هیجان­ها پاسخ­های مطمئن به مسایل انطباقی تکرار شونده[۱] در زندگی روزمره را برای ما فراهم می‌کنند . هیجان­ها ما را مجبور به پاسخدهی به شیوه­ معینی نمی­کنند،ها فقط برخی از رفتارها را برای ما محتمل تر می سازنند، و این انعطاف­پذیری به ما اجازه می­دهد تا هیجان­های خود را تنظیم کنیم؛ برای مثال، وقتی می ترسیم ممکن است فرار کنیم، اما همیشه این کار را انجام نمی­دهیم، وقتی خشمگین هستیم، ممکن است به کسی حمله کنیم، اما این تنها کاری نیست که می‌توانیم انجام می‌دهیم و وقتی شادیم، ممکن است بخندیم ،اما باز هم این تنها پاسخ رفتاری نیست که در مقابل برانگیختگی هیجانی انجام می‌دهیم.اینکه ما چگونه هیجان­های خود را تنظیم می­کنیم اهمیت زیادی دارد، چرا که بهزیستی[۲] ما به طرز اجتناب ناپذیری به هیجان­های ما بستگی دارد( لازاروس[۳] ،۱۹۹۱).

 

ریشه­ مطالعه­ تنظیم هیجان به قرنی برمی­گردد که اولین نظریه­‌پردازی های روان­تحلیل­گرایانه درباره ی ماهیت دفاع­های روان­شناختی انجام می­گرفت ( بروئر و فروید[۴] ، ۱۹۵۷-۱۸۵۹؛ فروید، ۱۹۴۶، به نقل از گراس،۲۰۰۲). و دومین زیر شاخه­ آن مطالعات مربوط به استرس و انطباق[۵] بوده است ( لازاروس، ۱۹۶۶؛ لازاروس و فولکمن[۶]،۱۹۸۴،به نقل از گراس،۲۰۰۲). روی­هم رفته، این تلاش­ های نظری پیشگام، زمینه­ای را برای کارهای تجربی اخیر بر روی تنظیم هیجان هم در کودکان ( تامپسون ،۱۹۹۱ ) و هم در بزرگسالان ( گراس، ۱۹۹۸) فراهم آورده است.

 

فراگیری مهارت­ های تنظیم هیجان در کودکی اولیه، یکی از دستاوردهای این دوره محسوب می شود ( گرولنیک،مک منامی و کوروسکی[۷]، ۲۰۰۶؛ کاپ،۱۹۸۹؛ به نقل از فنگ و همکاران،۲۰۰۸ ). با شروع سال‌های پیش دبستانی، کودکان توانایی هماهنگ کردن هیجان­های خود را کسب می‌کنند تا حمایت بهتری از محیط دریافت کنند ( کاپ، ۱۹۸۹؛ به نقل از کوله و همکاران،۲۰۰۸). ‌به این شکل تنظیم هیجان را می توان به صورت توانایی شروع، نگهداری و تعدیل برانگیختگی هیجانی به منظور بر آورده کردن اهداف فردی و تسهیل انطباق با محیط اجتماعی تعریف کرد ( تامپسون،۱۹۹۴؛ به نقل از کوله و همکاران،۲۰۰۸). تنظیم هیجان با بسیاری از حوزه ­های عملکرد ، شامل شایستگی اجتماعی ، پذیرش همسالان ( کالکینز، گیل، جانسون و اسمیت[۸] ،۱۹۹۹؛ ایزنبرگ،فیبس، گوتریه و ریزر،۲۰۰۲؛ به نقل از کوله و همکاران،۲۰۰۸ ) شایستگی تحصیلی ( گرول نیک، کوروسکی و گارلند[۹]،۱۹۹۹؛ به نقل از کوله و همکاران،۲۰۰۸) بستگی دارد. از طرف دیگر ، مشکلات در تنظیم هیجان اغلب مرتبط با مسایل رفتاری و آسیب­شناسی روانی است ( کوله، تتی و ژان- واکسلر[۱۰] ، ۲۰۰۳؛گیلیوم، شاو،بک، اسچونبرگ و لوکان،۲۰۰۲،به نقل از کوله و همکاران،۲۰۰۸ ) است. مسئله ی ناراحت کننده این است که شمار زیادی از کودکان پیش دبستانی ،سال‌های مدرسه را بدون داشتن مهارت‌های ساده ی اجتماعی-هیجانی که برای یادگیری و کنارآمدن با همسالان در محیط مدرسه ضروری است،شروع می‌کنند(برادلی،توماسیو و رابرت[۱۱]،۲۰۰۹).و ‌به این ترتیب است که بوید[۱۲] و همکاران(۲۰۰۵) می‌گویند:

