در مسیحیت، هدف انسان پیوستن به خداوند شمرده میشود و رستگاریاش در آن است که غایات خویش را با اراده خداوند منطبق ساخته، و اسبابی که برای برخورداری از عنایت خویش مقرر داشته استفاده کند؛ انسان ترکیبی از بدن فانی و روح بود و موجودی عاقل و مختار به شمار میآمد. مختار که جز پیروی از عقل و اطاعت از اراده خداوند وظیفهای ندارد.
دانلود پایان نامه
۱) فیض
در ادیان الهی خداوند وجود فیاض مردم است وانسان تنها موجودی است که در پی شادی و سعادت است. سعادت یعنی رسیدن به عنایت خداوند ودر مسیحیت او غایت در اتحاد عاشقانه معنا می‌شود چرا که خدا نیز انسان را برای این خلق کرده است تا همان شود که مدّ نظر اوست. پس فاصله‌ی بین خدا و انسان تنها با استعانت از لطف الهی از بین میرود؛ زیرا اتحاد اراده با خداوند مستلزم تعالی است که بر اثر لطف او پدید می‌آید؛ از نظر اگوستین، انسان به حدی نیازمند لطف است که حتی برای دوست داشتن خدا نیز محتاج لطف اوست. انسان تلاش می‌کند فقط با توان خود و بدون استمداد از لطف نجات‌بخش الهی زندگی کند؛ در این صورت دچار گناه خواهد شد، اما با اختیاری که دارد، میتواند معتقد به نجات‌دهندهای باشد و از لطف و رحمت او بهره‌مند گرد. انسان در این‌که بخواهد مشمول لطف خدا گردد یا نه، مختار است. [۷۰۱]
در این دیدگاه، انسان برای مورد لطف واقع شدن باید تمام تلاش خود را به کار گیرد؛ او با رو آوردن به خدا میتواند خود را خواهان این لطف نشان دهد. او در پرتو فیض الهی بسیاری از قوانین را چون نقشی بر انگشتر خود دارد؛ همچنان‌که در پرتو نور الهی حقایق نظری را درک میکند، اصول عقل علمی را نیز به مدد فیض الهی درمییابد.[۷۰۲]
از دید یک مسیحی، اعتقاد به این آموزه برای نجات انسان الزامی است؛ زیرا اراده‌ی ما ضعیف است و تنها لطف الهی میتواند اراده را از سستی برهاند. فیض الهی به اراده‌ی انسان کمک میکند تا با تمایلات دنیوی و فساد مبارزه کند. لطف مقدم بر اراده است. اختیار و لطف دو شرط اصلی رسیدن به خیر هستند، اما نباید از نظر دور داشت که آزادی اراده یا اختیار زمانی میتواند به کمال برسد و نجات‌بخش باشد که تابع لطف الهی گردد. [۷۰۳]
۲) امید
یکی از آموزههایی که هر دین ابراهیمی به آن میپردازد، دل کندن از هر چیزی به غیر خداست. در ادیان الهی انسان نباید به آن‌چه فانی و گذراست امیدوار باشد؛ زیرا پس از آن، نابودی او را فرا میگیرد. پولس در نامه‌ی خود از مسیحیان میخواهد که به ثروت و دارایی خود امید نداشته باشند و به آن مغرور نشوند؛ زیرا دیر یا زود از بین خواهد رفت. آنان باید به خدا امید بندند؛ زیرا هر آن‌چه لازم دارند، سخاوتمندانه به آنها عطا میکند تا از آن لذت ببرند.[۷۰۴]
