفان را در لباس تازهی شعر وارد میکند و بدین لحاظ روح و جانش با نور عرفان روشنتر و جذابتر میشود.
لطف سخن شهریار و تسلّط بینظیر در سرودن شعر، شهرت ویژهای به این پیر آستان عرفان بخشیده است و ما در ادامهی مبحث با توجه به قابلیّتهای خاص اشعار وی، به دستهبندی اشعار، از نظر مفاهیم نماز و نیایش و تحلیل آنها خواهیم پرداخت:
۴-۱-۱ تسبیح
تسبیح اولین مفهومی است که برای نماز برشمرده شده و شهریار نیز در اشعار خود آهنگ وجودی همهی پدیده ها را در آواز تسبیح خدا میداند:
دانلود پایان نامه
« بود آیا که در صلح و صفا بگشـاینــد تــا دری به مـــراد دل مــا بگشــاینـد
یا رب از ظلمت زندان شبستـانهــا را گو شبی روزنه در صبح و ضیا بگشـایند
ساز ذرّات همه نغمه ی تسبیح خداست گــر خلایـق در گوش شنــوا بگشـایند
نای توحید به چنگ آر و دمی دم کافاق گوش در نغمـهی آیات خدا بگشاینـد.»
(شهریار، ۱۳۸۷: ۲۲۶و۲۲۷)
علاوه بر آن شهریار برای نشان دادن جلوهی خدا از طبیعت بهره برده و حرکت درختان و گلها را به واسطهی وزش باد به نماز خواندن آنان به درگاه خدا تعبیر کرده است:
«از همه ســـوی جهان جلوه ی او می بینــم جلوه ی اوست جهـان کز همـه سو می بینـم
او صفیـری که ز خامـوشـی شـب می شنـوم وآن هیـاهو که سحـر بر سـر کـوه مـی بینـم
چون به نوروز کند پیرهن از سبــزه و گــل آن نگـاریـن همـه رنـگ و همـه بو می بینـم
تا یکی قطره چشیدم منش از چشمه ی قـاف کـوه در چشمـه و دریــا به سبـو می بینـــم
زشتیی نیست به عالـم که مـن از دیـده ی او چـون نکـو می نگـرم جملـه نکـو می بینــم
با که نسبـت دهـم ایـن زشتیـی و زیبایـی را که مـن این عشــوه در آیینـه ی او می بینــم
در نـمـازنــد درختــان و گـل از بـاد وزان خـم به سرچشـمه و در کار وضـو می بینـم»
(همان: ۳۲۰)
شهریار با تصویرسازیهای بینظیری که ارائه میدهد پدیده های آفرینش را نشانهای از وجود خدا میداند که هر کدام به زبان خود به تسبیح حق میپردازند. در واقع خدا در درختان و گلها تجلّی کرده است و همه چیز مظهر اوست.
۴-۱-۲ مناجات
اولین مفهوم نیایش، مناجات است و شهریار مناجات به درگاه خدا را اینگونه توصیف میکند:
« خیز تا خیمه ی عزلـت به خرابات بریـم عزّت از خانه ی تزویر و خرافات بریم
نخله ی وادی ایمن به چراغ افروزی است تا بدان بقعه پی از رؤیت رایـات بریـم
شـب چـه بـی چشم و چراغیـم اگر نتوانیــم که نصیـب از فلک و این همه آیات بریم
سینه سینـا کن از آن شعـشعـه ما را کـز ذوق موسـی دل به سـر طـور مناجـات بریــم
این مناجات که از زخمه ی سازی غیبی است نغمـه ای نیست که نامش به مقامات بریم
بـه مـنـاجـات بنــالیـم و بــه بـال معــراج راهی از صفّه ی صفوت به سموآت بریم
وز نهـانخـانــه ی ناز تـو یـکـی مخـزن راز به مصـونیّـت صنـدوق امـانـت بـریـم.»
(همان: ۳۲۷)
شهریار معتقد است که باید گوشه نشین پیشگاه خداوند تعالی شویم و نشانه های خداوند را در پهنهی جهان هستی بشناسیم و با مناجاتی که از درون پرتلاطممان نشأت میگیرد و متّصل به بینهایتی نهان است با خلوص نیّت و با اشتیاق باطنی به راز و نیاز با خدا بپردازیم زیرا فقط در مقام مناجات و نجوای با حق است که میتوانیم به ابدیّتی جاودانه راه پیدا کنیم.
از سوی دیگر شهریار، مناجاتهایش را با تصویرسازیهای ناب همراه میکند:
« ای داستان زلف توام شب دراز کن وز نیمه شـب دریچـه ی صبحـم فراز کـن
تا آسمان خـم شد با اشـگ اختـران دیــدم بــر آستــان تــو راز و نیـاز کــن
از سوز دل به زمزمه دمساز می شوم بـا بلبلان شـب همه شب نغمه سـاز کـن»
(همان: ۳۴۶)
آسمان با ستارههایش سر فرود آورده تا به درگاه حق اظهار راز و نیاز کند و شهریار نیز با دلی پر سوز و گداز. شاعر با نیایشی تأثیرگذار با بلبل به واسطهی لحن دلنشین و گوش نوازش همنوایی میکند و به نجوای با خدا میپردازد.
در واقع « شهریار با توسّل به ذات احدیّت و راز و نیازهای شبانه به کشفیّاتی علوی و معنوی میرسد و موارد مبهم و مجهول را کشف میکند[۱۹].» (شهریار، ۱۳۸۷،ج۱ : ۲۳)

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 04:36:00 ب.ظ ]




 

 

تانسور جابجایی الکتریک

 

 

 

 

 

ثابت پیزوالکتریک

 

 

 

 

 

ثابت دی‌الکتریک

 

 

 

 

 

پتانسیل الکتریکی

 

 

 

 

 

 

فصل اول :
مقدمه

 

سیستم‌های میکرو و نانو الکترومکانیکی

بدون شک یکی از مهمترین پیشرفت‌های علمی دهه‌ های اخیر، کوچک‌سازی سیستم‌های ماکرو و توسعه سیستم‌های میکروالکترومکانیکی[۱] بوده‌ است. سیستم های میکرو الکترومکانیکی تحولات شگرفی در صنعت و تکنولوژی به وجود آورده‌اند. از آنجا که آنها می‌توانند با بهره گرفتن از تکنیک‌های ساخت موجود و استفاده از زیرساختارهای صنعت نیمه هادی‌ها ساخته شوند، با قیمت پایین و حجم تجاری زیاد تولید می‌گردند. جرم و حجم بسیار کم، مصرف انرژی پایین، قابلیت اطمینان بالا و دوام مناسب از جمله خصوصیات اساسی این سیستم‌هاست که باعث جذابیت بیشتر آنها نیز شده است[۱].
همچنین در سال های اخیر نیز با پیشرفت سریع فناوری نانو و امکان ساخت قطعات در ابعاد نانو، سیستم‌های نانو الکترو مکانیکی[۲] در کنار سیستم‌های میکرو الکترو مکانیکی مطرح شده و بسیاری از وسایلی که پیش از این در ابعاد میکرو ساخته می‌شدند امکان ساخت در ابعاد نانو را پیدا کردند. این سیستم‌ها کاربرد فراوانی در انواع گسترده‌ای از قطعات صنعتی، از جمله مکانیک، هوافضا، پزشکی، حمل ونقل و تکنولوژی ارتباطات دارند.
نمونه‌های بسیاری از کاربرد سیستم‌های میکرو ‌و نانو الکترومکانیکی را در میکرو ‌و‌ نانوسوییچ‌های خازنی[۳]، رزوناتورها[۴]، سنسورهای فشار[۵]، سنسورهای جرم [۶]، سوییچ‌های رادیوفرکانسی[۷]، شتاب‌سنج‌ها[۸]، میکروپمپ‌ها[۹]، ژیروسکوپ‌ها[۱۰] وحافظه‌های میکرو و نانو الکترو مکانیکی[۱۱] می‌توان مشاهده کرد[۲].
به طور کلی دو نوع شیو‌ه‌ی انتقال و هدایت در سیستم‌های میکرو و نانو الکترومکانیکی وجود دارد. بعضی روش‌های انتقال تغییر یک کمیت فیزیکی مانند فشار و دما را به یک سیگنال الکتریکی قابل اندازه‌گیری تبدیل می‌کنند. چنین ‌‌سبک‌هایی با نام روش‌های تشخیص یا حس‌‌کن[۱۲] شناخته می‌شوند. و روش‌های الکترواستاتیک پیزوالکتریک[۱۳] و پیزورِسِستیو[۱۴] در این دسته جای می‌گیرند. بویژه حسگر‌های مرتعش[۱۵] که تغییر در فرکانس‌های رزونانس میکرو ونانوسازه‌ها را به محض حس‌ کردن تشخیص می‌دهند در این گروه قرار دارند. شیوه‌های دیگر هدایت، انرژی ورودی سیستم را به حرکت میکرو و نانوسازه تبدیل می‌کنند. که آنها با نام روش‌های تحریک[۱۶] شناخته می‌شوند و روش‌های الکترواستاتیک، پیزوالکتریک، الکترومغناطیس و الکتروگرمایی[۱۷] را شامل می‌شوند[۳].
انتخاب روش‌های تحریک در این سیستم ها موضوع مهمی در سال های اخیر بوده و بستگی به سیستم موردنظر و قابلیت استفاده از آن دارد. تحریک های اصلی و مشخصه‌ های حساسیت این سیستم‌ها عبارتند از:
مواد پیزوالکتریک: این مواد تحت تأثیر ولتاژ مستقیم تغییر شکل پیدا می‌کنند و همچنین در جهت عکس و با ایجاد تغییرشکل، ولتاژی در دو سر آن تولید می‌شود. که با بهره گرفتن از این خاصیت جابجایی می‌تواند اندازه‌گیری و یا کنترل شود. پس طبق آنچه پیشتر گفته شد مواد پیزوالکتریک هم برای حسگرها و هم تحریک کننده‌ها کاربرد دارند. شکل ‏۱‑۱ مفاهیم اصلی پیزوالکتریک و استفاده‌های پایه‌ای برای حس و تحریک را به خوبی توصیف می‌کند.
دانلود پایان نامه