” تنها دانستن حروف الفبا کافی نیست،برای آمادگی در مدرسه،کودکان باید نسبت به یادگیری تحریک و کنجکاو گردند( رشد انگیزشی).آن ها بایستی قادر باشند تا احساسات دیگران را درک کرده، احساسات و رفتارهای خود را مدیریت کنند و با معلمین و همسالان همراه شوند( مهارت‌های اجتماعی-هیجانی). مربیان ‌مهدکودک‌ها بایستی ‌به این مهارت‌ها بیش از یادگیری مداد در دست گرفتن یا فراگیری مهارت‌های خواندن توجه داشته باشند…”.

 

در چند سال گذشته، توجه زیادی به بافت اجتماعی رشد مهارت‌های شناختی کودکان شده است( برای مثال، استرنبرگ و ویلیامز[۱۳]،۱۹۹۵؛بیکر[۱۴]،۱۹۹۴؛ فلیر[۱۵]،۱۹۹۲؛ رسنیک[۱۶]،۱۹۹۱؛ روگف[۱۷]،۱۹۹۰؛ تادج[۱۸] و روگوف،۱۹۸۹برنر[۱۹]،۱۹۸۵). بخش اعظم این توجه هم ناشی از نظریه های اجتماعی-فرهنگی ویگوتسکی( ۱۹۷۸)، به ویژه نظر وی درباره مفهوم منطقه ی مجاور رشد است، که به معنای سطحی از رشد است که کودک در تعامل اجتماعی به آن دست می‌یابد( فانی و قائمی[۲۰]،۲۰۱۱). در این مطالعه قصد داریم که با استناد به نظریه ی یادگیری اجتماعی-فرهنگی ویگوتسکی به کودکان تنظیم هیجان را آموزش دهیم.

 

 

 

هیجان

 

‌به این دلیل که در بحث درباره تنظیم هیجان، باید مشخص کنیم هیجان چیست( گراس و تامپسون،۲۰۰۷ ، کوله و همکاران،۲۰۰۴)، در ابتدا هیجان را در بافتاری از خانواده بزرگتر فرایندهای عاطفی که به آن تعلق دارد، معرفی می‌کنیم.

 

متاسفانه، توافقی درباره ماهیت هیجان وجود ندارد. نظریه های زیادی درباره هیجان وجود دارد، و هر کدام از آن ها تعریف متفاوتی را ارائه می‌دهد. به همین دلیل، ” استاندارد طلایی ” برای مطالعه هیجان وجود ندارد. از نظر پژوهشگران، برای هر پژوهشگر حوزه ی تنظیم هیجان ضروری است که به طور واضح یک رویکرد مفهومی را مشخص کرده و سازه‌های مشتق از آن را معلوم کند تا کار علمی گویاتر و قوی تر گردد( کوله و همکاران،۲۰۰۴). در این پژوهش نیز، پژوهشگر از نظریه ­هایی از هیجان کمک می‌گیرد که در ادبیات پژوهشی تنظیم هیجان در کودکی اولیه بیان شده اند ( از جمله بارت، کامپوس،۱۹۸۷؛فریجدا[۲۱]،۱۹۸۶؛ایزارد[۲۲]،۱۹۷۷؛لازاروس،۱۹۹۱؛سروف[۲۳]،۱۹۹۶؛ تامکینز[۲۴]، ۱۹۶۲؛ کوله،۲۰۰۴ ). علی‌رغم تفاوت‌های محسوس بین این نظریه ها، همه ی آن ها از نظریه ی نئو-داروینی[۲۵] تاثیر می‌پذیرند؛ که در آن ها هیجان­ها آمادگیهای زیستی در نظر گرفته می‌شوند که ارزش فوق العاده ای برای بقا دارند، در بشر تکامل پیدا کرده و پایدار شده اند. هیجان­ها نوعی سیستم ‌پاسخ‌گویی‌ سریع و رادار هستند،که سازنده و انتقال دهنده معنا در جریان تجارب زندگی می‌باشند. هیجان­ها ابزارهایی هستند که به وسیله ی آن ها ما تجارب را ارزیابی کرده و برای عمل در مقابل موقعیت‌ها آماده می­شویم( کوله و همکاران،۲۰۰۴).

 

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...