پس در این دین باید خدا را شناخت، تنها به او امید بست، تا او یاری گر شود؛ کارل بارت بر این باور است که خداوند همواره وجودی است که فقط وقتی می‌توان او را شناخت که خواسته باشد خود را آشکار کند؛ چنان‌که بیش از همه در وجود عیسی مسیح جلوه‌گر شده است. انکشاف و جلوه‌نمایی خداوند بر انسان و نه جست وجوی بشر در طلب خداوند، باید سرآغاز الهیات باشد.[۷۰۵]
۳ ) مغفرت
تعالیم عیسی در مورد عفو و بخشندگی خداوند بخش بسیار مهمی از اعتقادات مسیحیت را تشکیل می دهد .در مسیحیت گناه واقعیت داشته و علیه خدا، همنوعان و نیز خود انسان است.و تلاش مستمر علیه گناه، مبارزه و تلاشی است که که مسییحیان به آن دعوت شدهاند[۷۰۶]
در مسیحیت، وجود فیاض خداوند و عیسای خدا ، و یا هر یک از افراد بشر که خود را به مقام مورد رضایت خداوند برساند، قادر هستند افراد گناهکار را به سمت رضایت خداوند جذب کنند[۷۰۷] مسیح پیام خدا را این میداند که از گناهان خود توبه کنید و نزد خدا باز گردید؛ زیرا ملکوت خدا نزدیک است.[۷۰۸]
در آموزه‌های مسیحی آمه است که خداوند گناهان بندگان را نه تنها به شرط توبه شخصی ، بلکه به این شرط می پذیرد که شخص گنهکار نیز متقابلا از گناه همه کسانی که به او بدی کردهاند و حتی دشمنان خویش بگذرد، زیرا خداوند نیز نسبت به همه رفتار خوب دارد[۷۰۹]
دیدگاه مسیحیت در مورد عفو و بخشش خداوند، در اعمال و رفتار مسیح به خوبی نمایان است؛ در آموزه‌ها آمده است که، در شرایطی که حضرت عیسی مورد تحقیر و اهانت بی مورد قرار گرفته بود و در حالی که در بالای صلیب رو به مرگ بود، در فکر دشمنان خویش بود و برای آن ها دعا می کرد: « ای پدر این ها را بیامرز زیرا نمیدانند چه می کنند»[۷۱۰] میتوان گفت این روحیه عفو و بخششی که درمسیح مشاهده میشود به تفسیر شخصیت خداوند و رابطه فرزندی خود وی نسبت به برنامه خداوند برای نجات دنیا کمک کرده است[۷۱۱]
ظاهرا تاثیری که مسیحیت از غفران خدا و اعمال مسیح پذیرفته به نوعی در آموزه‌های اعتراف و آمرزش کلیسا جلوهگر شده؛ در نگاه مسیحیت یکی از آموزه هایی که خداوند برای امر غفران گنه کاران قرار داده این است که؛ مقامات روحانی در مسیحیت مجازند از مومنان مسیحی اعتراف بگیرند و گناهشان را ببخشند. این اجازه براساس اختیاری است که عیسی به حواریون داده است. زمانیکه عیسی پس از مصلوب شدن، بدن خود رابه آنها نشان داد: « روحالقدس را بیابید . گناهان آنانی را که بیامرزید، برای ایشان آمرزیده شد و آنانی را که بستید ، بسته شد»[۷۱۲]
۲- در قبال خود
نگاه به انسان، یکی از ارکان توجهات آموزههای دینی در مسیحیت است و از دیدگاه های گوناگون به آن نظر شده؛ یکی از این حیطه‌های نگاه آموزههای دینی در بعد اخلاقیات فرد است چه نسبت به خودش و چه نسبت به دیگران. ما در این مجال به اجمالی از آن توصیههای انسان ساز و اجتماعآفرین اشاره خواهیم کرد.
