دانلود مطالب پژوهشی در رابطه با تأثیر مؤلفههای مختلف بارندگی بر خصوصیات مورفومتری زمین لغزشهای استان ... |
![]() |
که در آن فاصله نقطه مجهول تا نقطه مشاهده شده و توان معادله میباشد. پارامتر مقدار وزنی است که تعیین کننده اهمیت نقاط نزدیکتر افزوده میگردد.
این روش در مواقعی که داده ها از یک ساختار مکانی خوبی برخوردار نباشند، می تواند نسبت به روشهای زمین آماری مانند کریجینگ یا نتایج بهتری را به همراه داشته باشد (مهدیان و همکاران، ۱۳۸۲).
۳-۷-۱- روشهای زمین آمار
در آمار کلاسیک نمونههایی که از جامعه به منظور شناخت آن برداشت میشوند، فاقد اطلاعات مکانی(فاصله و جهت) بوده و نتایج به دست آمده از اندازه گیری آنها مستقل از موقعیت مکانی نمونه مورد تجزیه و تحلیل قرار میگیرد. در حالیکه در زمین آمار علاوه بر مقدار یک کمیت معین در یک نمونه، موقعیت مکانی آن نیز مورد توجه قرار میگیرد. این ارتباط مکانی بین مقادیر کمیت مورد بررسی ممکن است در قالبهای ریاضی قابل بیان باشد به این قالبهای ریاضی ساختار مکانی گفته می شود. روشها و ابزارهایی برای بررسی این ساختار ارائه شده که نیم تغییر نما (واریوگرام) از مهمترین آنهاست (حسنی پاک،۱۳۷۷).
به طور کلی در زمین آمار، تخمین شامل فرایندی می شود که طی آن میتوان مقدار یک کمیت را در نقطهای با مختصات معلوم با بهره گرفتن از مقدار همان کمیت، در نقاط دیگر که دارای مختصات معلوم میباشند به دست آورد. روشهای مختلفی در این راستا وجود دارد از قبیل کریجینگ، کوکریجینگ، (با متغیر کمی و بدون آن) و که در این تحقیق از روش کریجینگ استفاده شده که در ادامه شرح مختصری از آن ارائه شده است.
فصل دوم
پیشینه تحقیق
در قرن حاضر و با توسعه و پیشرفت سریع دانش بشری و نزدیکی علوم و تخصصها به یکدیگر، مساله ناپایداری دامنهها و زمین لغزشها به یکی از کانونهای اصلی مورد توجه دانشمندان علوم ژئومورفولوژی، مهندسی زمین شناسی و ژئوتکنیک و رشته های مرتبط دیگر همچون آبخیزداری و منابع طبیعی، برنامه ریزی محیط و آمایش سرزمین، تبدیل شده است. محققان و دانشمندانی چون هاو در سال ۱۹۰۹، لد در سال ۱۹۳۵، شارپ و وارنز در سال ۱۹۵۸، زارویا و منکل در سال ۱۹۸۲، ساوارنسکی در سال ۱۹۳۹ پوپوف در سال ۱۹۵۸ و …… از کشور های مختلف دنیا نظیر آمریکا، انگلستان، روسیه، چک و اسلواکی در زمینه های مربوط به زمین لغزش، طبقه بندی، مطالعات و پژوهشهای با ارزشی را انجام دادهاند (قنواتی، ۱۳۹۰). در این فصل به بررسی پژوهشهای انجام شده در زمینه زمین لغزش در داخل و خارج از کشور میپردازیم.
۱-۲- بررسی سوابق پژوهشی در داخل کشور
نیک اندیش(۱۳۷۸)، نقش عوامل هیدرواقلیم در وقوع حرکات تودهای حوضه کارون میانی را با بهره گرفتن از سیستم اطلاعات جغرافیایی و براساس تحلیلهای آماری مورد بررسی قرار داد. یافتههای تحقیق وی نشان میدهد که تنوع توزیع مکانی و زمانی بارش، زمینلغزشها را کنترل می کنند. همچنین در سالهایی که بارش بیشتری در بهمن نازل میگردد، به دلیل تاثیر قاطع در رفتار دامنه، زمینلغزشهای زیادی رخ میدهد. بدین صورت که انباشت بیشتر برف در بهمن و ذوب سریع آن در اسفند و فروردین عامل مهمی در وقوع زمینلغزشهای این حوضه میباشد.