شکل ‏۱‑۱: ماده پیزو الکترویک در حالت تحریک کننده و حس‌کننده(تشخیص واندازه گیری) [۳]
الکترواستاتیکی: با ایجاد دو قطب یا اختلاف ولتاژ میان دو صفحه یک نیروی الکترواستاتیکی میان صفحات تولید می‌شود که منجر به تغییرشکل و جابجایی سیستم می‌گردد.
گرمایی: تغییرشکل مواد در اثر گرما می‌تواند به عنوان تحریک مورد استفاده قرار بگیرد، یک راه برای افزایش دما گذراندن جریان از میان صفحات هادی می‌باشد و راه دیگر تاباندن لیزر به منطقه مورد نظر است.
الکترومغناطیسی: یک میدان مغناطیسی در اثر عبور جریان از یک کویل ایجاد می‌شود که می‌تواند مواد مغناطیسی موجود در محیط را تحریک کند.
تمامی این روش‌ها دارای محاسن و معایبی هستند. پیزوالکتریک‌ها در تحریک و تشخیص (یا اندازه گیری) مورد استفاده قرار می‌گیرند اما در اندازه‌گیری به دلیل عدم تولید ولتاژ کاملاً مستقیم دارای محدودیت‌هایی می‌باشند. و نمی‌توانند در عملیاتی با دمای بالا مقاومت کنند. روش‌های دیگر هم محدودیت‌هایی دارند و وجود تنش‌های حرارتی و تنش‌های ساخت دقت این سیستم‌ها را به شدت کاهش می‌دهد.
با این وجود تقریباً همه مشکلات با بهره گرفتن از تحریک الکترواستاتیکی از بین می‌رود. ساختن یک خازن با روش‌های ساخت موجود بسیار آسان می‌باشد. با بهره گرفتن از دو سطح موازی و با اعمال یک پتانسیل به دو سر آن به یک سنسور یا عمل کننده با کارآیی بسیار خوب می‌رسیم. سادگی در ساخت و کارآیی مناسب آن استفاده از راه‌انداز الکتریکی را فراگیر کرده است. این تحریک‌کننده‌های خازنی از نظر اقتصادی نیز مقرون‌به‌صرفه می باشند. سیستم‌های میکرو الکترومکانیکی که از طریق راه‌اندازالکتریکی تحریک می‌شوند کاربرد گسترده ای در میکرو و نانو سویچ‌ها و میکرو و نانو رزوناتورها دارند.
تحریک الکتریکی به دلیل سادگی و بازده بالا بر همه روش‌های تحریک ترجیح داده می‌شود. و با توجه به برقراری میدان الکتریکی در حجم بسیار کوچک دسترسی به نیروهای بزرگ برای تحریک امکان پذیر می‌باشد. به همین خاطر در میان روش‌های هدایت، مکانیزم‌های تحریک و تشخیص الکترواستاتیک بیشترین کاربرد را در سیستم‌های میکرو و نانو الکترومکانیکی دارند و در زمینه هدایت الکترواستاتیک تحقیقات گسترده‌تری انجام شده ‌است[۴].

سوییچ‌های الکترواستاتیک

یکی از سیستم‌هایی که در نقش متنوعی از سازه‌های الاستیک در مقیاس مهندسی میکرو برجسته و ارائه شده، میکرو سوییچ‌ها هستند. اساس ساختار آن‌ها کاملا ساده است. سوییچ شامل یک جفت الکترود می‌شود. یک الکترود معمولا صلب و ثابت در فضاست، و الکترود دیگر سازه‌ الاستیک تغییر شکل‌پذیری است. این الکترود در طرح‌ها و فرم‌های مشابه با پوسته الاستیک، تیر الاستیک و ورق الاستیک ساخته می‌شود. سوییچ با اعمال اختلاف پتانسیل بین دو الکترود بسته می‌شود. با این کار نیروی الکترواستاتیکی بوجود می‌آید، الکترود تغییر شکلپذیر را خم کرده، و منجر به ایجاد تماس بین الکترودها می‌شود. گروه‌های زیادی چنین سازه‌هایی را ساخته و آزمایش کرده‌اند. مدل‌های ریاضی این قطعات در گستره‌ای از مدل‌های ساده‌ براساس مدل جرم- فنر، تا مدل‌های کاملا توسعه یافته و شبیه‌ساز‌ی‌های سه‌بعدی المان‌محدود، قرار می‌گیرند.
میکروسوییچ تحریک شده الکترواستاتیکی مثالی از یک سیستمی است که اغلب در حالت ناپایداری به کار می‌افتد. ساختار میکروسوییچ به طور گسترده ای مطابق با کاربرد آن، تغییر می‌کند[۵].

شکل ‏۱‑۲: نمایش حالت روشن و خاموش سوییچ با تحریک الکترواستاتیک[۳]
از نانولوله‌های کربنی می‌توان درساختن سوییچ‌های الکترومکانیکی در مقیاس نانو(نانوسوییچ لوله‌کربنی الکترومکانیکی[۱۸]) برای نسل‌های جدید اشاره کرد. نانوله‌های کربنی نامزد مناسبی برای نانوسوییچ‌های الکترومکانیکی به خاطر مقاومت مکانیکی فوق‌العاده و ویژگی‌های خاص الکتریکی هستند. مدول الاستیسیته بالا و جرم کم، انتظار می‌رود، سرعت بالای سوییچینگ ( بالاتر از چندین گیگاهرتز) را امکان پذیر سازد. با وجود آنکه چندین نوع ‌نانولوله‌کربنی برای سوییچ‌های نانو الکترومکانیکی مدلسازی، طراحی و ساخته شده‌ اند. ولی مطالعات بیشتری برای پی بردن به رفتار پایداری آنها در طول زمان ضروری می‌باشد[۶].

مزایا و معایب میکرو و نانوسوییچ‌ها

بررسی سوییچ‌های میکرو و نانو الکترومکانیک یکی از موضوعات جدیدی است که در سال‌های اخیر به سرعت در حال گسترش بوده است. همانند رزوناتورها، سوییچها نیز از المان مکانیکی ساخته می‌شوند که با نیروی الکترواستاتیک ناشی از جریان مستقیم عمل کرده و باعث قطع و وصل جریان می‌گردند.
در سوییچها این مسأله که ولتاژ کاری سوییچ با ولتاژ کاری مدار همخوانی داشته و همچنین بتواند با سرعت بسیار بالا کار کند بسیار مورد توجه و مطلوب است. اما سوییچ‌های حاضر هنوز با این نیاز فاصله دارند و همین مسأله باعث استفاده کمتر این سوییچ‌ها می‌شود. از مزایای استفاده از نانوسوییچ‌ها میتوان به موارد زیر اشاره نمود:
مصرف انرژی کم: این مصرف انرژی مربوط به کارایی سوییچ برای عبور یک سیگنال می‌باشد که معمولا برای سوییچهای مخابراتی بر حسب دسیبل بوده و مطابق با مشخصات آمپلی‌فایر مربوطه می باشد. معمولا توان خروجی متناسب با توان ورودی فرض می‌شود. اما در خیلی از سیستمها یک حد بالای توان وجود دارد که در آنجا این نسبت خطی به هم خورده و اعتبار خود را از دست می‌دهد.
عایق بندی بالا: عایق‌بندی یک سوییچ هنگامی مورد بررسی قرار می‌گیرد که هیچ سیگنالی از آن عبور نمی‌کند. این پارامتر بین دو ترمینال ورودی و خروجی در مدار در موقعیت عبور سیگنال بسیار کم در حد نانو و یا هنگامی که سوییچ در موقعیت خاموش می‌باشد، اندازه‌گیری می‌شود. در مقادیر بالای توان، مقداری وابستگی در ترمینالهای ورودی و خروجی مشاهده می‌شود، بنابراین هدف در طراحی اینگونه سوییچ‌ها اینست که این عایق بندی افزایش یابد.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 04:35:00 ب.ظ ]




