مقالات و پایان نامه ها درباره انتخاب پورتفوی بهینه با استفاده از سیستم خبره فازی مبتنی ... |
۲-۳-۲-۶-۱ مزایا و معایب استفاده از شاخص های پیشرو
مسلماً در استفاده از شاخص های هدایتگر مزایای بسیاری نهفته است. سیگنالهای زودهنگام جهت ورود به بازار و خروج از آن مهمترین این مزایا هستند. این شاخص ها سیگنالهای بیشتری تولید می کنند و فرصتهای زیادتری جهت معامله به وجود میآورند. سیگنالهای زودهنگام (که قبل از شروع یک حرکت ایجاد میشوند) میتوانند به عنوان اخطار نسبت به پتانسیل قوی شدن یا ضعیف شدن روندها نیز عمل کنند. این شاخص ها در بازارهای بدون روند بیشتر کاربرد دارند. البته شاخص های پیشرو در بازارهای رونددار نیز مورد استفاده قرار میگیرند؛ اما در این مورد تنها باید به سیگنال هایی توجه کرد که در جهت روند هستند و سیگنالهای خلاف جهت روند را نادیده گرفت. ویژگی دیگر این شاخص ها، مشخص کردن مناطق اشباع خرید و اشباع فروش است (همان منبع، ۱۳۸۵، ۱۷).
۲-۳-۲-۷ شاخص های پسرو (تحکیم کننده)
شاخص های پسرو همان گونه که از نامشان بر میآید، از حرکات قیمت پیروی می کنند و از این طریق آن را تأیید می کنند. به همین سبب معمولاً به آنها شاخص های پیرو روند نیز گفته می شود. شاخص های تحکیم کنندۀ روند، در بازارهای روند دار بهتر عمل می کنند. بنابراین در بازارهایی که روند معین ندارند یا دارای روند خنثی هستند بهتر است از این شاخص ها استفاده نشود. مهمترین شاخص های پیرو روند، میانگین های متحرک و [۹]MACD میباشند.
۲-۳-۲-۷-۱ مزایا و معایب شاخص های پسرو (تحکیم کننده)
یکی از مزایای اصلی شاخص های پیرو روند این است که امکان پیدا کردن روند موجود و همراه شدن با آن را به معاملهگر می دهند. در صورتی که حرکت مورد نظر ادامه یابد این شاخص می تواند به نحو چشم گیری سودآور باشند. تأخیر در ارسال سیگنالها را میتوان مهمترین عیب این دسته از شاخص ها دانست (همان منبع، ۱۳۸۵، ۱۸).
۲-۳-۲-۸ اندیکاتورهای پیشرو در مقابل پسرو
اندیکاتورهای دنبال کنندۀ روند یا “پسرو” اندیکاتورهایی هستند که زمانی که قیمتها در روندهای نسبتاً طولانی حرکت می کنند عالی میباشند. آنها به شما در مورد تغییرات قیمتی که در آیندۀ نزدیک رخ می دهد هشدار نمیدهند، آنها به طور ساده به شما میگویند که قیمتها در چه حالی هستند (یعنی درحال افزایش یا کاهشاند) بنابراین شما میتوانید مطابق با آن سرمایه گذاری کنید. اندیکاتورهای پیرو روند باعث میشوند که شما دیرتر خرید و فروش کنید اما در عوض از دست دادن فرصتهای زودتر، آنها به طور گستردهای ریسک را با نگاه داشتن شما در قسمت صحیح بازار کاهش می دهند(Achelis, 2000, 27).
۲-۳-۲-۹ نوساننماهای مومنتوم (اندازه حرکت)
اغلب شاخص های هدایتگر به شکل نوسان نماهای مومنتوم ظاهر میشوند(لطفی، درویش، ۱۳۸۵،۱۷). به طور کلی مومنتوم، نرخ تغییر قیمت سهام را اندازه میگیرد بنابراین در یک زمان ثابت (مثلاً ده روز) هرچقدر تغییر قیمت بیش تر باشد، مومنتوم نیز بیشتر است. هرگاه قیمت سهام بالاتر رود مقدار عددی مومنتوم نیز بالاتر خواهد رفت، هرچه سرعت بالا رفتن قیمت بیشتر باشد افزایش مومنتوم نیز بیشتر خواهد بود. وقتی سرعت افزایش قیمت شروع به کند شدن کند، رشد مومنتوم هم کند می شود.