طلایی دولق و غیومیان (۱۳۸۰)، در شناخت و بررسی عوامل موثر در لغزش خیزی روستاهای جنوب غرب خلخال به این نتیجه دست یافتند که، حضور رس در سازندهای حساس منطقه با جذب آب و بر اثر خاصیت تورم و خمیری به عنوان یکی از عوامل اصلی حرکات دامنهای است.
مسگریوش و همکاران (۱۳۸۰)، در بررسی عوامل موثر در وقوع زمین لغزش محمود آباد مسکون، دریافتند که تراکم زمینلغزشها در سنگهای تکتونیزه و به شدت هوازده با کانیهای سولفیدی بوده و بدین لحاظ نقش اساسی در رویکرد زمینلغزش ایفا نموده است. همچنین تغییرات ساختاری نظیر احداث ترانشه جاده کرمان - جیرفت، خاکریزی مصنوعی، احداث کانال آبیاری در دامنه، آبهای نفوذی جوی و ناشی از کانال آب و ایجاد لرزههای طبیعی و مصنوعی مانند زمین لرزه و ارتعاشات ناشی از ترافیک ماشینهای سنگین، به عنوان عوامل ماشهای در وقوع زمینلغزش عمل کرده اند.
روستایی (۱۳۸۳)، به بررسی علل ایجاد زمینلغزش در روستای نصیرآباد ورزقان آذربایجان شرقی پرداخت، وی دریافت که بارشهای ناگهانی و شدید در منطقه و نفوذ آبهای سطحی در بالادست دامنه به داخل مواد نهشتهای از قبیل مارن، توف، رس ماسهدار و ضخامت زیاد نهشتههای سطحی در روی دامنههای با شیب متوسط، علت اصلی وقوع زمینلغزش بوده است. در ادامه به بررسی تاثیر پراکنش ارتفاعی در ویژگیهای مورفولوژیکی زمینلغزشها پرداخت، وی با تحلیلهای آماری مختلف به رابطههایی بین طول زمینلغزش و پراکنش ارتفاعی دست یافت که این رابطه بیانگر آن است که اندازه تودهی لغزش در کل، تحت تاثیر پراکنش ارتفاعی است و رابطه مستقیم بین آنها برقرار است و این رابطه نشان میدهد که وقوع لغزش به وسیله ویژگیهای بزرگ مقیاس مکانی کنترل می شود.
شادفر و همکاران (۱۳۸۴)، زمین لغزش در حوضه لاکتراشان تنکابن را با بهره گرفتن از مدل[۳۶] LNRF مورد پهنه بندی قرار دادند. نتایج تحقیق ایشان نشان داد که مدل LNRF کارایی بسیار خوبی برای پهنه بندی زمینلغزش به ویژه در نواحی مرطوب تا نیمه مرطوب را دارد. در این تحقیق عـوامل لیتولوژی (رس، سیلت با لایه هایی از ماسه سنگ زغالدار)، ( شیب۴۰ -۳۰ درجه ( و جهت شیب شمال غربی به دلیل دریافت رطوبت زیادتر از دریای خزر بیشترین تاثیر را در وقوع زمینلغزشهای حوضـه داشته اند.
لطفی و همکاران (۱۳۸۶)، به بررسی پدیده زمینلغزش در اطراف جادههای جنگلی بر اساس مشارکت در تولید رسوب پرداختند. آنها به بررسی حوضه تجن در حومهی کارخانهی صنایع چوب و کاغذ مازندران پرداختند، وی با تهیه نقشه توپوگرافی منطقه مورد مطالعه و انجام مطالعات عمومی بر روی آن به بررسی نقاط لغزشی در دو طرف جاده به شعاع ۱۰۰ تا حداکثر ۲۰۰ متر، انجام و حجم لغزش محاسبه گردید. نتایج بدست آمده نشان داد که از سطح کل خاک جابجا شده در منطقه مورد مطالعه، تأثیر پدیده زمین لغزش بر اساس مشارکت در تولید رسوب حدود ۳۵ درصد می باشد. بنابراین در جادههای جنگلی باید با رعایت دستورالعملهای حفاظتی، فاکتورهای مؤثر در تولید رسوب تحت کنترل قرار گیرند.