-مالکیت معنوی ،بیانی است برای دانش مستند شده وجمه آوری شده مانند شده مانند نوآوری ها ،تجارب عملی ،حقوق اختراع ، فناوری ،برنامه های تحصیلی ،زیر ساخت های دانشی شرکت ، طراحی ها وهمچنین ویژگی خاص تولیدات وخدمات .
دانلود پایان نامه - مقاله - پروژه
الگوی ارزشی اسکانیا ،توجه وتمرکز زیادی برقابلیت های نوسازی سازمانی دارد.این الگو ،سرمایه نوآوری وفرآیندی بعنوان بخشی ازسرمایه سازمانی تاکید دارد.
۱۸- ۲- مدل بروکینگ
بروکینگ درسال ۱۹۹۶از IC تحت عنوان مجموعه ای از دارایی های نامشهود نام می برد که شرکت ها قدر به ادامه فعالیت میکند. وی تلاش ها و تحقیقات ادوینسون و مالون را برای تعریف IC درنظر گرفت و چهار دسته مجزا را در زمینه IC معرفی کرد :۱- دارایی بازار ۲- دارایی با محوریت انسان (انسان محور) ۳-زیرساخت ها ۴- دارایی مالکیت معنوی (شکل ۲-۲) دارایی بازار: به دارایی های بالقوه ای اطلاق می شود که یک شرکت به خاطر نامشهودی های بازارگرایانه اش مانند تجاری، مشتریان وکانالهای توزیع دارا می باشد.
دارایی انسان محور: شامل میزان تخصصهای گروهی ،خلاقیت وحل مسایل ،رهبری ،مهارتها وتوانمندیهای موجود درکارکنان یک شرکت می باشد .
زیرساخت ها : شامل تکنولوژی ها، متدولوژی ها و کلیه فرایند هایی است که باعث می شود صحت ، کیفیت و ایمنی در سازمان حفظ شود.
مالکیت معنوی: که شامل دانش فنی ، نرم افزارهای تجاری و کسب وکار، کپی رایت ،حقوق مربوط به طرحهای گوناگون ونشانه های تجاری است.
شکل ۱-۲- مدل سرمایه فکری بروکینگ
سرمایه فکری
طبقه بندی ارائه شده توسط بروکینگ مشابه باطرح ادوینسون ومالون است امادراین طبقه بندی برکینگ ،مالکیت معنوی را ازداراییهای زیر ساختی جداکرده ودریک دسته مجزا قرارداده است .دیدگاه آنها اگرچه یکسان نیستند اما مکمل یکدیگر هستند. هدف ادوینسون ومالون توضیح اهمیت ICدرسازمان ها بوده وموضوعات مهمی مانند ویژگی های کلیدی ،اندازه گیری رویکرد های مدیریت برآنها رادربرمی گرفت.
آنها مدیریت بر IC را بعنوان گامی نهایی برای ساخت سازمانهایی با ارزش بالا و سازمان های که می خواهند ارزش در آنها بصورت مداوم افزایش یابد معرفی گردند. با اینکه بروکینگ دارای اهداف مشابهی باادوینسون و مالون بود ، اما او اجزای [۴۳]IC را طوری تعیین کرد که بتوان از آن درامر ممیزی نیز استفاده نمود و بدین خاطر وی بر روی فرایند های تعریف ، مستند سازی و اندازه گیری IC تاکید کرده است. خانم بروکینگ عقیده دارد که هدف نهایی هر کسب و کاری بدست آوردن ارزش پولی به ازارء هر جزئی از دارایی ها است. او تصریع کرده است که این امر برای شرکت ها بسیار مهم است که میزان دارایی هایشان را ارزیابی کرده وازطریق مدیران را ازمحل وجود ارزش های واقعی درسازمان آگاه سازند. به همین دلیل آنها نیاز دارند تا شاخص هایی برای ارزیابی موفقیت و رشد در دست داشته و مبناهایی را برای افزایش احتمال دریافت وام از موسسات مالی به وجود بیاورند.
۱۹ -۲- مدل روس و همکاران
روس و روس ، دراگونتی و ادوینسون در سال ۱۹۹۷ شاخص سرمایه فکری را برای اندازه گیری IC معرفی کردند. آنها تشریح کردند که دیدگاههایشان دررابطه با IC ،دانش محور بوده و اشتباهاتی با مباحث دانشی دارد. از سوی دیگر بعدها آنها از مدلی استفاده کردند که مشابه بامدل ادوینسون ومالون بود (اما دقیقا همانندآنها نبود ). آنها SC و HC را از IC انشعاب داده و این سازه ها را نماینده منابع شعور و بدون شعور دانستند که بالطبع هرکدام شیوه های مدیریتی متفاوتی را طلب می کند (شکل ۴-۲).این محققان سرمایه ارتباطی رابه عنوان بخشی ازسرمایه ساختاری (به جای آنکه آنرا دردسته سومی قراربدهند)درنظر گرفته اند.روس وهمکاران ۱۹۹۷ HC رابه شایستگی ،نگرش وزیرکی فکری تقسیم کردند.
شایستگی : شامل دانش فردی کارکنان ومهرتها ،استعدادها ودانش فنی آنهاست .
نگرش : نشان دهنده ارزشی است که نتیجه نوع رفتارکارکنان درمحل کاربوده وتحت تاثیر انگیزش ،رفتارها ورهبری است.
چالاکی فکری :شامل نوآوری کارکنان ،توانایی انطباق باشرایط وقابلیت استفاده از دانش ازیک مفهوم وزمینه به مفهوم وزمینه دیگراست .ازسوی دیگر ساختاری شامل اجزای زیر است :
روابط : به معنی ارتباط بامشتریان ،عرضه کنندگان ،شرکاءاستراتژیک و دیگر ذینفعان شرکت می باشد .
سازمان : یک سازمان نه تنها دارای سیستم ها و ساختارهای مشهود است ، بلکه همچنین شامل زیر ساخت‌های نامشهود ،دارایی های معنوی ، فرایند ها و فرهنگ نیز می باشد.
تجدید وتوسعه : به عنوان جنبه نامشهود هر چیزی که باعث خلق ارزش درآینده گردیده اما اثرآن درحال حاضر مشخص نیست.
شکل ۲-۲- روس وهمکاران ، مدل شاخص سرمایه فکری
اگرچه ادوینسون و مالون پیشرفت های زیادی دررابطه با اندازه گیری IC داشته اند اما روس و روس ۱۹۹۷پیشرفت های ملموسی در یکپارچگی معیارهای IC و حرکت به سمت یک معیار واحد (رویکرد کل نگربه ارزش) داشتند. آنها در تحقیقی دیگر و در طبقه بندی شبیه به طبقه بندی ادوینسون ومالون ،IC را به سرمایه انسانی ،سرمایه سازمانی وسرمایه ارتباطی تقسیم کرده واین سه دسته رادریک سطح افقی قرارداده اند، (Chang,2007) را این طبقه بندی اجزاسرمایه های فکری باجزئیات بیشتری معرفی شده است: سرمایه ساختاری :فرهنگ شرکت ،ساختار،فرایند ها ورویه های کاری سرمایه انسانی :شامل دانش فنی، مهارتها ، ویژگی های رهبری مدیران ارشد، نوآوری ها، انگیزش (بعد مالی وغیرمالی ) و قابلیت سازگاری است. سرمایه رابطه ای : رابطه بامشتری جهت اطمینان ازمیزان رضایت آنها ازمحصولات وخدمات ارائه شده ،ارتباط با تامین کنندگان جهت اطمینان ازارائه مواد اولیه با کیفیت، (Brennan,2000).
شکل ۳ -۲ طبقه بندی سرمایه های فکری
۲۰ -۲- مدل استیوارت
استیوارت درسال ۱۹۹۱و در مجله فورچون IC را عبارت از دانشی که از طریق تبدیل مواد خام به محصولاتی که آنها را ارزشمند ترمی سازد معرفی کرده است. استیوارت هم همچون محققان قبلی IC را ترکیبی از دو دسته HC و SC دانسته و سرمایه سازمانی را زیر مجموعه ای از SC قلمداد کرده است. او عقیده دارد که هر شرکتی هر سه سرمایه مذکور را دارد اما بر اساس شرایط متفاوت، تاکید بیشتری بروی یکی از این سرمایه ها می کند .ازاین منظر استیوارت اجزای سرمایه فکری عبارتند از:
سرمایه انسانی : که اشاره به مهارت ها و دانش فردی کارکنان شرمت دارد.
سرمایه ساختاری :شامل مالکیت معنوی ،متدولوژی ،نرم افزار،اسناد ومصنوعات دانشی دیگر.
سرمایه مشتری :به معنی ارتباط بامشتریان وعرضه کنندگان است .
شکل ۴-۲- مدل سرمایه های فکری استیورات
دارایی های مشهود
دارایی های نامشهود
سرمایه مشتری
سرمایه ساختاری
سرمایه انسانی
ارزش بازار
۲۱ - ۲- مدل سالیوان
سالیوان یکی ازپایه گذاران وشریک تجاری گروه مدیریت سرمایه های فکری است .گروه مدیریت سرمایه‌های فکری یک شرکت مشاوره ای است که فعالیت هایش برایجاد وتولید ارزش سرمایه های فکری متمرکز شده است. براساس نظریه این گروه، از کنار هم قراردادن دورکن اساسی سرمایه انسانی و دارایی های فکری می توان به مفهوم وجایگاه سرمایه های فکری دست یافت. مطابق این مدل ، سرمایه های فکری ازسه جزء تشکیل شده اند: منابع انسانی: دراین منابع هوش وخرد کارکنان سازمان رادرنظرگرفته می شوند.منابع انسانی منشاءفن، تخصص وحافظه سازمانی درخصوص موضوعات مهم وحائز اهمیت برای سازمان هستند.منابع انسانی ،شامل تجارب جمعی ،مهارت وفوت وفن عمومی تمام کارکنان بنگاه است.
دارایی های فکری : دانش مشهود طبقه بندی شده ویاتوضیحات فیزیکی از دانش خاصی راشامل می شود که سازمان می تواند ادعای مالکیت آن رانموده وبدون ایجاد مشکلی درحقوق معنوی ،آنهارابه سادگی خرید وفروش کند .هرتکه ای ازدانش سازمان،که معمولابه شکل مستند کاغذی یا کامپیوتری است ،بعنوان دارایی فکری سازمان تلقی شده مورد حمایت وحفاظت قرارگیرد. دارایی های فکری منشاءایده ها ونوآوری هایی هستند که شرکت ها وبنگاه ها آنهارا تجاری می نمایند.
مالکیت معنوی :مالکیت معنوی یک نوع دارای فکری است که بصورت قانون قابلیت حمایت ،حفاظت وپیگیری را داراست. ازموارد مالکیت معنوی می توان به حق اختراع ،حق تالیف ،علائم ونشان تجاری واسار ورموزتولید تجاری اشاره نمود.الگوی سالیوان برای تجسم ونمایش تصویری سرمایه فکری ،به صورت زیر می باشد :
شکل ۵ - ۲- الگوی سرمایه فکری سالیوان
سرمایه انسانی
تجربه
فوت وفن
مهارت
خلاقیت
دارای های فکری
برنامه ها
اختراعات
فرایندها
پایگاه هایداده
متدولوژی
اسنادومدارک
تصاویر
طراحی ها
مالکیت معنوی