۲-۱ خود آگاهی
مسیحیت واقعی نسبت به آدمی نگاهی الهی دارد و اعمال و رفتارشخصی هم در جهت نیل به سعادت طراحی شده اند؛ چرا که « در مسیحیت ، انسان ها فرزند پدر آسمانی به شمار می آیند و در صفات اخلاقی خداوند شریک هستند، هر چند که به خودخواهیهای فاجعهآمیز، عدم اطاعت و فساد و تباهی نیز قادر هستند. آنها در مقابل خداوند مسئولاند که همنوعان خود را دوست داشته و به آنها خدمت کنند و برای زندگی سعادتآمیز شخصی در کنار خدا و افراد دیگر در دنیا و خلق شدهاند[۷۱۳]
حضرت عیسی، علاوه بر آن که از پیروان و متابعان خود میخواست که خلوص کامل و تسلیم محض را رعایت کنند، منتظر بود که وظایف اخلاقی خود را مافوق تمام مسایل و حوایج اجتماعی و مدنی تشریفاتی قرار بدهند. بر همین اساس بود که نسبت به فرقه فریسیان انتقاد شدید می کرد و بر آنها عیب می گرفت و می گفت که این طایفه در بعضی امور ناشایست به روشنی مقصرند و خودپسندی و کرار بد در ایشان است[۷۱۴]
در جای جای تعالیم عیسی ع) گرایش به باطن برای خودشناسی ، برای رسیدن به اعتلا مشاهده می شود؛ ناس، اعتقاد دارد، یکی از کارهایی که عیسی بدان دست زد عبارت بود از اینکه، در سراسر مبادی اخلاقی او، این بود که پیروان خود را از امور ظاهر به سوی امور باطنی متوجه سازدو مبادی وجدانی روانی فرد را که مبتنی بر تمایلات روحانی باشدف جنشین تظاهر و ریاکاری کند. زیرا توجه به رسوم و آداب طاهری طبق شریعت یهود، محمود و پسندیده بود[۷۱۵] از این رو تاکید می کرده است که: « هر که یکی از این صغار را که به من ایمان ارند لغزش دهد او را بهتر می بود که سنگ آسیایی بر گردنش آویخته، در قعر دریا غرق می شد. وای بر این جهان به سبب لغزش ها زیرا که لابد است از وقوع لغزش ها لیکن وای بر کسی که سبب لغزش شود»[۷۱۶]به نظر او ضایع ساختن روح اخلاقی دیگران از بزرگترین جنایات و گناهان است.
۲-۲ حق دانستن مجازات
از آنجا که مسیحیان در جامعه زندگی میکنند، مشمول قوانین مدنی ملی و بین المل هستند. قوانین برای خیر جامعه به عنوان یک کل وضع میشود و عدم رعایت آآن مستوجب عذاب است. گاهی در شرایطی مسیحیان احساس میکنند وطیفه دارند از قانون سرپیچی کنند اما مجازات را حق میدانند….لازم است مسیحیان همواره مراقب باشند که مجازات منصفانه و متناسب با گناه باشد. مجازات نباید بر جامعه یا بر متخلف اثری تردیدی داشته باشد. مثلا مسیحیان با مجازات اعدام مخالفند، زیرا به نظر آن ها جامعه را تا سطح مجرم تنزل میدهد، و در عین حال جایی برای تصحیح شتباهات احتمالی قضات و هیات منصفه ، باقی نمیگذارد[۷۱۷]
شاید تصور بر آن باش که، چون مسیحیت دینی است که سراسر بر محبت استوار گردیده، پس در این دین نباید هیچگونه تنبیه و مجازاتی برقرار باشد؛ بلکه در آیین محبت مجازات کردن خلاف اصل است. و نباید این کار صورت بگیرد؛ اما مسیحت بر خلاف این عقیده ، مجازات را میپذیرد و آن را حق میداند. و چنین استدلال میآورد که، ممکن است والدین فرزند بسیار عزیز خود را تنبیه کنند تا فرزند یاد بگیرد که چه چیزی قابل قبول و چه چیززی غیر قابل قبول است. به همین ترتیب جاامعه مکلف است خطا کار را مجازات و از او مراقبت نمایدو هدف مجازات باید اصلاح و تنبیه باشد؛ اما اگر مجرم به مجازاتی بسیار سخت محکوم شود، این هدف محقق نخواهد شد.[۷۱۸]
۳- در قبال دیگران