حسینی۱و حجتی(۱۳۸۶)، به بررسی پیامدهای زمینلغزش در جادههای جنگلی پرداختند، نتایج بدست آمده نشان داد به هم خوردن جریان زهکشی آب بر اثر عملیات خاکی در جادهسازی موجب ناپایداری و لغزش شیروانی می شود.
حسینی[۳۷]ولطفی(۱۳۸۶)، به بررسی پدیده زمینلغزش از لحاظ فیزیوگرافی پرداختند. وی به مطالعه موردی حوضهی تالار صنایع چوب و کاغذ استان مازندران پرداختند، نتایج بدست آمده نشان میدهد که در جهت شمالی بیشترین مساحت لغزش با ابعاد بزرگتر و در جهت جنوبی کمترین مساحت لغزش و همچنین ابعاد کمتری وجود دارد. لذا در انجام عملیات عمرانی و ایجاد هرگونه تاسیسات فنی در جبهههای شمالی جنگلهای شمال ایران باید با دقت و صرف هزینه مناسب اقدام به برنامه ریزی نمود.
مردانیان و محمدکریمی(۱۳۸۶)، به بررسی اثرات فاکتورهای اقلیمی و زمین شناسی بر ایجاد زمین لغزش از طریق آنالیز در ۴۰۰ مورد زمین لغزش در استان چهارمحال و بختیاری پرداختند. نتایج نشان داد که بیش از %۴۵ زمین لغزشهای استان در حاشیه جادهها و در اثر ترانشه زنی کنار جاده است. از نظر شیب دامنه کلیه رانشهای ایجاد شده در شیبهای بالای ۱۱ درجه اتفاق افتاده است. و نیز، رابطه مشخصی بین وضعیت سازندهای حساس زمین شناسی منطقه با وضعیت بارندگی محل رانش، شیب توده لغزشی و جهت و بافت خاک منطقه ارائه گردید.
حیدری بنی و همکاران(۱۳۸۶)، به ارزیابی روشهای زمینآماری در برآورد فاکتورهای اقلیمی دما و بارندگی در استان چهارمحال و بختیاری به عنوان پیش نیازی در آمایش سرزمین پرداختند. با توجه به نقش میدانهای عددی تهیه شده از پارامترهای هواشناسی در آمایش سرزمین موضوع انتخاب برترین روش زمین آماری در برآورد مقادیر می تواند نقش مهمی در نتیجه گیری صحیح و کاهش خطا داشته باشد. در این مطالعه میزان دقت روش های زمین آماری و میانیابی شامل روشهای کریجینگ، عکس مجذورفاصله، نزدیکترین همسایه، مثلث بندی و شپرت جهت برآورد پارامترهای بارندگی – دما و رطوبت نسبی به طور نمونه در استان چهارمحال و بختیاری را مورد بررسی قرار دادند.
ایلدرمی(۱۳۸۶)، به تحلیل مورفومتری زمین لغزشهای آبخیز سد اکباتان و برآورد رسوب آنها پرداخت. بررسیها نشان میدهد که بیشتر لغزشها از نوع سطحی و کم عمق می باشد. فرایند فیزیک و شیمیایی بر روی تشکیلات گرانیتی در منطقه که بیش از ۸۰% را شامل می شوند موجب افزایش میزان گسیختگی و لغزش ها از طریق شاخص ها مورفومتری مانند شاخص عمق، انبساط ، نازک شدگی، جابجایی و … بیانگر لغزشهای از نوع a یا سطحی است تقریبا ۷۸% لغزشهای منطقه در حد تعادل بوده که نشان میدهد قسمت اعظم مواد لغزش یافته از مکان اولیه خود جابجا شده اند مقدار ازدیاد نسبت D/L بیانگر گسترش جانبی و تغییر شکل عرضی مواد و برآورد نسبتهای L/D , W/D , L/W نشاندهنده تاثیر مستقیم و فراوان شیب در بروز لغزشهاست.
کلارستاقی و همکاران (۱۳۸۸)، میزان تأثیر عوامل مؤثر طبیعی و انسانی، بر وقوع، خصوصیات و ویژگیهای زمین لغزشها را بررسی نمودند. در این بین، نقش عامل طبیعی نزدیکی به شبکه زهکشی، به دلیل ایجاد لغزشهای حاشیه رودخانهای و حمل و انتقال حجم عظیم رسوبات لغزش یافته به خارج از حوضه مورد توجه بوده است.