۲-۳-۲-۱۰ گونه های نوساننماها
نوساننما، شاخصی است که حول یک خط مرکزی یا میان سطوح معینی نوسان می کند. اغلب نوسان نماها میتوانند سطوح اشباع خرید و اشباع فروش را نشان دهند. گونه های متفاوتی از نوسان نماها وجود دارد و برخی به بیش از یک دسته تعلق دارند. نوسان نماها به دو دستۀ اصلی تقسیم میشوند: نوسان نماهای مرکزی که حول یک نقطه یا خط مرکزی نوسان دارند و نوساننماهای نواری که میان سطوح اشباع خرید و اشباع فروش نوسان می کنند. به طور کلی نوسان نماهای مرکزی بیشتر برای تحلیل جهت تغییرات قیمت مناسباند در حالی که نوساننماهای نواری برای شناسایی مناطق اشباع خرید و اشباع فروش مفیدتر هستند.
الف) نوساننماهای مرکزی
این نوساننماها بالا و پایین یک نقطه یا خط مرکزی نوسان می کنند و برای شناسایی قدرت یا ضعف حرکت قیمت به کار می روند. [۱۰]MACD نمونه ای از یک نوساننمای متمرکز است که بالا و پایین صفر نوسان می کند.
ب) نوساننماهای نواری
در این دسته از نوسان نماها، دو نوار (دو خط) به عنوان مناطق مرزی سطوح اشباع خرید و اشباع فروش استفاده می شود. این نوارها بر اساس نوساننما پایه گذاری شده اند و تغییرات آن ها در سهام های مختلف ناچیز است و امکان تشخیص موقعیتهای اشباع خرید و فروش را به کاربران می دهند. شاخص قدرت نسبی (RSI)[11] و نوساننمای استوکاستیک دو نمونه از نوساننماهای نواری هستند (لطفی، درویش، ۱۳۸۵، ۱۸-۱۹).
۲-۳-۲-۱۱ برخی اصطلاحات مهم
۲-۳-۲-۱۱-۱ بازار بدونروند (Ranging Market): حالتی است که قیمت سهم از روند خاصی پیروی نمیکند. در این حالت همواره اینگونه نیست که سهم نوسانات ناچیزی داشته باشد بلکه گاهی ممکن است نوسانات نسبتاً زیادی را نیز تجربه کند اما این نوسانات در جهت مشخصی نباشد. مانند شکل زیر:
شکل۲-۵ بازار بدون روند
۲-۳-۲-۱۱-۲ بازار رونددار (Trending Market): حالتی است که قیمت سهم تابع روند خاصی (صعو
دی و یا نزولی) باشد. زمانی که قیمت روند صعودی داشته باشد، معمولاً کفهای جدید از کفهای قبلی بالاتر قرار میگیرد و زمانی که قیمت روند نزولی دارد، معمولاً سقف های جدید پایینتر از سقفهای قبلی قرار میگیرد. مانند شکل زیر:
شکل ۲-۶ بازار رونددار
۲-۳-۲-۱۱-۳ منطقه اشباع خرید (منطقه خرید افراطی- منطقه خرید بیش از حد- Overbought): معمولاً پس از یک دوره افزایش قیمت، اتفاق میافتد زیرا سهم در کانون توجهات خریداران قرار گرفته است. عموماً قرار گرفتن قیمت در منطقۀ اشباع خرید باعث می شود تا انتظار نزول داشته باشیم. اما بسیاری از مواقع نیز دیده شده که سهم وارد منطقۀ اشباع خرید شدهاست و مدتها در این منطقه باقی مانده؛ بنابراین صرف قرار گرفتن قیمت در منطقۀ اشباع خرید سیگنال فروش محسوب نمی شود بلکه سگینال فروش زمانی صادر می شود که قیمت از منطقۀ اشباع خرید خارج شود (زیرا خروج قیمت از منطقۀ اشباع خرید نشان میدهد که خریداران دیگر تمایلی به خرید ندارند و بنابراین قدرت فروشندگان بیش از خریداران است.)