شمول تعالیم اخلاقی مسیح چنان است که مردان و زنان باید به عنوان پسران و دختران خداوند در کنار یکدیگر زندگی کنند، و خود را آمادۀ روزی سازند که سلطنت عدل و راستی و درستی الهی برقرار خواهد شد. آنها باید زندگی شان نیز بر طبق الگوی تعدادی خواهر و برادر باشد. طبق تعالیم حضرت عیسی(ع) عشق و محبت که منعکس کننده رحم و شفقت فیض گونه الهی است، باید عامل برانگیزاننده الهی باشد این عشق و محبت باید در تمامی شعاع روابط انسانی پرتو افکند و هیچ کس که دارای نژاد و یا قومیت متفاوت است نباید از این تعهد به رفتار مودت آمیز استثنا شود[۷۱۹]
۱) تواضع و فروتنی
بیگمان یکی از آموزهایی که در مسیحت به عنوان یک شعار برای مسیحیت کنونی محسوب میشود فروتنی و گذشت است، تواضع صفتی است که آخرش به پرهیزگاری میانجامد. پولس نامه ای به غلاطیان نوشت: « ثمره روح محبت و خوشی و سلامتی و حلم و مهربانی و نکویی و ایمان و تواضع، پرهیزگاری است»[۷۲۰]
مسیحیان اعتقاد دارند تواضع، موهبت الهی است و نه ثمره تلاش و بنابراین این صفات بهانهای برای تفاخر نیست. بنابراین صفات را باید ترویج و تشویق نمود و استانهایی فراوانی را از قدیسان مسیحی که نمونه های عالی برای نیل به این صفات اند نقل شده[۷۲۱]
حتی در عهد جدید برای حفظ اخلاق و تواضع داشتن حتی به لعن کنندگان و فحش دهندگان هم رعایت اخلاق توصیه شده است: «شنیده‌اید که گفته‌اند با دوستان خود دوست و با دشمنانتان دشمن باشید؟ اما من میگویم دشمنان خود را دوست بدارید و هر که شما را لعنت کند برای او دعای برکت کنید: و به آنانی که از شما نفرت دارند نیکی کنید و برای آنانی که به شما ناسزا میگویند و شما را آزار میدهند، دعای خیر نمایید؛ که اگر چنین کنید، فرزند راستین پدر آسمانی خود خواهید بود؛ زیرا او آفتاب خود را بر ما میتاباند؛ چه بر خوبان و چه بر بدان. باران خود را نیز بر نیکوکاران و ظالمان میباراند.[۷۲۲]
گمان بد بردن که از آثار بد غرور داشتن است ، در نظام اندیشه عیسوی مورد نهی از اندیشیدن بی جا، در امور دوستان چنین آمده که، «برادران عزیز! در خاتمه بگذارید این را نیز بگویم: فکرتان را بر روی هر چه راست و خوب و درست است، ثابت نگاه دارید. درباره چیزهایی فکر کنید که پاک و زیباست. در صفات خوب و پسندیدهی دیگران تأمّل کنید»[۷۲۳]
۲) عدل
مسیحیان طبق اعتقادی که به آموزه اصلی محبت، دارند؛ این دیدگاه در محبت و عشق ، در و دیدگاه عالت گرانه و الهی مسیح در اینجا نیز متجلی شده است. از نظر مسیحیان در میان انسانها اختلافاتی وجود دارد، اما آنچه که می تواند این اختلافات را منشأ رحمت و جود خداوندی قرار دهد، صفت عدل است. مسیحیان اصیل، اختلافات بشری را که منجر به برتری یک نژاد (سفید) باشد، مردود شمرده و عدالت را لازمه بقای جامعه می دانند. در تعالیم حضرت مسیح علیه السلام چنان آمده است که انسان ظالم به بهشت وارد نمیشود و ورود انسان ظالم و غیر دادگر به بهشت، به سختی رد شدن شتری از روزنه سوزن است. صفات اخلاقی و فاضله دیگری وجود دارد، نظیر صداقت و راستگویی، امانت داری، ترحم بر مستمندان، تواضع و فروتنی و سایر خصلتهای الهی که در ادیان مختلف، عقیده و هدف و گرایش واحدی نسبت به آنها وجود دارد.[۷۲۴]
تحت تاثیر این اموزههاست که ، مسیحیت در اقصی نفاط دنیا برای رساندن پیام محبت عیسی، بدون در نظر گرفتن رنگ و نژاد با اقصی نفاط دنیا به تبشیر میپردازند.