موسوی خطیر و همکاران (۱۳۸۸)، در بررسی عوامل موثر بر وقوع زمین لغزشها در حوضه آبخیز سجارود یافتند که با کاهش ارتفاع از سطح دریا و افزایش بارندگی میانگین سالانه، زمینلغزشهای عمیقتر و با گسترش عرضی بیشتر مشاهده میگردند، درحالیکه گسترش طولی لغزشها کاهش مییابد.
احمدیان و همکاران(۱۳۸۸)، به بررسی علل وکنترل زمینلغزش روستای ارزفون پرداختند، روستای ارزفون (واقع در جنوب ساری) از جمله مناطقی است که به دلیل تغییر کاربری زمین بدون انجام مطالعات دقیق زمین شناسی مهندسی یک زمینلغزش بزرگ در آن به وقوع پیوست. با انجام مطالعات زمین شناسی مهندسی و ژئوتکنیکی و تحلیلهای صورت گرفته در این منطقه و دامنه لغزشی اقدام به تثبیت دامنه با روشهای زهکشی و تغییر شیب دامنه کردند. این سازند به دلیل فرسایشپذیری بالایی که داشت دارای ارتفاع کم و شیب ملایمی بود و ضخامت خاک در آن بالا بود. با توجه به بررسی لغزشهای زیادی که در این سازند رخ داد، مهمترین عامل استعداد لغزشی این سازند را به حضور مارن و کانیهای رسی موجود در آن مربوط دانستند. آنها نیز یافتند تغییر غیر اصولی کاربری زمین بر منطقهای با سابقه لغزشی و متشکل از مجموعه عوامل موثر در وقوع زمینلغزش (لیتولوژی حساس، تراکم گسلها، بالا بودن تراز آب زیرزمینی و … ) از مهمترین دلایل وقوع این زمین لغزش میباشند.
طالبی و همکاران(۱۳۸۸)، بر روی مدلهای تجربی و فیزیکی زمینلغزشهای ناشی از بارندگی تحقیقاتی انجام دادند. با ایجاد مدلهای مختلف به بررسی تاثیر عوامل محیطی بر زمین لغزش پرداختند، آنها به این نتیجه رسیدندکه، نقش عوامل هیدرولوژیکی (بارندگی، رطوبت خاک، جریان زیرسطحی و عمق آب زیرزمینی) در پایداری یا ناپایداری انواع دامنههای طبیعی و مصنوعی بسیار اساسی است، به طوری که هیچ مدل زمین لغزشی را نمی توان یافت که عوامل هیدرولوژیکی را در نظر نگرفته باشد. تغییرات اقلیمی مانند افزایش بارندگیهای شدید و کوتاه مدت نسبت به بارندگیهای ملایم و بلند مدت، و همچنین افزایش جاده ها و راههای ارتباطی کوهستانی، افزایش زمین لغزشها و خسارات ناشی از آنها مشاهده شد. بنابراین شناخت ساز و کار زمین لغزشها، عوامل اصلی مؤثر در آنها، استفاده از انواع مدلهای توسعه یافته برای بررسی آنها و طراحی سامانههای پیش بینی و هشدار زمین لغزش باید جز اولویتهای اجرایی کشورهای در خطر، مانند ایران، قرار بگیرد .
امیدوار وکاویان (۱۳۸۹)، در یک مطالعه مقایسه ای، مدل آماری برآورد حجم زمین لغزشها بر پایه مساحت را برای زمین لغزش های استان مازندران توسعه دادند. بدین منظور آنها ابتدا لیستی از دادههای مربوط به تعداد ۴۴۲ زمینلغزش در استان مازندران شامل مساحت، حجم و عمق تهیه نمودند. سپس یک رابطه تجربی جهت برآورد حجم ارائه و این رابطه را مورد ارزیابی قرار دادند. نتایج آنها نشان داد که مقادیر حجم برآورد شده توسط رابطه ارائه شده برای استان مازندران، همخوانی بسیار خوبی با داده های مشاهدهای و برخی روابط موجود دارد که نشان دهنده کارایی رابطه ارائه شده میباشد.
حسینی(۱۳۹۱)، به پهنه بندی خطر زمین لغزش در گرگان با بهره گرفتن از GIS پرداخت، وی با ترکیب اطلاعاتی نظیر نقشههای توپوگرافی، نقشههای زمین شناسی و پوشش گیاهی، نقشههای زیرساخت و با کمک مدلهای ریاضی و آماری خطر زمین لغزش را در گرگان مورد ارزیابی قرار داد.