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 04:35:00 ب.ظ ]




۲- عوامل تاثیر گذار روی اثر
۳- ارتباط اثر با سایر آثار
در این پژوهش موارد ذیل توسط محقق در نظر گرفته شده‌اند:
۱- جستجو در اطلاعات در رابطه با اثر موجود
۲- تقسیم بندی اطلاعات به منابع اولیه و ثانویه
۳- بررسی منابع اولیه: شامل اطلاعات دست اول مانند: گزارش شاهدان عینی، اسناد اصلی و غیره
۴- بررسی منابع ثانویه: شامل اطلاعات دست دوم مانند: توصیف یک واقعه توسط شخص ثالث، نقل قول از منابع تنظیم شده از منابع دست اول در کتب دیگر.
۵- ارزیابی اطلاعات
۶- ارزیابی و نقد خارجی و داخلی
۷- نقد خارجی درستی اطلاعات
۸- نقد داخلی ارزش اطلاعات
در این پژوهش، محقق بررسی مستندات تاریخی تدوین شده توسط مراجع علمی و نیز بهره گیری از مقالات، پژوهش‌ها و کتب نگارش شده در باره موضوع مقایسه اندیشه احمد غزالی و حافظ و بررسی نقطه نظرات صاحب نظران و اندیشمندان و گرد آوری این داده‌ها و فیش برداری از اهم مطالب، و بیان اشعار مرتبط با ذکر مفاهیم و نقد شعررا مد نظر دارد.
۱-۱۱. ابزار گردآوری داده‌ها
در این پژوهش، با توجه به روش پژوهش که از نوع کتابخانه‌ای بوده، از روش فیش برداری به منظور جمع آوری داده‌های پژوهش استفاده خواهد شد. به این منظور از مهمترین نکات مرتبط به منظور استفاده در پژوهش در قالب فیش‌های از قبل تهیه شده استفاده می‌شود.
۱-۱۲. جامعه آماری، روش نمونه‏گیری و حجم نمونه
جامعه آماری پژوهش شامل کلیه آثار تدوین شده مرتبط با احمد غزالی و خواجه حافظ می‌باشد.
فصل دوم
بررسی شرایط فرهنگی، اجتماعی و سیاسی روزگار غزالی و حافظ
۲-۱. پیش‌گفتار
بی شک امام احمد غزالی از شاعران و عالمان بی پروا وجستجوگری است که افکار او در پایان قرن پنجم هجری نه تنها بر روزگار خویش تأثیرگذاشت، بلکه اعصار پس از او را نیز متأثر کرد و به تعبیر برخی محققان، افکار او تا زمان ظهور صدرای شیرازی، برجامعه اسلامی سایه افکنده بود. این شاعر و عالم ناآرام شافعی و متکلم سنی مذهب لحظه‌ای دراندیشه و درون خود قرارنداشت ودغدغه صیانت از دین خلائق، دائم او را به تفکر، موضع گیری و نواندیشی وا می‌داشت. غزالی متفکر و شاعر و عالمی برج عاج نشین و در پس پرده نبود، بلکه حریم فریبای قدرت دنیوی را درک کرد و از منظر تجربه و عملگرایی، اندیشه ورزی کرد. او را به حق می‌توان عالم عملگرا نامید؛ زیرا مواضع ورویکرد سیاسی او از پایگاه دین، ولی باصبغه‌ای واقع گرا بیان شده است.
۲-۲. بررسی شرایط و اوضاع سیاسی اقتصادی و فرهنگی عصر احمد غزالی
با به‌ روی‌ کار آمدن‌ سلجوقیان‌ بود که‌ ایرانیان‌ به‌ نحو بارزی‌ توانستند خود را از زیر بار تسلط‌ تازیان‌ به‌ دور بدارند و دیگر فرمانهای‌ خلیفه‌ را گردن‌ نگذارند. تا ظهور سلجوقیان‌ با اینکه‌ پادشاهان‌ مقتدری‌ از قبیل‌ سلاطین‌ سامانی‌ و آل‌بویه‌ و حتی‌ سلطان‌ محمود در ایران‌ حکومت‌ مستقل‌ می‌کردند و اقتداری‌ به‌ تمام‌ داشتند و از خلافت‌ مجزا شدند ولیکن‌ کشور ما به‌ چند قسمت‌ منقسم‌ شد و یک‌ نوع‌ حکومت‌ ملوک‌ الطوایفی‌ بر آن‌ حاکم‌ بود. مثلاً سلطان‌ محمود با آن‌ همه‌ شوکت‌ و جلال‌ پادشاهی‌ به‌ سبب‌ لشکرکشی‌ به‌ هندوستان‌ و نزاع‌ با ترکان‌ ماوراءالنهر و خوارزمیان‌ مجال‌ آن‌را نیافت‌ که‌ فتوحات‌ خود را در تمام‌ ایران‌ بسط‌ دهد و حکومت‌ واحدی‌ تشکیل‌ دهد.
سلجوقیان‌ در اندک‌ زمانی‌ تمام‌ ملوک‌الطوایف‌ را از میان‌ برداشته‌ و در تمام‌ ایران‌رایت‌ سلطنت‌ برفراشتند و حتی‌ ممالک‌ مجاور آسیایی‌ را تسخیر کردند و از آن‌ همه‌ یک‌ کشور پهناور، به‌ وجودآوردند که‌ مرکز آن‌ ایران‌ بود، به‌ طوری‌ که‌ در تواریخ‌ مسطور است‌ این‌ روش‌ در زمان‌ حکومت‌ آلپ‌ ارسلان‌ و به‌ ویژه‌ پسرش‌ ملک‌شاه‌ سلجوقی‌ (حکومت‌ ۴۸۵-۴۶۵ ه‌.) - که‌ بی‌شک‌ بزرگ‌ترین‌ و مقتدرترین‌ پادشاهان‌ سلجوقی‌ است‌ - به‌ منتهی‌ درجه‌ خود رسید، چه‌ از حد چین‌ تا مدیترانه‌ و از شمال‌ دریاچه‌ خوارزم‌ و دشت‌ قبچاق‌ تا ماوراء یمن‌ به‌ نام‌ او خطبه‌ می‌خواندند، و امپراطور روم‌ شرقی‌ و امرای‌ علوی‌ گرجستان‌ و ابخاز به‌ او خراج‌ و جزیه‌ می‌دادند و اصفهان‌ در عهد او و خواجه‌ نظام‌الملک‌، از مهم‌ترین‌ بلاد دنیا و یکی‌ از آبادترین‌ آنها بود و این‌ پادشاه‌ و وزیر و عاملان‌ و بزرگان‌ دیگر سلجوقی‌ در آن‌ شهر ابنیه‌ بزرگی‌ ساخته‌ بودند که‌ هنوز هم‌ آثار یک‌ عده‌ آنها برجاست‌. رونق‌ عمده‌ سلطنت‌ ملک‌شاه‌ هم‌ مرهون‌ کفایت‌ و لیاقت‌ وزیر دانشمند و کاردان‌ او خواجه‌نظام‌الملک‌ طوسی‌ است‌. چه‌ اگر کفایت‌ خواجه‌ نظام‌الملک‌ و قدرت‌ قلم‌ او با شجاعت‌ و صلابت‌ شمشیر آن‌ دو سلطان‌ سلجوقی‌ یار و قرین‌ نمی‌گردید و مملکت‌داری‌ خواجه‌ ضامن‌ و پشتیبان‌ کشور گشایی‌ ایشان‌ نمی‌شد دوام‌ و بقای‌ چنان‌ دولت‌ وسیعی‌ محال‌ می‌نمود.
غزالی که در نیمه‌ی دوم قرن پنجم هجری (یازدهم میلادی) متولد شده بود، با دورانی مواجه شد که آنرا می‌توان عصر انحلال و ضعف سیاسی و نظامی و عصر انحطاط در اخلاق و جمود فکری دانست، ارکان قدرت از مدت‌ها پیش متزلزل شده بود و نهضت اسماعیلیه و دعوت فاطمیان سرتاسر عالم اسلامی را گرفته بود، ترکان سلجوقی حکومت را بدست گرفته و در عصر آلب ارسلان مدارس نظامیه دایر می‌گردید. تأمین این مدارس هم برای دفاع از اصل سنت بود. و این مدارس در مقابل مدرسه‌ی الازهر مصر بود، که بخاطر تأیید و یاری مذهب شیعه ساخته شده بود. درعصر غزالی نهضت اسماعیلیان ودعوت فاطمیان سرتاسر جهان اسلام رافراگرفته بود، به ویژه در احساس که در آن جا هنوز دولت اسماعیلی پا برجا و نیرومند بود.