۳) دستگیری نیازمندان
از نظر مسیحیت، منطق بخشش به واسطه‌ی تجربه فقر شخصی به دست میآید. مسیح بخشش همه‌ی اموال خود به فقیران را دارای دو مزیت مهم میداند: اول این‌که تجربه‌ی بخشش اموال خود به کسانی است که نمیتوانند در مقابل چیزی به او بدهند. دوم این‌که نشان می‌دهد فرد با اختیار و آگاهانه فقر را برگزیده است و بخشش الهی را انتظار می‌کشد. [۷۲۵]
برای ترویج فرهنگ احسان و بخشش چنین آمد که: «اگر تمام اموال خود را به فقرا ببخشم و به خاطر اعلام پیغام انجیل، زنده زنده در میان شعله های آتش سوزانده شوم، امّا نسبت به انسانها محبّتی نداشته باشم، تمام فداکاریهایم بیهوده خواهد بود.»[۷۲۶]
واکنش مسیحیان به نیازمندان و رسیدگی به وضعیت آنها، دقیقا برگرفته از تعالیم مسیح است. در بسیاری از نقاط مورد بحث در انجیل، فقرا و معلولان و نیازمندان را که محرومیتهای شدید دارند، در مراوده حضرت عیسی مینگریم و نیز اشارات بسیاری وجود دارد که آن حضرت با فقیران و نیازمندان همواره مینشسته اند و در تماس بوده است. پولس رسول و دیگر نویسندگان عهد جدید، نشان می دهند که چگونه مراقبت از نیازمندان به یک بخش پذیرفته شده از مسیحیت تبدیل شد. پولس نوشت: « لکن از نیکوکاری خسته نشویم، زیرا که در موسم آن درک خواهیم کرد، اگر ملول نشویم، خلاصه به قدری که فرصت داریم با جمیع مردم احسان بنماییم، به خصوص با اهلبیت ایمان»[۷۲۷]
۴) خدمت
مسیحیت، بر اساس انجیل متی، باب بیست و پنج، معتقدندکه خدمت کردن به مسیحیان حداقل کاری است که انسان میتواند برای خدمت به خدا در مسیح انجام دهد:
«نیکوکاران در پاسخ خواهند گفت: خداوندا! کی گرسنه بودید تا به شما خوراک بدهیم؟ کی تشنه بودید تا به شما آب بدهیم؟ کی غریب بودید تا شما را به منزل ببریم یا برهنه بودید تا لباس بپوشانیم؟ کی بیمار یا زندانی بودید تا به ملاقات شما بیاییم؟آن­گاه به ایشان خواهم گفت: وقتی این خدمت­ها را به این برادران من می‌کردید، در واقع به من مینمودید.»[۷۲۸]
در مسیحیت، خدمت به مردم مؤمن، خدمت به مسیح است؛ آنچنانکه دوست داشتن و عشق ورزیدن به همسایه نیز چون عشق ورزیدن به مسیح است. در آموزههای مسیحی بعد از دوست داشتن خداوند با تمام وجود، دستور به دوستی همسایه آمده.؛حضرت عیسی میگوید: « خداوند را که خدای توست، با تمام قلب وجان و عقل خود دوست داشته باش. این اوّلین و مهمترین دستور خداست. دومین دستور مهم نیز مانند اوّلی است: همسایهی خود را دوست بدار، به همان اندازه که خود را دوست میداری. تمام احکام خدا و گفتار انبیا در این دو حکم خلاصه میشود و اگر شما این دو را انجام دهید، در واقع، همه را انجام دادهاید.»[۷۲۹]
در آموزهای مسیحیت ملاکهایی هم برای خدمت، تدارک دیده شده مثلا در راساله به فیلیپیان آمده:
«ای مسیحیان! آیا یکدیگر را تشویق و دلگرم می‌کنید؟ آیا آنقدر یکدیگر را دوست دارید که به هم کمک کنید؟ آیا احساس میکنید که ما همه با هم برادریم و از یک روح برخورداریم؟ آیا دلسوز و همدرد هستید؟ اگر چنین است یکدیگر را محبّت نموده، قلباً با هم توافق داشته و همدل و همفکر باشید، تا مرا واقعاً شاد سازید.
خودخواه نباشید و برای خودنمایی زندگی نکنید. فروتن باشید و دیگران را از خود بهتر بدانید. فقط به فکر خودتان نباشید، بلکه به‌کار و مسایل دیگران هم توجّه نمایید. شما باید همان طرز فکری را پیش­گیرید که مسیح داشت. او با اینکه ماهیّت خدایی داشت، امّا نخواست از اختیار و حق خدایی خود استفاده کند، بلکه قدرت و جلال خود را کنار گذاشت، و به شکل یک بنده درآمد، و شبیه انسان­ها شد؛ و حتّی بیش از این نیز خود را فروتن ساخت، تا جایی که حاضر شد مانند یک تبهکار، بر روی صلیب اعدام شود.