۲-۲- بررسی سوابق پژوهشی در خارج از کشور
آنبالاگان۱(۱۹۹۲)، به شناسایی عوامل موثر در وقوع زمین لغزش در ناحیه کوهستانی کاتگودام- ناینیتال در کومان هیمالایا و پهنه بندی آن با بهره گرفتن از فاکتور ارزیابی خطر زمینلغزش(LHEF) پرداخت. نتایج تحقیقات وی نشان داد که پارامترهای لیتو لوژی، سازند زمین شناسی، شیب و پوشش و کاربری اراضی با ۲ امتیاز، بیشترین نقش را در وقوع زمینلغزشهای این ناحیه کسب کرده اند.
اوکاک اوغلو و همکاران۲(۲۰۰۱)، در ناحیه داگوی ترکیه در غرب دریای سیاه، به مطالعه دینامیک حرکات تودهای پیچیده ناشی از بارش سنگین پرداختند. تحلیل داده های بارش برای دوره های طولانی و کوتاه روزانه و ساعتی توسط آنها به وضوح دلالت بر این داشت که بارش سنگین در زمین لغزش به عنوان یک عامل محرک نقش داشته و پس از آن توپوگرافی، شیب لایه بندی مارن، تراکم زیاد درختان و افق خاک ضخیم روی زمین مارنی، نقش موثری در وقوع انواع زمین لغزشها داشته اند.
اسپیزوآ و بنگوچهآ[۳۸](۲۰۰۲)، خطر زمینلغزش در حوضه ریوگرانده آندهای مرکزی آرژانتین را پهنه بندی کردند. آنها ضمن مطالعات خود به ارتباط نزدیک بین سنگشناسی با مقاومت زیاد و لایهبندی ضخیم در بخش فوقانی، جهت شیب غالب جنوبی و غربی، ذوب برفها، بارشهای رگباری و وقوع زمینلغزشها دسـت یافتند. به علاوه با بررسی تصاویر ماهوارهایی به فعالیت مجدد یک زمینلغزش قدیمی بر اثر تشکیل یک سد و فشار آب متخلخل ناشی از آن پی بردند.
جرارد و گـراندر۱( ۲۰۰۲ )، به بررسی ارتباط بین زمین لغزش و تغییر کاربـری اراضی در حوضه آبخیز لیخوکولا، در تپه ماهورهای میانی نپال در شمال کاتماندو پرداختند. نتایـج تحقیقات سه سـاله آنها (۱۹۹۱-۱۹۹۳) در روی چهار زیر حوضه از حوضه نام برده، ۳۸۱ مورد زمین لغزش ثبت شد که غالبا به شکل گسیختگی در خیز تراسهای آبیاری شده بود. نتایج تحقیقات آنها نشان داد که بیشترین معنی داری بین گسیختگیهای بزرگ روی تراسهای رها شده و جنگلهای تخریب یافته وجود داشته است. برآورد آنها نشان داد که بیشترین میزان فرسایش خاک ناشی از لغزش مربوط به جنگل های تخریب شده و زمینهای رها شده، بوده است (۹۵/۲۳ تن در هکتار). درنهایت آنها به این نتیجه دست یافتند که صرفا جنگلزدایی منجر به فرسایش شدید خاک بر اثر زمینلغزشها نشده، بلکه نحوه مدیریت بعد از آن که منجر به فرسایـش شدید خاک بر اثر زمین لغزشها گردیده است.
گابت و همکاران۲ (۲۰۰۴)، با بهره گرفتن از داده های بارش و بار رسوبی روزانه حوضه آناپورنای هیمالایای نپال، به اثرات بارش و ویژگیهای شیب دامنه درشروع زمین لغزشها در دوره بارشهای موسمی این حوضه پی بردند. آنها دریافتند که هر زمان طی دوره بارشهای موسمی آستانه بارش به بیش از mm860 برسد حرکات لغزشی به وقوع خواهد پیوست.
آوانزی و همکاران۳(۲۰۰۴ )، طی بررسی تاثیر عوامل زمین شناسی بر وقوع زمینلغزشهای کم عمق منطقه کوهستانی آپونا (شمال غرب توسکانی-ایتالیا) بیان نمودند که سنگشناسی سنگ بستر و نفوذ پذیری، فاکتورهای مهمی در تعیین محل وقوع زمین لغزشها بوده اند.