دانلود پایان نامه
اختلافات فرقه‌ای: غزالی در عصری می‌زیست که دین اسلام از مجرای اصلی و صحیح خود خارج شده و به وضعی افتاده بود که پیش از آن سابقه نداشت. اعتقاد مردم در اصل و حقیقت نبوت سستی گرفته بود و این سستی موجب ضعف ایمان و سستی در عمل به احکام دین شده بود.
یکی از ویژگی‌های عصر غزالی اختلافات فرقه‌ای، رواج مجادلات مذهبی و شدت گرفتن تعصبات دینی بود. در دوران زندگی او دنیای عالمان نیز همانند دنیای امیران و فرمانروایان پرآشوب بود. اگر در عصرآل بویه سنیان وشیعیان دربغداد در محله‌های مجزا می‌زیستند و همواره با یکدیگر درحال نزاع بودند، بعد‌ها درعصر غزالی حتی درمیان پیروان مذاهب گوناگون تسنن، درگیری‌هایی رخ داد. غزالی خود نیز ازحیث مذهبی، فردی متعصب درعقاید به شمارمی رفت. اما آنچه بیشتر از همه غزالی را به خود مشغول می‌ساخت، اختلافات فرقه‌ای بین مردم در خراسان و جرجان بود. که بعضی در فروع دین اختلاف داشتند مثل حنفی و شافعی و بعضی در اصول هم اختلاف داشتند و همه با هم متفقاً با شیعه مخالف بودند.
غزالی اختلافات فرقه‌ای را سبب سستی عقیده و بی ایمانی مردم معرفی می‌کند و چهار گروه را مسبب این امر دانسته و می‌گوید: یکی آنها که در فلسفه خوض می‌کردند. دیگر آنها که دم از تصوف می‌زدند. دیگر آنها که مردم را به کیش اسماعیلی و باطنی می‌خواندند و چهارم روش و معامله کسانی که در میان مردم به دانشمندان موسوم شده بودند یعنی ادیبان و متکلمان. غزالی بحران موجود در جامعه را ناشی از تشتت فکری و هرج و مرج عقیدتی حاکم بر جامعه اسلامی آنروز می‌دید به گونه‌ای که در عصر او، اشعری، حنبلی را تکفیر می‌کرد، حنبلی اشعری را، اشعری معتزله را، معتزله اشعری را.
غزالی که شخصی تیزبین بود در نظر اوّل دانست که بسیاری از معتقدات انسان از طریق تقلید حاصل می‌شود و به این حدیث از پیامبر توجه کرد که فرمود: کل مولود یولد علی الفطره فَاَبَواهُ یهُودانِهِ و ینصرانه و یمَجسانه. لذا از خود می‌پرسید مگر نه این است که ترسازاده در خانه پدر ترسا می‌شود و جهود در خانه جهود و… پس برای رسیدن به یقین و حقیقت چطور باید اینها را به کناری زد و به واقع رسید؟ این اوّلین سؤالی بود که در تمام طول زندگی غزالی او را به دنبال خودش می‌کشید.
غزالی که آدمی مذهبی و غم خوار دین بود، وقتی با این مشکلات روبرو شد، در صدد حل مشکلات و غوامض برآمد و برای این کار به هر علمی چنگ زد، در ادبیات و منطق و فلسفه‌ کلام بر دیگر اقران برتری یافت. ضمن اینکه این عوامل درحمایت غزالی ازخلیفه عباسی وسلطان سلجوقی سهمی بزرگ ایفا کرده اند.
ویژگی دیگر عصر غزالی اهمیت یافتن عالمان دینی بود. این عالمان از یک سو به شدت مورد توجه عامه دینداران بودند؛ زیرا مردم احساس می‌کردندکه برای حل مسائل دینی خود به آنها نیازمندند. ازسوی دیگر خلفا وسلاطین نیز به علمای دینی محتاج بودند؛ زیرا آنها بهتر ازهرگروه دیگری می‌توانستند حکومت را در نظر عموم مردم مشروع جلوه دهند.
یکی دیگر ازویژگی‌های جامعه عصر غزالی، غلبه برداشت نقلی ازدین به ویژه درمیان اهل سنت بود. دراین برداشت ظواهر آیات واحادیث مد نظر قرار می‌گیرند، نه ارائه تفسیری عقلانی از آنها. و این برداشت از جانب شاعر و عالمان ظاهرگرا، متصوفه وحاکمان وقت حمایت می‌شد. درباره غزالی می‌توان گفت که او ازموضع متصوفه به سنت ضد عقلی گرویده بود.
۲-۲-۱. غزالی‌ در دستگاه سلجوقیان‌
غزالی‌ معاصر همین‌ دولت‌ بود و با بیشتر پادشاهان‌ این‌ دودمان‌ هم‌ عصر بود. سلطنت‌ این‌ دودمان‌ که‌ با همت‌ رکن‌الدین‌ ابوطالب‌ معروف‌ به‌ طغرل‌ در سال‌ ۴۲۹ تأسیس‌ شده‌ بود و با کشور گشایی‌های‌ الپ‌ارسلان‌ و ملک‌شاه‌ و درایت‌ خواجه‌ بنیادی‌ استوار یافته‌ بود، پس‌ از روزگار خواجه‌ و قتل‌ او در روز دهم‌ ماه‌ رمضان‌ ۴۸۵ روز به‌ ضعف‌ نهاد و اگر چه‌ فرزندان‌ ملک‌شاه‌ تا زمانی‌ در این‌ مرز و بوم‌ حکومت‌ کردند به‌ ویژه‌ سلطان‌ سنجر - با این‌ همه‌ دیگر آفتاب‌ دولت‌ سلجوقی‌ در ایران‌ به‌ مغرب‌ می‌خرامید. غزالی‌ با بیشتر سلاجقه‌ معاصر بود، چه‌ ولادتش‌ در اواخر عهد «طغرل‌» واقع‌ شد و وفاتش‌ در زمان‌ سلطان‌ محمد و همین‌ سلطان‌ است‌ که‌ غزالی‌ کتاب‌ «نصیحه‌ی الملوک‌» را برای‌ او تألیف‌ کرده‌ است‌. غزالی‌ نزد تمام‌ سلاطین‌ و بزرگان‌ این‌ دودمان‌ محترم‌ و معزز بود. آنها امام‌ را بزرگ‌ترین‌ دانشمند زمان‌ خود می‌دانستند، غیر از اینها غزالی‌ نسبت‌ به‌ بعضی‌ از آنها حق‌ تربیت‌ و خدمت‌ داشت‌ و نسبت‌ به‌ برخی‌ از آنها عتابهای‌ شدیداعمال‌ می‌داشت‌ و همانند پدری‌ آنها را پند می‌کرد و این‌ کار جز از وی‌ از کس‌ دیگری‌ امکان‌ نتوانستی‌ داشت‌.
۲-۲-۲. امتیازات‌ عصر غزالی
حیات‌ غزالی‌ که‌ از نیمه‌ دوم‌ سده‌ پنجم‌ تا اوایل‌ سده‌ ششم‌ هجری‌ طول‌ کشید روزگار درخشانی‌ بوده‌ که‌امتیازات‌ مخصوص‌ دارد: نخست‌، کثرت‌ عالمان‌ و دانشمندان‌ و وفور تألیف‌ و تصنیف‌ کتب‌، به‌ خصوص‌ کتابهای‌ مذهبی‌ و معارف‌ اسلامی‌ مانند فقه‌ و کلام‌ و حدیث‌ و این‌ بدان‌ سبب‌ بود که‌ مدارس‌ اسلامی‌ در این‌ روزگار در بیشتر شهرها دایر بود و ارباب‌ ذوق‌ و استعداد در هر فنی‌ از فنون‌ دانش‌ تألیف‌ و تصنیف‌ می‌کردند و از این‌رو، کمتر دوره‌ای‌ در تمدن‌ اسلامی‌ می‌توان‌ سراغ‌ داد که‌ این‌ چنین‌ تابان‌ و درخشان‌ باشد. دوم‌، رواج‌ بحث‌ و جدل‌ میان‌ ارباب‌ مقالات‌، به‌ خصوص‌ دانشمندان‌ اهل‌ تسنن‌، که‌ کارشان‌ سخت‌ دررونق‌ بود و سبب‌ آن‌ این‌ بود که‌ هم‌ سلاطین‌ سلجوقی‌ و هم‌ خواجه‌ بزرگ‌ نظام‌الملک‌ طوسی‌ سنی‌ بودند و اعیان‌ و رجال‌ دولت‌ نیز به‌ هر صورت‌ تابع‌ ایشان‌ بودند و از این‌رو، با تمام‌ نیرو و ایمان‌ خود نگاهبان‌ اصول‌ و عقاید اهل‌ تسنن‌ بودند.