۲-۳-۲-۱۱-۴ منطقه اشباع فروش (منطقه فروش افراطی- منطقه فروش بیش از حد- Oversold):
معمولاً پس از یک دوره کاهش قیمت اتفاق میافتد زیرا سهم عرضه کنندگان زیادی داشته است. عموماً قرار گرفتن سهم در منطقۀ اشباع فروش باعث می شود تا انتظار صعود از آن داشته باشیم اما بسیاری از مواقع نیز وجود دارد که سهم وارد منطقۀ اشباع فروش می شود و مدتها در این منطقه باقی میماند؛ بنابراین صرف قرار گرفتن قیمت در منطقۀ اشباع فروش، سیگنال خرید محسوب نمی شود بلکه سیگنال خرید زمانی است که قیمت از منطقۀ اشباع فروش خارج شود (زیرا خروج قیمت از منطقۀ اشباع فروش نشان میدهد که فروشندگان دیگر تمایلی به فروش ندارند و بنابراین قدرت خریداران بیش از فروشندگان است) (لطفی، درویش، ۱۳۸۵،۹).
۲-۳-۲-۱۱-۶ مفهوم حمایت و مقاومت
در بحث بورس الفاظ حمایت و مقاومت به ترتیب تداعی کنندۀ تقاضا و عرضه میباشند. سطح حمایت، سطحی از قیمت است که در آن به اندازۀ کافی تقاضای خرید ایجاد شده و درنتیجه از کاهش بیشتر قیمت سهم جلوگیری می شود. غالباً پس از کاهش قیمت تا این سطح، مجدداً روند افزایشی قیمت آغاز میگردد. سطح مقاومت نیز با تعریفی مشابه، سطحی از قیمت است که در آن عرضۀ قابل ملاحظهای ایجاد می شود و این عرضه در حدی است که مانع افزایش بیشتر قیمت میگردد. بنابراین پس از افزایش قیمت تا سطح مقاومت، مجدداً روند کاهشی قیمت آغاز میگردد. در روندهای صعودی غالباً سطوح حمایت عمر بیشتری دارند، درحالیکه سطوح مقاومت صرفاً چند توقف موقتی در روند افزایشی ایجاد مینمایند. قبل از معکوس شدن روند صعودی، سطوح مقاومت بارها شکسته میشوند (میرز، ۱۳۹۰، ۸۹). برخلاف روندهای صعودی، در روندهای نزولی غالباً سطوح مقاومت عمر بیشتری دارند، درحالیکه سطوح حمایت صرفاً چند توقف موقتی در روند کاهشی قیمت ایجاد مینمایند. قبل از معکوس شدن روند نزولی، سطوح حمایت بارها شکسته میشوند (همان منبع، ۱۳۹۰، ۹۲).
شکل۲-۷ مفهوم حمایت و مقاومت
۲-۳-۲-۱۱-۷ تغییر نقش سطوح مقاومت و حمایت
شکل ۲-۷ مفهوم حمایت و مقاومت
در یک روند صعودی بعد از این که قیمتها سطح مقاومت را به صورت کامل میشکنند، خط مقاومت به خط حمایت تبدیل می شود. دلیل این امر به سادگی قابل توضیح است. شکستن خط مقاومت نشان دهندۀ این است که به دلیلی (که می تواند جو روانی بازار، اطمینان از روند رشد شرکت و یا … باشد) حتی در سطح مقاومت نیز خریداران زیادی اقدام به خریداری سهم نموده اند. با رد شدن قیمت سهم از سطح مقاومت، عدۀ زیادی که سهم را در قیمت مقاومت خریداری نموده اند در انتظار کسب سود باقی میمانند. بدیهی است که هربار که قیمت در روندی نزولی، به سطح مقاومت نزدیک شود قسمت عمده ای از سهامدارانی که سهم را در این قیمت خریداری نموده اند از فروش آن خودداری خواهند نمود. پس قیمت سهام مجدداً روند افزایشی را آغاز می کند. بنابراین میتوان گفت سطح مقاومت قبلی هم اکنون نقش سطح حمایت را ایفا می کند. عکس این قضیه نیز در تغییر نقش سطوح حمایت به سطوح مقاومت به وجود می آید. احتمال وقوع تغییر نقش حمایت به مقاومت یا بالعکس و میزان اهمیت آن به سه عامل بستگی دارد: هرچه مدت زمانی که قیمتها در حول و حوش سطح مقاومت یا حمایت قرار گرفته و نوسان می کنند بیشتر شود، احتمال تغییر نقش بیشتر می شود. به عنوان مثال اگر تثبیت قیمتها در نزدیکی سطح چند هفته به طول انجامد، احتمال تغییر نقش بیشتر از وقتی است که قیمت تنها چند روز در نزدیکی سطح مقاومت یا حمایت تثبیت شود. اگر دفعۀ پیش که قیمتها به سطح مقاومت یا حمایت رسیده، نزدیک به زمان حال باشد، فعالان بازار راحتتر آن را به خاطر میآورند و درنتیجه احتمال تغییر نقش بیشتر می شود (همان منبع، ۱۳۹۰، ۹۲).