گارلند و همکاران[۳۹](۲۰۰۵)، به بررسی توانایی پیش بینی زمینلغزش در مناطق گرم و مرطوب پرداختند. آنها در مورد میانگین رواناب سالانه مشخص شده برای دو حالت کمیت و مدت زمان زمینلغزش پیشنهاد دادند که حالت تعادل برای دو رابطه رواناب و جابجایی بزرگ می باشد که توسط میانگین رطوبت فصلی رواناب کنترل میگردد که باعث بهتر شدن پیش بینی زمینلغزش میگردد.
کاردینالی وهمکاران (۲۰۰۶)، به بررسی تاثیر رواناب در زمینلغزش رخ داده در جنوب غربی ایتالیا که در سال ۲۰۰۴ رخ داده بود پرداختند، ایشان به بررسی شرایط رواناب در زمین لغزش اولیه شامل زمان شکست زمین لغزش در شیب پرداختند آنها یافتند که ویژگیهای مواد آتشفشانی در خاک تاثیر بسزایی در میزان زمینلغزش داشته است.
کواستا و همکاران (۲۰۰۷)، در مطالعه ای به بررسی حساسیت به وقوع زمین لغزش در حوضه رودخانه نالون درکوههای سانتابریان آمریکا پرداختند. نتایج حاصل از پژوهش آنها نشان داد بیشتر ناپایداریها مربوط به شیب های جهت جنوب غربی- شمال شرقی، انحنای شیب بین ۶- و۷/۰-درجه شیب ۱۶ تا ۳۰ درجه می باشد.
کومار و همکاران (۲۰۰۸)، در تحلیل نقش زمین لغزش در نپال به این نتیجه دست پیدا کردند که نقش اصلی ایجاد زمین لغزشها در هیمالیا، رواناب اولیه بوده است. تحقیقات آنها با ملاحظهی رواناب روزانه و رواناب تجمعی در پیدا کردن نقش رواناب اولیه در پروسهی زمینلغزش در هیمالیا صورت گرفت. در زمانی که میزان بارش به ۱۴۴ میلیمتر میرسد خطر ایجاد زمینلغزش بالا میرود. ارتباط آستانه زمین لغزشها نشان داد که بیشتر از ۳ بار لازم است رواناب رخ دهد تا زمین تحریک لازم را برای لغزش پیدا کند. مقایسهی بین شدت و مدت در آستانه رواناب تغییرات زیادی را نشان نداد. آستانه رواناب در بالای ۴۰۰ ساعت نشان داده نمیشد و در حالتی در حدود ۱۰ ساعت بارش قابل نمایش بوده است. که شدت رواناب استانداردسازی شده در حدود ۰.۲۸ در ساعت ( MAP)بوده است.
گازتی وهمکاران(۲۰۰۸)، به بررسی کنترل شدت و مدت زمان بارش درکنترل زمین لغزش پرداختند، آنها نمودار لگاریتمی شدت – مدت رواناب را ترسیم کرده و به این نتیجه دست یافتند که میانگین کمترین شدت عمق رها شده شیب به صورت خطی کاهش مییابد. بازهی زمانی که در نظر گرفتند ما بین ۱۰ دقیقه الی ۳۵ روز بوده است که کمترین مقدار نمودار شدت – مدت برای زمین لغزش اولیه مشخص شد. آنها یافتند که تفاوت شدت و مدت زمان رواناب، مشابه نتایج شکست شیب کم در اثر تغییر اقلیم میباشد.
لپور و همکاران (۲۰۱۱)، به بررسی تاثیر حساسیت عامل بارش در کاهش زمینلغزش در مناطق جغرافیایی پورتوریکو پرداختند. آنها به روش(LSZ)3 پهنه بندی استعداد زمین لغزش در مناطق مختلف پرداختند. آنها به مقایسه دو روش پرداختند که روش اول (FR) یا نرخ تناوب و روش دوم(LR) یا منطق رگرسیونی میباشد. در این روشها شیب زمین، ارتفاع زمین و ژئولوژی خاک به میزان قابل توجهی تاثیرگذاری خود را نشان دادند. آنها یافتند که روش رگرسیونی به راحتی روش نرخ تناوب نمیتواند منطقه پورتوریکو را از لحاظ تاثیر بارندگی در زمینلغزش تحت تاثیر قرار دهد.