سوم‌، مرسوم‌ شدن‌ تبلیغات‌ مذهبی‌ و مجادلات‌ فرقه‌ای‌ و غلبه‌ و شدت‌ یافتن‌ احساسات‌ دینی‌ در تمام‌ مظاهر زندگی‌ مردم‌، که‌ عالمان‌ دین‌ هر آن‌ شعله‌ آن ‌را تیزتر می‌کردند و هر فرقه‌ خود را «ناجی‌» و دیگری‌ را «ضال‌» می‌پنداشتند چنان‌که‌ خود غزالی‌ بدان‌ اشاره‌ کرده‌ و گفته‌ است‌ که‌: «اختلاف‌ مردم‌ در ادیان‌ و ملل‌ و اختلاف‌ پیشوایان‌ مذاهب‌ با آن‌ همه‌ فرقه‌ها و تباین‌ راه ها، دریای‌ ژرفی‌ شده‌ است‌ که‌ بسیاری‌ در آن‌ غرق‌ شده‌اند و جز اندکی‌ رهایی‌ نمی‌توانند یافت‌! و هر فرقه‌یی‌ گمان‌ می‌کند که‌ او ناجی‌ است‌ و دیگران‌ گمراه‌ و هر گروهی‌ بر آنچه‌ دارند شادند! و این‌ همان‌ نکته‌ است‌ که‌ سرور جهان‌ از آن‌ خبر داد که‌: به‌ زودی‌ امت‌ من‌ هفتاد و سه‌ فرقه‌ شوند؛ که‌ ناجی‌ آنها یکی‌ بیش‌ نیست‌ و آنچه‌ او وعده‌ کرده‌ بود اینک‌ به‌ ظهور آمده است (همایی، ۱۳۶۸: ۱۱۹).
میان‌ فقیهان‌ و عالمان‌ مذاهب‌ و ارباب‌ مقالات‌ در این‌ دوره‌ مناقشات‌ و مجادلات‌ مذهبی‌ شدت‌ یافته‌ بود و هر زمان‌ که‌ جماعتی‌ از آنها بهم‌ می‌رسیدند و یا در مجلسی‌ حاضر می‌آمدند مسائل‌ علمی‌ و مذهبی‌ را مطرح‌ مذاکره‌ قرار می‌دادند و برخی‌ اوقات‌ کار از مباحثه‌ و مجادله‌ به‌ مشاجره‌ می‌کشید و در این‌ میان‌ مردم‌ عامه‌ به‌ طرفداری‌ از اهواء و هوسهای‌ ریاست‌ طلبانه‌ فلان‌ یا بهمان‌ برمی‌خاستند و گاه‌ این‌ بحثها بزد و خورد و کشتار نیز می‌انجامید. نمونه‌های‌ پوچ‌ و بلند بالای‌ این‌ مباحثات‌ و مجادلات‌ را در طبقات‌ الشافعیه‌ سبکی‌ می‌توان‌ دید. فن‌ خطابه‌ و جدل‌ و خلاف‌ که‌ سه‌ حربه‌ برنده‌ عالمان‌ آن‌ دوره‌ بود، در این‌ دوره‌ رونقی‌ به‌ سزا گرفت‌ و در این‌ باب‌ کتابها و رساله‌ها پرداختند و چه‌ بسیار از دانشمندان‌ که‌ کوشیدند: تمام‌ مطالب‌ آنها را حفظ‌ و بازگویی‌ کنند و همانند ابواسحق‌ شیرازی‌ مسائل‌ خلاف‌ را چنان‌ از برداشته‌ باشند که‌ یکی‌ از مسلمانان‌ سوره‌ فاتحه‌ را.
باطنیه‌ یا اسماعیلیه‌ که‌ به‌ امام‌ معصوم‌ دعوت‌ می‌کردند مبلغان‌ و داعیان‌ دانشمند داشتند و آنها را به‌بلاد و ممالک‌ اسلامی‌، خاصه‌ ایران‌، می‌فرستادند. این‌ جماعت‌ که‌ اغلب‌ فداییان‌ زبردست‌ و دانشمند بودند دارای‌ تشکیلات‌ و سازمانهای‌ مرموز شگفت‌آوری‌ بودند و بیشتر به‌ ایمان‌ و اخلاص‌ پیروان‌ و هواداران‌ خود متکی‌ بودند و چون‌ خلفای‌ عباسی‌ با این‌ گروه‌ به‌ شدت‌ دشمنی‌ داشتند از سلاطین‌ ایرانی‌ مدد می‌گرفتند و سلاطین‌ ایران‌ هم‌ یا بنا بر مصلحت‌ یا از روی‌ ایمان‌، با اسماعیلیان‌ و داعیان‌ آنها به‌ سختی‌ مخالفت‌ می‌کردند و آنان‌ را قرمطی‌ و خارجی‌ و ملحد می‌گفتند و چون‌ یکی‌ از آنها را می‌یافتند، به‌ انواع‌ زجر و حبس‌ و قتل‌ می‌کشتند و از همه‌ بیشتر در این‌ راه‌ سلطان‌ محمود غزنوی‌ بود که‌ به‌ تعبیر بیهقی‌ «انگشت‌، گرد جهان‌ کرده‌، قرمطی‌ می‌جست»‌.
صاحب‌نظران‌ و فیلسوفان‌ دست‌ در کار تألیف‌ و تصنیف‌ رسالات‌ علمی‌ و کتب‌ فلسفی‌ بودند و از مدت‌ها پیش‌ یعنی‌ از روزگار مأمون‌ نیرو گرفته‌ بودند و سخنان‌ و مقالات‌ خود را به‌ گوش‌ هوشمندان‌ اقطار اسلامی‌رسانیده‌ بودند و بدین‌جهت‌ فقیهان‌ و دانشمندان‌ و مذهبی‌ با آنکه‌ خودشان‌ در چندین‌ جبهه‌ مخالف‌ می‌جنگیدند می‌بایست‌ به‌ این‌ جماعت‌ هم‌ که‌ بیش‌ از همه‌ فرق‌ به‌افزار عقل‌ و برهان‌ مسلح‌ بودند، جواب‌ بگویند و این‌ بیش‌ از همه‌ کار را مشکل‌ کرده‌ بود و در نتیجه‌ عوامل‌ و علل‌ خانمان‌سوز تأسف‌آوری‌ از قبیل‌ جنگهای‌ صلیبی‌ که‌ از سال‌ ۴۹۰ تا ۶۹۰ به‌ دشت‌ یا ضعف‌ دوام‌ داشت‌ و نیز اختلاف‌ سنی‌ و شیعه‌، یک‌ خلجان‌ و شورش‌ و اغتشاش‌ درونی‌ در میان‌ اسلامیان‌ برپا شده‌ بود که‌ شاید در هیچ‌یک‌ از اعصار اسلامی‌ نظیر نداشته‌ باشد.
۲-۲-۳. دوره‌ اول‌ زندگی‌ غزالی
نابغه‌ بزرگ‌ و حجت‌ الاسلام‌، امام‌ زین‌الدین‌ ابوحامد محمدبن‌ محمدبن‌ احمد غزالی‌ طوسی‌، در سال‌ ۴۵۰ هجری‌ از پدری‌ کارگر که‌ پشم‌ می‌رشت‌ و می‌فروخت‌ به‌ شهر طوس‌ متولد شد، پدر امام‌ در اوقات‌ فراغ‌ به‌ حلقه‌های‌ درس‌ دانشمندان‌ و به‌ مجالس‌ وعظ‌ واعظان‌ و محافل‌ درس‌ فقیهان‌ می‌رفت‌؛ سخن‌ آنان‌ را می‌شنید و بر دانشهای‌ آنان‌ آگاهی‌ می‌یافت‌ و آنچه‌ بیشتر از روزی‌ او بود، در راه‌ آنان‌ خرج‌ می‌کرد و همین‌ آمد و شد و استماع‌ مجالس‌ وعظ‌ و درس‌، او را بر آن‌ داشت‌ که‌ از خدا بخواهد فرزندی‌ به‌ او عطا کند تا از این‌گونه‌مجالس‌ درس‌ و وعظ‌ بنیاد گذارد و مردم‌ را به‌ امور دینشان‌ دانا گرداند و به‌ خیر دنیا و آخرتشان‌ بینا کند. خدا هم این‌ خواهش‌ او را پذیرفت‌ و دو پسر به‌ او داد: نخستین‌ ابو حامد غزالی‌ که‌ ما از او سخن‌ داریم‌ و دیگربرادرش‌ احمد که‌ مشغول‌ به‌ وعظ‌ شد و در آن‌ به‌ مقامی‌ بزرگ‌ رسید. چون‌ وفات‌ پدر نزدیک‌ شد، ابو حامد و برادرش‌ را به‌ دوستی‌ صدیق‌ به نام‌ او ابو حامد احمدبن‌ محمد رادکانی‌ سپرد و بدو گفت‌: از اینکه‌ خود درس‌ نخوانده‌ بودم‌ پیوسته‌ غمگین‌ بودم‌، دلم‌ می‌خواست‌ که‌ با تعلیم‌ این‌ دو پسرم‌ آن‌را جبران‌ کنم‌، دریغا که‌ نشد! تو این‌ مهم‌ را انجام‌ داده‌ و آن‌دو را تعلیم‌ کن‌ و اگر در این‌ راه‌ تمام‌ آنچه‌ را که‌ من‌ باقی‌ گذاشته‌ام‌ صرف‌ و خرج‌ کنی‌، باک‌ مدار. به‌ زودی‌ مرده‌ ریک‌ پدر ته‌ کشید و آن‌ دوست‌ مجبور شد آن‌دو را به‌ مدرسه‌یی‌ که‌ در آن‌ غذا و لباس‌ دانشجویان‌ را تأمین‌ می‌کردند بسپارد. این‌ کار در روح‌ آن‌دو سخت‌ تأثیر کرد و آنان‌ را به‌ تحصیل‌ تشویق‌ نمود، چه‌ گاهی‌ فقر جوهر انسان‌ را بروز می‌دهد تا به‌ امور کوچک‌ سرفرود نیاورد و از این‌ جا بود که‌ غزالی‌ همواره‌ از آن‌ یاد می‌کرد و می‌گفت‌: «ما علم‌ را به‌ غیر خدا خواستیم‌ ولیکن‌ خدا نخواست‌ که‌ جز برای‌ او باشد (سروش، ۱۳۸۴: ۹۴).
