آیا بین آگاهی مدیران از هدف کمک به کشف و بروز استعدادهای دانش‌آموزان با موفقیت شغلی آنها رابطه معنی داری وجود دارد؟
آیا بین آگاهی مدیران از هدف کمک و یاری به بهبود و اصلاح فرایند آموزش و پرورش با موفقیت شغلی آنها رابطه معنی داری وجود دارد؟
آیا بین آگاهی مدیران از هدف فراهم نمودن امکانات برای بروز خلاقیت و ابتکار با موفقیت شغلی آنها رابطه معنی داری وجود دارد؟
پایان نامه - مقاله - پروژه
آیا بین آگاهی مدیران از هدف ایجاد هماهنگی بین منابع و فعالیت‌های سازمان آموزشی با موفقیت شغلی آنها رابطه معنی داری وجود دارد؟
آیا آگاهی مدیران از اهداف مدیریت آموزشی ، موفقیت شغلی آنها را پیش بینی می کند؟

۱-۶- تعاریف مفهومی و عملیاتی اصطلاحات

 

۱-۶-۱ تعاریف نظری

آگاهی
اطلاع داشتن، یادگیری، دانش، معرفت. اغلب از ترکیب یکسری اطلاعات و داده ها به طور غیرمستقیم حاصل میگردد (بهشتی ۱۳۸۵، ۳۴).
مدیریت آموزشی
مدیریت‌ آموزشی‌ فرایندی‌ است‌ اجتماعی‌ که‌ با به‌کارگیری‌ مهارت‌های‌ علمی‌،فنی‌ و هنری‌، کلیه‌ی‌ نیروهای‌ انسانی‌ و مادی‌ را سازماندهی‌ و هماهنگ‌ نموده‌ و بافراهم‌ آوردن‌ زمینه‌های‌ انگیزش‌ و رشد با تأمین‌ نیازهای‌ منطقی‌ فردی‌ و گروهی‌معلمان‌، دانش‌آموزان‌ و کارکنان‌ به‌طور صرفه‌جویانه‌ به‌هدف‌های‌ تعلیم‌ و تربیت‌ برسد (شعبانی ۱۳۸۱، ۵۹).
موفقیت شغلی
موفقیت شغلی برای هر فردی معنی متفاوتی دارد. به نظر عده ای موفقیت شغلی همان پیشرفت شغلی و تعالی مهارت‌هاست. در حالی که عده دیگری موفقیت شغلی را کسب درآمد بیشتر می‌دانند. در مشاوره شغلی، موفقیت شغلی به سه حالت غیر روانی، روانی و عمومی تعریف شده است. در دیدگاه غیرروانی هر فردی که درآمد بیشتری دارد، در شغلش موفق‌تر است. در حالی که جامعه شناسان معتقدند عوامل دیگری از قبیل موقعیت شغلی فرد در جامعه و میزان همکاری و مشارکت فرد با جامعه از طریق اشتغال نیز از جمله معیارهای موفقیت شغلی به شمار می‌رود.در دیدگاه روانی موفقیت شغلی عبارت از احساس فرد از میزان کارآیی و توانائیش در انجام کار محوله می‌باشد. معمولاً افراد موفق کارشان را بهتر انجام می‌دهند و به راهنمایی کمتری نیازمندند و کمتر از محیط کار غیبت می‌کنند. این عده ضمن کار خطای کمتری را مرتکب می‌شوند و در نتیجه کمتر دچار حوادث می‌گردند. در دیدگاه عمومی موفقیت شغلی زمانی حاصل می‌شود که فرد بتواند از تمام توانایی‌ها و امکانات خود در رسیدن به هدف‌های شغلی استفاده و بهره‌برداری نماید. موفقیت شغلی یک مفهوم نسبی دارد و هیچ فردی را نمیتوان موفق نامید مگر اینکه از هدف‌ها و ایده‌آل‌هایش آگاه باشیم. موفقیت شغلی عبارت از رابطه‌ای است که بین پیشرفت کنونی فرد و ایده‌آل‌های آیندهاش تعیین مینماید. میزان موفقیت فرد در برآوردن نسبی این هدف‌ها را موفقیت شغلی می‌نامند (شفیع آبادی ۱۳۸۲، ۵۳).
تعاریف عملیاتی
آگاهی
بر اساس پرسشنامه محقق ساخته با معیارهای کاملاً موافق، موافق، بینظر، مخالف و کاملاً مخالف سنجیده میشود.
مدیریت آموزشی
در این پژوهش فرایندی که مدیران با توجه به مهارتهای ذکر شده در تعریف نظری در عمل با آن مواجه هستند را شامل میشود.
موفقیت شغلی
منظور از موفقیت شغلی در این پژوهش پاسخ آزمودنیها به سوالات پرسشنامه استاندارد موفقیت شغلی نبی[۶] (۲۰۰۱) است.