لی وهمکاران (۲۰۱۱)، به بررسی زمینلغزش و سیل رخداده در کرهی جنوبی پرداختند. آنها به بررسی علل زمینلغزش در مناطق شهری سئول پرداختند و از لحاظ ژئوتکنیکی و هیدرولوژیکی مسئله را مورد بررسی قرار دادند، آنها به این نتیجه رسیدند که، مدت زمان بارش باران در منطقه تاثیر بسزایی در میزان زمین لغزش داشته است.
مروری بر سوابق تحقیق بیانگر آن است که کلیه حرکات دامنهای اعم از لغزش، خزش، سولیفلوکسیون و ریزش تحت تاثیر عواملی از قبیل شیب، باران، لیتولوژی، فاصله از گسل، جاده و رودخانه و عامل انسانی قرار دارند. ضعف و قوت هر کدام از این عوامل نسبت به هم می تواند در تعیین نوع این حرکات نقش تعیین کننده ای داشته باشد.
فصل سوم
مواد و روشها
۳-۱- منطقه مورد مطالعه
استان مازندران که عرصه این پژوهش میباشد، با مساحت ۳/۲۴۰۹۱ کیلومترمربع و با موقعیت جغرافیایی
´۲۷ °۳۵ تا ´۳۵ °۳۶ عرض شمالی۳۴ °۵۰ تا ´۱۰ °۵۴ طول شرقی (شکل۱-۳)، از بخشهای جلگهای و کوهستانی تشکیل یافته که از سمت شمال دریای خزر، از شرق استان گلستان، از غرب استان گیلان و از جنوب، ارتفاعات البرز در امتداد غربی - شرقی آن را محدود می کنند. بیشتر تشکیلات زمین شناسی ارتفاعات البرز مربوط به دوران مزوزوئیک میباشد(درویشزاده،۲۰۰۶). به لحاظ آب و هوایی با توجه به مجاورت استان مازندران به دریا، میزان بارندگی زیاد و دارای رودخانههای متعدد میباشد. بخش بسیار بزرگی از استان مازندران در زون کوههای البرز قرار میگیرد. از مشخصات زون مذکور پیوستگی رسوبگذاری از ژوراسیک تا میوسن بوده که جنس آنها از سنگ مارن و سنگ آهک میباشد. لایه روباره این تشکیلات از جنس رس سیلتی و ماسه ریزدانه که در هر لحظه در معرض خطر زمینلغزش قرار دارد. این زون بصورت تاقدیس و ناودیسهای دارای شیب ملایم بوده و فاقد هرگونه فعالیت ماگمایی میباشد. تکتونیک و فرایندهای کوهزایی زون البرز توسط دوگسل شمالی و جنوبی که امتداد آنها شرقی- غربی میباشد، از دریای خزر و ناحیه شمال گرگان و از زون ایران مرکزی جدا شده است (احمدی وفیضنیا،۲۰۰۶).
شکل۳-۱- نقشه موقعیت استان مازندران در ایران
۳-۲- زمین شناسی استان مازندران
استان مازندران در بخش مرکزی زون ساختاری البرز قرار دارد. یافتههای دیرینه شناختی امروز مازندران، گویای آن است که کهنترین سنگهای منطقه سازند کهر است که حاوی آکریتارکهای نوپروتروزوییک پسین است. با تکیه بر سنگ رخسارهها به ویژه نقش زمین ساخت بر حوضهی رسوبی البرز، همه سنگهای منطقه را به چند واحد زمینساختی- چینه نگاشتی بزرگ و به شرح زیر تقسیم می کند:
- توالی سکوی پرکامبرین پسین- اردویسین.
- سنگهای ماگمایی (درونی و بیرونی) اردویسین میانی- دونین.
- توالی فلات قارهی دونین- تریاس میانی.
- نهشتههای پیشخشکی تریاس بالایی- ژوراسیک میانی.
- توالی فلات قارهی ژوراسیک میانی- کرتاسه، با دو رخسارهی ناهمسان در البرز جنوبی و شمالی.
- مجموعه ماگمایی البرز به سن سنوزوییک، با ترکیب شیمیایی کلسیمی- قلیایی در البرز غربی- مرکزی و قلیایی در البرز شرقی.