احمد که‌ بی‌اندازه‌ با هوش‌ و تند ذهن‌ بود، علوم‌ دینی‌ و ادبی‌ را نزد همین‌ احمد راذکانی‌ فرا گرفت‌، پس‌ از آن‌ به‌ جرجان‌ نزد امام‌ ابونصر اسماعیلی‌ رفت‌ و از گفتار او و در خدمت‌ او تعلیقه‌ نوشت‌، دوباره‌ به‌ میهن‌ خود برگشت‌. از او روایت‌ می‌کنند که‌ گفت‌: «در راه‌، راهزنان‌، راه‌ بر من‌ ببریدند و هر چه‌ داشتم‌ ببردند، در پی‌ دزدان‌ افتادم‌ و به‌ التماس‌ گفتم:‌ «هرچه‌ دارم‌ ببرید ولیکن‌ توبره‌ای‌ دارم‌ که‌ هیچ‌ به‌ کار شما نمی‌آید آن‌را به‌ من‌ باز دهید». چون‌ بسیار الحاح‌ کردم‌، سردسته‌ دزدان‌ را بر حال‌ من‌ دل‌ بسوخت‌ و گفت‌: در توبره‌ چیست‌ که‌ این‌ قدر ناله‌ می‌کنی‌ و این‌ مایه‌ بدان‌ دل‌داده‌ای‌!؟ گفتم‌ تعلیقه‌هایی‌ است‌ که‌ یک‌ چند برای‌ شنیدن‌ و نوشتن‌ آن‌ از وطن‌ دور شده‌ام‌ و رنج‌ فراوان‌ برده‌ام‌! گفت‌: چگونه‌ ادعای‌ علم‌ می‌کنی‌ در حالی‌ که‌ چون‌ ما این‌ پاره‌ کاغذها را از تو بگیریم‌ بی‌دانش‌ می‌مانی‌؟!» امام‌ می‌گوید: این‌ سخن‌ گویی‌ الهامی‌ بود از جانب‌ خدا که‌ مرا به‌ خود آورد، که‌ چون‌ به‌ طوس‌ بازگشتم‌، سه‌ سال‌ مشغول‌ آن‌ شدم‌ تا آنها را از بر کردم‌ و چنان‌ شدم‌ که‌ اگر دزدان‌ راه‌ بر من‌ ببرند، از دانش‌ خویش‌ بیگانه‌ نگردم‌! غزالی‌، دوباره‌ از طوس‌ به‌ عزم‌ تحصیل‌ بیرون‌ رفت‌ و به‌ نیشابور آمد در آن‌ زمان‌ نیشابور مرکز دانشمندان‌ خراسان‌ بود، غزالی‌ در این‌ شهر پیش‌ امام‌ الحرمین‌ ابوالمعانی‌ جوینی‌ (در گذشته‌ ۴۷۸ ه.ق‌) به‌ تحصیل‌ خلاف‌ و کلام‌ و فنون‌ جدل‌ و مقامات‌ حکمت‌ پرداخت‌، بدانسان‌ که‌ در میان‌ تمام‌ شاگردان‌ امام‌ الحرمین‌ انگشت‌ نما شد و امام‌ بداشتن‌ چنین‌ شاگرد هوشمندی‌ به‌ خود می‌نازید و به‌ قول‌ برخی‌ در باطن‌ بر او رشک‌ می‌برد.
۲-۲-۴. دوره‌ دوم‌ زندگانی‌ غزالی
چون‌ مدت‌ عمر غزالی‌ از ۳۹ روبه‌ نشیب‌ آورد، حالی‌ پیدا کرد که‌ به‌ کلی‌ با احوال‌ سابقش‌ فرق‌ داشت‌، دیگر آن‌ غزالی‌ که‌ در سخن‌ دلیر می‌آمد و راه‌ کلام‌ بر همگنان‌ می‌بست‌ از جوشش‌ افتاده‌ بود مثل‌ این‌ بود که‌ تمام‌ دانشهای‌ رسمی‌ در وجود او مرده‌ بودند و جملگی‌ فراموش‌ شده‌ بودند. همه‌ شاگردان‌ و دوستداران‌ وهواداران‌ از این‌ واقعه‌ ناراحت‌ بودند ولیکن‌ از درد پنهانی‌ او آگاه‌ نبودند، گروهی‌ بر او تأسف‌ می‌خوردند و جماعتی‌ دیوانه‌اش‌ می‌خواندند.
در طلب حقیقت
غزالی‌ از سر همه‌ تعلقات‌ بگذشت‌ و آنچه‌ یک‌ عمر در باطن‌ داشت‌ و به‌ ظاهر نمی‌توانست‌ آورد، سرانجام‌ آشکار گشت‌. آن‌ امر چه‌ بود؟ عطش‌ باطنی‌ به‌ درک‌ حقیقت‌! غزالی‌ علوم‌ رسمی‌ را خوانده‌ بود اما در باطن‌ می‌دید که‌ دردش‌ با این‌ جملات‌ و این‌ کلمات‌ درمان‌ نمی‌یابد. او در پی‌ کیفیت‌ و حال‌ بود تا مگر راه‌ به‌ مقصود ببرد. «… دوستی‌ و علاقه‌ به‌ تحقیق‌ در طبیعیت‌ من‌ سرشته‌ بود، از آغاز جوانی‌ تشنه‌ درک‌ حقایق‌ بودم‌، از مدتها پیش‌ می‌خواستم‌ حقیقت‌ را دریابم‌، چه‌ کنم‌ این‌ عطش‌ درونی‌ در من‌ اختیاری‌ نبود توگویی‌ غریزی‌ و فطری‌ من‌ بود، من‌ از عنفوان‌ جوانی‌ روح‌ تقلید و تعبد را شکسته‌ بودم‌، چون‌ می‌دیدم‌ کودکان‌ یهود و نصاری‌ و مسلمانان‌ جملگی‌ در مهد تربیت‌ پدر و مادر پرورش‌ می‌یابند و به‌ عقاید پدر و مادر و تلقینات‌ نزدیکان‌ برمی‌آیند و می‌بالند و حدیث‌ معروف‌ را که‌ می‌گوید: هر مولودی‌ نخست‌ به‌ فطرت‌ اولیه‌ از پدر و مادر متولد می‌شود. پس‌ از آن‌ پدر و مادر او را یهودی‌ و ترسا و مجوسی‌ می‌کنند، شنیده‌ بودم‌ از این‌ رو می‌خواستم‌ آن‌ فطرت‌ اولیه‌ را بجویم‌ و بیابم‌ تا مگر عقاید عارضی‌ را که‌ به‌ تقلید از پدر و مادر و استادان‌ در ذهن‌ انسان‌ پدیدار می‌آید پاک‌ سازم‌. پیش‌ خود گفتم‌: مطلوب‌ من‌ علم‌ به‌ حقایق‌ امور است‌، پس‌ باید نخست‌ بدانم‌ که‌ حقیقت‌ علم‌ چیست‌؟ و از اینجا بر من‌ آشکار شد که‌ علم‌ آن‌گاه‌ یقینی‌ تواند بود که‌ معلوم‌ بر طالب‌ چنان‌ منکشف‌ گردد که‌ شکی‌ با آن‌ باقی‌ نماند و امکان‌ غلط‌ و پندار به‌ هیچ‌وجه‌ با آن‌ مقارن‌ نباشد و دل‌ نیز به‌ امکان‌ آن‌ گوایه‌ ندهد. علم‌ یقینی‌ و مبرا از خطا، شایسته‌ است‌ که‌ مقارن‌ با یقین‌ باشد بدان‌ حد که‌ اگر کسی‌ بر بطلان‌ آن‌ تحدی‌ نماید و مثلاً بگوید: که‌ سنگ‌ را به‌ زر و چوب‌دستی‌ را به‌ اژدها مبدل‌ می‌کند، در آن‌ علم‌ هیچ‌گونه‌ شکی‌ و انکاری‌ حادث‌ نگردد.