به همین جهت، خدا او را بینهایت سرافراز کرد و نامی به او بخشید که از هر نام دیگری والاتر است، تا به نام عیسی هر آنچه در آسمان و بر زمین و زیر زمین است، به زانو در آید، و برای جلال خدای پدر، همه به زبان خود اعتراف کنند که عیسی مسیح خداوند است.»[۷۳۰]
۵) دوستی
وفاداری و محبت در همۀ امور مسیحیت جاری است و یکی از کانو‌های تاثیرگذاری این نوع نگرش به جهان به انسان‌ها تسری پیدا کرده است و در محبت نسبت به دوستان تجلی ویژ‌ه‌ای می‌یابد. گاهی گفته می شودکه ما دوستانمان را نتخاب می کنیم ولی به خانوادهمان متعلق هستیم. درنگاه اول ممکن است این نظر درست باشد اما دوستی وافعی باید تکالیف و حمایتهای موجود در زندگی خانوادگی را به همراه داشته باشد. هنگامی که عیسی میگوید: هیچکس محبت بزرگتر از این نداردکه جان خود را برای دوستان خود بدهدّ[۷۳۱] در وقع از تکالیف عظیم دوستی سخن به میان آمده ومعیار دوسیتی را در مسیحیت تعیین نموده.
این نوع دوستی از نظر برخی از مسیحیان چنان ارزشمند است که خود را « انجمن دوستان« یا «کواکر» میخوانند[۷۳۲] در اهمیت و سازنده بودن این آموزه در مسیحیت همین بس که، از پیوندهای دوستی، با الفاظ مربوط به خانواده صحبت به عمل میآید؛ هچون، مادر و خواهر؛ و بنا به کاربر زیاد این الفاظ، کلمه «خواهر» هنوز هم در بیمارستانها کاربرد دارد، چون در ابتدا کار پرستاری، مربوط به راهبهها بود[۷۳۳]
۴- در قبال محیط زیست
در آموزههای مسیحی، خدا ، انسان و ظبیعت، رابطه مستقیم دارند؛ بلکه شناخت خدا توسط شناخت آفریدههای او صورت میگیرد. ولذا طبیعت در مسیحت قابل شناخت قرار داده شده و یکی از دلایلش بر همین موضوع خداشناسی استوار است.
انسان در آموزههای مسیحی محور عالم خلق تلقی میشود و طبیعت تابع و طفیل وجود بشر است. نقش سایر موجودات- که در این سلسله فروتر بودند- عمدتا با نقشی که در برآورده اهداف و آمال انسان داشتند تبیین میگشت، زیرا جهان به تبع وجود بشر و برای خدمت به او آفریده شده است.[۷۳۴]
کتاب مقدس چیز زیادی درباره حیوانات نمیگوید اما مسئولیت مراقبت از زمین آشکارا به انسانها واگذار شده است. بنابراین، مراقبت از حیوانات نیز طبیعی به نظر میرسد؛ زیرا آنها نیز مانند انسان ها دارای حیاتی هستند که خدا «در آنها دمیده است». در تفکر اخلاقی مسیحی، از این حوزه غفلت شده است اما به این امر باید اندیشید که محبت عام به حیوانات نیز مانند انسانها سرایت میکند هر چند انسانها به دلیل داشتن مسئولیت اخلاقی و عقلانی احترام ویژهای میطلبند.[۷۳۵]
تاکنون، درغرب برای عملیاتیکردن یا به کاربردن اخلاق یا بینش جدید دربارهی مسائل گوناگونی که بحران محیطزیست را پدید میآورند، تلاش اندکی انجام شده است؛[۷۳۶] اما آنچه اهمیت دارد این است که متفکران زیست بومی غرب، خواهان گفتوگوی بیشتر میان علم و دین در جهت پدیدآوردن اخلاق زیست محیطی مجهز به علم هستند.

۱) خدا به عنوان مالک طبیعت
موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...