۲-۳-۲-۱۱-۸ واگرایی (Divergence): وضعیتی که دو یا چند شاخص با یکدیگر هم جهت نیستند و یکدیگر را تأیید نمیکنند. برای مثال در تحلیل اسیلاتورها، اگر روند قیمت صعودی باشد اما اسیلاتور شروع به افت کند واگرایی رخ داده. واگرایی اغلب اخطاری در جهت برگشت روند است.
۲-۳-۲-۱۲ اصطلاحات مورد استفاده در زمینه قیمت
تحلیل تکنیکال تقریباً به طور کامل بر پایۀ تجزیه و تحلیل قیمت و حجم بنا شده است. زمینه هایی که قیمت و حجم اوراق بهادار را تعریف می کنند در زیر شرح داده شده است:
باز شدن< strong>: قیمت اولین معامله برای دوره است (برای مثال اولین معاملۀ روز). در زمان تحلیل داده های روزانه، قیمت باز شدن مهم است چراکه قیمت مورد توافق عام است.
بالا: بالاترین قیمتی است که اوراق بهادار در طول دوره در آن معامله شده است که اشاره دارد به این که فروشندگان بیشتری نسبت به خریداران وجود داشته است (یعنی همیشه فروشندگانی وجود دارند که مایلند به بالاترین قیمتها بفروشند، اما بالا بیانکنندۀ بالاترین قیمتی است که خریداران حاضرند پرداخت کنند).
پایین: پایینترین قیمتی است که اوراق بهادار در طول دوره در آن معامله شده است و اشاره دارد به این که خریداران بیشتری نسبت به فروشندگان وجود داشته اند (یعنی همیشه خریدارانی که مایلند در قیمتهای پایینتر خرید کنند وجود دارد اما پایینترین قیمت بیان کنندۀ پایینترین قیمتی است که فروشندگان مایل به قبول آن بوده اند).
بسته شدن: آخرین قیمتی که اوراق بهادار در طول دوره در آن معامله شده است. به سبب در دسترس بودن، بستن متداولترین قیمت مورد استفاده برای تجزیه وتحلیل است. رابطۀ بین باز شدن (اولین قیمت) و بسته شدن (آخرین قیمت) توسط بسیاری از تحلیلگران مهم در نظر گرفته می شود. این رابطه در نمودارهای شمعی مورد تأکید قرار گرفته است.
حجم: تعداد سهامها (یا قراردادها) است که در طول دوره مورد معامله قرار گرفتهاند. رابطۀ بین قیمت و حجم (برای مثال افزایش قیمت توأم با افزایش حجم) مهم است.
۲-۳-۲-۱۳ مزایا و معایب تحلیل تکنیکال
در این روش با بهره گرفتن از مدلهای ریاضی و با بهره گرفتن از اطلاعاتی چون قیمت روزانه (باز، بالاترین، پایین ترین و بسته)، ارزش روز بازار، تعداد سهام مورد معامله، تعداد خریداران و … به بررسی روندها خواهد پرداخت که با توجه به عدم شفافیت نسبی بازار ایران در خصوص دریافت اطلاعات سازمانی و عملیاتی شرکتها میتوان از آن در قیاس با سایر متدها به عنوان نقطۀ قوت آن نام برد اما در مقابل عواملی چون:
گرفتار شدن به روزمرگی
هیجانات و اضطرابهای ناشی از نوسانات بازار
محدودیت زمانی خرید تا فروش سهام
وجود حجم مبنا
ناتوانی تشخیص قیمت یک سهم در زمان باز شدن مجدد که قانون حجم مبنا اعمال نمیگردد.