- رسوبات همزمان با کوهزایی سنوزوییک، با دو رخسارهی ناهمسان در البرز جنوبی و شمالی، گفتنی است که:
هر یک از واحدهای یاد شده در بالا شامل چند یا چندین سازند است که همگی در شرایط زمینساختی خاص، با شرایط رسوبی- زمینساختی مشابه، انباشته شدهاند. در حد فاصل پرکامبرین پسین تا اردویسین، پوستهی قارهای البرز جایگاه تکاملی دریای بَر قارهای کم عمق بوده است. بررسی دیرینه جغرافیای البرز نشان میدهد که رسوبات پالئوزوییک دامنه شمالی ستبرتراند و در پارهای نقاط همچون آمل وکندوان، ناپیوستگی رسوبی میان سنگهای پرمین و تریاس در کمترین اندازه است. در ضمن، ستبرای رسوبات زغالدار تریاس بالا، ژوراسیک میانی در دامنه شمالی، چندین برابر دامنه جنوبی است و یا سنگهای کرتاسهی بالایی حجم قابل توجهی سنگهای آتشفشانی دارند. این نکتهها نشان می دهند که در زمانهای پالئوزوییک، مزوزوییک حوضه رسوبی دامنه شمالی البرز عمیقتر از دامنه جنوبی بوده است در حالی که از سنوزوییک به بعد شرایط دیرینه جغرافیا تغییر عمده کرده و در حالی که در دامنه شمالی گسلش راندگی و فراخاست روی داده، در دامنه جنوبی البرز، دریای پسرونده، کم ژرفا و در حال فرو نشستی وجود داشته است که در آن چند هزار متر انباشته های آذر آواری تخریبی همزمان با کوهزایی بر جای نهاده شده است. هم شیبی نسبی و حتی تدریجی بودن احتمالی گذر سازند کهر به ردیفهای جوانتر نئوپروتروزوییک (سازند سلطانیه) نشان میدهد که شواهدی روشن از عملکرد رویداد کاتانگایی در کوههای البرز دیده نشده است. در بیشتر نواحی البرز، رسوبهای پالئوزوییک، تریاس میانی، به رغم نبودهای چینهای فراوان، هم شیباند که نشانگر حرکتهای زمینساختی از نوع زمینزا است. در تریاس پسین، همزمان با رویداد کوهزایی سیمرین پیشین، اگرچه رویدادهای ناشی از برخورد حاشیه قارهای فعال و پویای توران با حاشیهی قارهای ناپویای البرز موجب شکلگیری گسلهای راندگی و فرا رانش مجموعههای اقیانوسی تتیس کهن بر روی لبهی شمالی البرز شده ولی، نخستین کوهزایی آلپی واقعی در پالئوسن، همزمان با رویداد لارامید، رخ داده که با گسلش راندگی، چینخوردگی و فراخاست، پیدایش حوضه های رسوبی میان کوهی، انباشت آوارهای همزمان با کوهزایی و مهاجرت پیش خشکی به سمت جنوب همراه بوده است. کوهزایی بعدی در آغاز الیگوسن بوده که ماگماتیسم درونی، از آب خارج شدن گستردهی زمین و گسترش حوضههای میان کوهی از پیامدهای آن است. باز پسین فاز کوهزایی آلپی در اواخر پلیوسن یا اوایل پلیستوسن صورت گرفته که حاصل آن، گسلش، راندگی، مرتفع شدن و سیمای امروزی البرز است. ساختارهای زمینشناختی مازندران به تبعیت از البرز بیشتر از نوع چینهای ملایم و ناهماهنگ با روند همگانی خاوری باختری است. در بخش باختری البرز، ساختارها روند شمال باختری، جنوب خاوری دارند ولی در بخش خاوری، روند ساختارها شمال خاوری، جنوب باختری است. این دو روند ناهمسان در البرز مرکزی به یکدیگر میرسند. گفتنی است که در شکلگیری ساختارهای چین خوردهی البرز عواملی مانند برخورد صفحهی ایران و توران، عملکرد گسلهای راندگی و سرانجام عملکرد گسلهای امتداد لغز شمال باختری، جنوب خاوری در البرز باختری، و شمال خاوری، جنوب باختری در البرز خاوری، نقش دارند.
فرم در حال بارگذاری ...
[شنبه 1400-08-22] [ 04:21:00 ب.ظ ]
|