چه‌ مثلاً وقتی‌ من‌ دانستم‌ که‌ ده‌ بیشتر از سه‌ است‌، اگر کسی‌ بگوید: نه‌، سه‌ بیشتر از ده‌ است‌ به‌ دلیل‌ آنکه‌ من‌ عصا را به‌ اژدها می‌گردانم‌ و من‌ نیز این‌ کار را از او ببینم‌، در معرفت‌ من‌ شکی‌ پدیدار نگردد؛ شاید از کار او تعجب‌ بکنم‌ ولیکن‌ شک‌ در معلوم‌ خودم‌ نتوانم‌ بکنم‌. پس‌ فهمیدم‌ که‌ هر علمی‌ که‌ آن‌ را من‌ چنین‌ ندانم‌ و دوباره‌ آن‌ بدین‌ پایه‌ از قطع‌ و یقین‌ نرسیده‌ باشم‌ علمی‌ است‌ که‌ بر آن‌ هیچ‌ اعتبار نیست‌! پس‌ در پی‌ آن‌ شدم‌ که‌ چنین‌ علمی‌ بیابم‌. از این‌رو، گرم‌ در کار آمدم‌ و برای‌ آنکه ‌بدین‌ مطلوب‌ برسم‌، شروع‌ کردم‌ تا دانش‌های‌ خود را بررسی‌ کنم‌، پس‌ دریافتم‌ که‌ من‌ علم‌ ندارم‌ که‌ بدین‌ صفت‌ موصوف‌ باشد، مگر حسیات‌ و ضروریات‌. چون‌ از تمام‌ دانشها امیدم‌ بریده‌ آمد بر آن‌ شدم‌ که‌ بدانم‌: آیا وثوق‌ من‌ به‌ محسوسات‌ و ضروریات‌ از نوع‌ آرامش‌ و وثوقی‌ است‌ که‌ به‌ تقلیدیات‌ حاصل‌ می‌گردد یا نه‌؟ چون‌ باریک‌ شدم‌، دیدم‌ که‌ بدبختانه‌ در محسوسات‌ هم‌ آن‌ امان‌ و آرامش‌ نیست‌ زیرا شکم‌ قوت‌ گرفت‌ و به‌ من‌ گفت‌: اطمینان‌ تو به‌ محسوسات‌ از کجاست‌؟ چه‌ قوی‌ترین‌ حاسه‌ تو، بینایی‌ است‌، چون‌ به‌ سایه‌ می‌نگرد حکم‌ می‌کند که‌ ایستاده‌ است‌ و تحرک‌ ندارد و بدینسان‌ حرکت‌ را نفی‌ می‌کند! چون‌ ساعتی‌ می‌گذرد می‌بینی‌ که‌ سایه‌ متحرک‌ بود منتهی‌ یک‌ مرتبه‌ حرکت‌ نکرده‌ است‌، بلکه‌ تدریجاً و کم‌کم‌. ستارگان‌ آسمانی‌ را می‌بینی‌ که‌ بانداره‌، از یک‌ دینار کوچک‌ترند، ولیکن‌ دلایل‌ هندسی‌ می‌گوید: که‌ آنها از زمین‌ بزرگ‌تر هستند! این‌ مثالها و نظایر اینها اطمینان‌ مرا از محسوسات‌ هم‌ ببرید، پیش‌ خود گفتم‌: حال‌ که‌ حاکم‌ عقل‌ احکام‌ حس‌ را تکذیب‌ کرد، شاید جز به‌ عقلیاتی‌ که‌ «اولیاتشان‌» می‌گویند بر هیچ‌ امری‌ اطمینان‌ نشاید داشت‌ مثل‌ اینکه‌ می‌گوییم‌: «ده‌ بزرگ‌تر از سه‌ است‌.» و «نفی‌ و اثبات‌ جمع‌ نمی‌شون.».
اما محسوسات‌ هم‌ به‌ من‌ گفتند: از کجا که‌ اطمینانت‌ به‌ عقلیات‌ همانند وثوق‌ تو به‌ محسوسات‌ نباشد، چه‌ تو پیش‌ از این‌ بدان‌ واثق‌ بودی‌، چون‌ حاکم‌ عقلی‌ بیامد مرا تکذیب‌ کرد و اگر حاکم‌ عقلی‌ نبود، تو همچنان‌ مرا تصدیق‌ می‌کردی‌ و از کجا که‌ در فراسوی‌ حاکم‌ عقلی‌ حاکم‌ دیگری‌ نباشد، از جواب‌ درماندم‌ پیش‌ خود گفتم‌ حاکم‌ عقلی‌ آمدخطاهای‌ حسی‌ را آشکار ساخت‌، آیا امکان‌ ندارد که‌ حاکمی‌ برتر از عقل‌ باشد تا اشتباه‌های‌ عقل‌ را ظاهر نماید!؟ چون‌ بیشتر تأمل‌ کردم‌ به‌ صحت‌ این‌ شک‌ دلیلی‌ یافتم‌ و آن‌ این‌ بود که‌ گفتم‌: در عالم‌ خواب‌ چیزها می‌بینی‌ و احوالی‌ به‌ نظرت‌ می‌آید و گمان‌ می‌کنی‌ که‌ جملگی‌ آنها ثبات‌ و قرار دارد چون‌ بیدار می‌شوی‌ می‌فهمی‌ که‌ آن‌ همه‌ اصل‌ و ریشه‌یی‌ ندارد و واقعی‌ نیست‌ پس‌ از کجا که‌ این‌ امور که‌ در بیداری‌ به‌ حس‌ یا عقل‌ بدانها اعتماد پیداکرده‌ای‌ به‌ نسبت‌ با این‌ حالتی‌ که‌ در آن‌ هستی‌، حق‌ باشد و ممکن‌ است‌ برای‌ تو حالتی‌ دست‌ دهد که‌ نسبت‌ آن‌ بابیداری‌ تو همانند نسبت‌ بیداریت‌ با خوابت‌ باشد و بیداریت‌ نسبت‌ با آن‌ همچون‌ خواب.
آری‌ اگر به‌ این‌ حالت‌ بررسی‌ یقین‌ کنی‌ که‌ تمام‌ آنچه‌ به‌ عقل‌ خود دریافته‌اند خیالاتی‌ است‌ که‌ هیچ‌ سودی‌ ندارد! و باشد که‌ این‌ حالت‌ همان‌ باشد که‌ صوفیان‌ آن‌را ادعا می‌کنند چه‌ آنان‌ گمان‌ می‌کنند که‌ وقتی‌ در این‌ حالت‌ هستند در خویش‌ فرو می‌روند و از حوادث‌ خود غایب‌ می‌شوند و احوالی‌ را مشاهده‌ می‌کنند که‌ موافق‌ این‌ معقولات‌ نیست‌ و شاید این‌ حالت‌ همان‌ مرگی‌ باشد که‌ پیامبر گفت‌: «مردمان‌ خفتگانند که‌ چون‌ بمیرند بیدار شوند!» شاید زندگی‌ دنیا هم‌ به‌ نسبت‌ آخرت‌ خواب‌ باشد که‌ چون‌ انسان‌ بمیرد اشیاء برای‌ او خلاف‌ آنچه‌ اکنون‌ می‌بیند ظاهر می‌شود و در این‌ حال‌ است‌ که‌ او را بگویند «پوشش‌ چشم‌ ترا برداشتیم‌ و امروز به‌ دیدگان‌ تو تیزبین‌ شده‌ است‌» «…چون‌ این‌ خواطر و خیالات‌ بر ذهن‌ من‌ خطور کرد و بر نفس‌ من‌ راه‌ یافت‌، در پی‌ چاره‌ای‌ گشتم‌، اما ممکن‌ نشد، چه‌ جز با دلیل‌ نمی‌شد آنها را دفع‌ کنم‌ و چون‌ نصب‌ دلیل‌ جز با ترکیب‌ علوم‌ اولیه‌ امکان‌ نداشت‌ و در آنها هم‌ از پیش‌ شک‌ کرده‌ بودم‌ ترتیب‌ دادن‌ دلیل ممکن‌ نشد، این‌ درد سخت‌تر شد و نزدیک‌ به‌ دو ماه‌ طول‌ کشید و من‌ در آن‌ مدت‌ وارد حالت‌ سوفسطاییان‌ شدم‌ ولیکن‌ گفتن‌ و به‌ زبان‌ آوردن‌ نتوانستم‌ تا آنکه‌ خدای‌ بزرگ‌ مرا از این‌ مرض‌ شفا داد و نفس‌ به‌ صراحت‌ و اعتدال‌ برگشت‌ و چنان‌ شد که‌ ضروریات‌ عقلی‌ دگرباره‌ مقبول‌ و مؤثوق‌ افتاد! لیکن‌ این‌ کار با نظم‌ دلیل‌ و ترتیب‌ مقدمات‌ درست‌ نشد، بلکه‌ به‌ نوری‌ بود که‌ خدا در سینه‌ من‌ افگند و این‌ نور است‌ که‌ کلید بیشتر دانشها و معارف‌ است‌ و آنان‌ که‌ گمان‌ کرده‌اند کشف‌ حقیقت‌ موقوف‌ بر تحریر ادله‌ و برهان‌ است‌ از وسعت‌ رحمت‌ الهی‌ بی‌خبرند! از این‌ نور نمونه‌های‌ بسیار وجود دارد، چنان‌که‌ وقتی‌ رسول‌ را از شرح‌ و معَنای‌ آن‌ در آیه‌: فمن‌ یرداللّه‌ ان‌ یهدیه‌ یشرح‌ صدره‌ للاسلام‌ (سوره‌ ۶/آیه‌ ۱۲۵) پرسیدند، گفت‌: آن‌ نوری‌ است‌ که‌ خدا در دل‌ می‌افگند. پرسیدند: علامت‌ آن‌ کدام‌ است‌. فرمود: دوری‌ از سرای‌ فریب‌ و روی‌آوردن‌ به‌ سرای‌ جاویدان‌ و از این‌ راه‌ باید که‌ طلب‌ کشف‌ حقیقت‌ کنند…» (همان: ۹۷)
۲-۳. بررسی شرایط و اوضاع فرهنگی، اجتماعی و سیاسی عصر حافظ
روزگار جوانی حافظ مصادف بود با سلطنت “جلال الدین شاه شیخ ابوالاسحاق اینجو“(۷۷۴ تا ۷۵۴ ه ـ ق) در فارس. این پادشاه که ممدوح حافظ شد، پادشاهی هنرپرور، با ذوق و عشرت دوست بود، در سال ۷۴۴ ه – ق بر فارس مستولی شد و خطبه و سکه به نام خود کرد. اما “امیر مبارزالدین مظفر” که مردی متعصب و بی‌رحم بود، با او رقابت داشت. قساوت او تا به این حد بود که توسط دو فرزند خود یعنی ”شاه شجاع” و برادرش ”محمود مظفری“ به وضع دردناکی کور شد.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 04:34:00 ب.ظ ]