اما در نهایت اینکه بنا به قبول بسیاری از فعالان بازار سرمایۀ ایران، کاربرد این روش در کنار سایر روش های موجود در بازار سرمایه می تواند نتایج قابل و درخوری برای کاربر فراهم سازد (شهدایی، ۱۳۸۸، ۷).
۲-۳-۲-۱۴ انعطافپذیری و سازگاری تحلیل تکنیکال
یکی از بزرگترین نقاط قوت تحلیلهای تکنیکال سازگاری و تنوع آن برای انواع معاملات در ابعاد زمانی مختلف میباشد. تقریباً هیچ بازار و فضای معاملاتی وجود ندارد که نتوان این اصول را در آن به کار برد. چارتیست به راحتی می تواند هر نوع بازاری را که تمایل داشته باشد مورد مطالعه قرار دهد حتی اگر با دانش فاندامنتال او همخوانی نداشته باشد. در حالی که اغلب تحلیلگران فاندامنتال به علت این که همواره مقادیر زیادی اطلاعات و صورتهای مالی برای بررسی وجود دارد که برای درک آنها باید در حد یک متخصص عمل کنند، چندان نمی توانند از جایی که هستند دور شوند. نکته حائز اهمیت این است که ذات بازار همواره شامل فواصل زمانی است که در آن بازار چیزی فعال یا غیر فعال می شود معاملات زیادی بر روی آن صورت میگیرد و یا نقدشوندگی آن کاهش مییابد. یک تحلیلگر تکنیکال همواره می تواند تمرکز و توجه خود را به قسمت فعال و قوی بازار معطوف کند و می تواند یک روند را در زمان خاص انتخاب کند و یا روندی دیگر را از سیستم خود حذف کند. درنتیجه تحلیلگر تکنیکال می تواند توجه و سرمایۀ خود را از هر نقطه از بازار در زمان مناسب به سمت نقطهای دیگر از بازار منتقل کند. طبیعت بازار، چرخشهای آن است و این امتیاز بزرگی است که شخصی بتواند همراه با بازار حرکت کند. خیلی از اوقات بازار آبستن روندهای خیلی مهمی می شود. روندهایی که حاوی الگوهای مهم و پر قدرتی هستند. اغلب اوقات این روندها کاملاً بی سر و صدا و در زمانی که خیلی از روندهای دیگر رو به اتمام هستند شکل میگیرند، یعنی زمانی که خیلی از معاملهگران در انتهای معاملات خود هستند. تحلیل گر تکنیکال کاملاً آزادانه روندهای جدید را میبیند و انتخاب می کند. یک تحلیلگر فاندامنتال که اغلب در مورد گروه خاصی تخصص دارد اگر احساس کند در گروهی دیگر تحرکاتی ایجاد شده است این انعطافپذیری را ندارد که به سادگی از گروهی به گروهی دیگر برود و هر زمان نیز قصد انجام این کار را داشته باشد در حقیقت اوقات دشوارتری را نسبت به چارتیست باید طی کند تا به نتیجه برسد. به عنوان یک امتیاز دیگر برای تحلیلگر تکنیکال میتوان به این نکته اشاره کرد که از آنجایی که او همواره بازار را به طور کلی زیر نظر دارد در نتیجه می تواند حرکات زیرین برخی از گروه های بازار را مشاهده کند و زیر نظر بگیرد و در نتیجه می تواند بهترین گروه بازار را برای سرمایه گذاری انتخاب کند. همچنین به علت آن که خیلی از بازارها متأثر از عوامل اقتصادی میباشند و این تصمیمات اقتصادی هستند که در قیمتها و روندها ظاهر میشوند، می تواند با نگاه کردن و بررسی کردن یک گروه از بازار بر بازارهای دیگر نیز اعمال نظر کند و در حقیقت او به نوعی از نزولی یا صعودی بودن روند اقتصاد کلان نیز مطلع میباشد و
درنتیجه چارتیست باتجربه می تواند همزمان در چند بازار حضور داشته باشد.
فرم در حال بارگذاری ...
[شنبه 1400-08-22] [ 05:56:00 ب.ظ ]
|