۱-۷- قلمرو موضوعی، مکانی و زمانی پژوهش

مشخص نمودن افق زمانی در انجام تحقیقات علمی بسیار حائز اهمیت می باشد. برخی از مطالعات به گونه ای صورت می گیرند که داده های مربوط به آنها تنها یک مرتبه مثلا در خلال چند روز، چند هفته و یا چند ماه گردآوری میشود تا به سئوال پژوهش پاسخ گفته شود. این نوع مطالعات را تک ضربهای، مقطعی و یا عرضی مینامند. همچنین، گاهی ممکن است پژوهشگر علاقه مند باشد تا افراد یا پدیده ها را در چند مقطع زمانی مطالعه کند تا پاسخ سئوال پژوهش را بیابد. چنین پژوهشی از نوع طولی است (نادری و سیف نراقی ۱۳۷۲، ۵۹).
قلمرو موضوعی این تحقیق بررسی میزان آگاهی مدیران از اهداف مدیریت آموزشی و ارتباط آن با موفقیت شغلی آنها از دیدگاه مدیران در مدارس متوسطه شهرستان رفسنجان می باشد. قلمرو زمانی تحقیق نیمسال اول تحصیلی ۹۲-۹۱می باشد و قلمرو مکانی تحقیق، دبیرستانهای متوسطه رفسنجان می باشد.

فصل دوم:

 

مروری بر ادبیات و پیشینه تحقیق

 

۲-۱- مقدمه

دراین فصل ابتدا به مرور آثار موجود در زمینه موضوع مورد بررسی پرداخته و سپس پژوهش‌های داخلی و خارجی بررسی میشود و در پایان فصل استنتاج محقق از بررسی پیشینه و ارائه یک الگوی نظری که بر اساس آن اساس فرضیه ها و سؤالات تدوین گردیده ارائه خواهد شد.

۲-۲- مبانی نظری پژوهش

 

۲-۲-۱ بخش اول: مدیریت آموزشی

 

۲-۲-۱-۱- مدیریت

از مدیریت تعاریف متعددی ارائه شده است و عمدتا آن را شامل «برنامه ریزی، سازماندهی، کارگزینی، هدایت و رهبری، کنترل و نظارت» دانسته‌اند، اما با توجه به تحولات چندساله اخیر و نظر به اینکه توجه به اخلاقیات و منابع انسانی در مدیریت امروز جایگاه خاصی پیدا کرده است، تعریف زیر برای مدیریت در شرایط حاضر، مناسبتر به نظر می‌رسد. از نگاه برخی صاحبنظران، مدیریت ترکیبی از علم و هنر برای پدید آوردن محیطی مناسب میباشد، که در آن همفکری و همکاری با دیگران به منظور شکل دادن به فرایندی کارساز امکان پذیر می گردد و همچنین طی آن، استفاده بهینه از منابع، برای عرضه خدمات یا کالاهایی قابل رقابت،‌ جهت جلب رضایت متقاضیان آن‌ها، با پرهیز از بروز هرگونه عواقب نامطلوب تحقق می یابد (رحمان سرشت ۱۳۸۴، ۴).
مگینسون[۷]، موسلی[۸] و پیتری[۹] نیز مدیریت را، کار کردن با منابع انسانی، منابع مالی و منابع فیزیکی، جهت دستیابی به اهداف سازمان توسط برنامه ریزی، سازماندهی، رهبری و کنترل عملیات، معرفی نموده‌اند. (میرابی ۱۳۸۲، ۱۱). اما مدیریت از نظر روزابث موس کانتر [۱۰]مدرس دانشگاه هاروارد: عبارتست از عمل توازن بین فعالیت‌های مختلف شرکت: کاهش فعالیت ها و افزایش فعالیت‌ها. حذف فعالیت‌های زاید و ساختن فعالیت‌های مرتب به طور همزمان، انجام کارهای بیشتر در زمینه های جدید با منابع کمتر (کاتلر[۱۱] ۱۳۸۵، ۱۴۲).
در خصوص اهمیت مدیریت در زندگی اجتماعی نیز، پیتر دراکر [۱۲]گفته است: «مدیریت موثر جز منابع اصلی توسعه ملت‌ها شده و مهم‌ترین منبع برای توسعه ملت‌ها محسوب می شود» لذا اعمال مدیریت توسط مدیر در موفقیت یک سازمان نقش بسزایی دارد، هرچه سازمان پیچیده تر باشد، نقش مدیریت دشوارتر خواهد شد. به عبارت دیگر مدیریت یعنی تصمیم گیری در زمان مناسب، با افراد مناسب در جایی که فعالیت در آن جریان دارد (میرابی ۱۳۸۲، ۱۰).

۲-۲-۱-۲ اثرات و کاربرد تئوری مدیریت علمی در سازمانهای آموزشی

در دهه های اولیه قرن بیستم که همزمان بود با گسترش نظریه مدیریت علمی در صنایع و تجارت مشاهده می گردید که با به کار بردن اصول و یافته های مدیریت علمی در صنعت و تجارت نتایج نسبتا موفقی را عاید آنها می نمود. پس از این مشاهدات بود که این نظریه (نظریه مدیریت علمی) و یافته های آن توسط متخصصان تعلیم و تربیت در مدارس و مکان های آموزشی به کار گرفته شد.
در این دوران همزمان با تحولات جدید علمی و صنعتی، مفهوم نظارت و راهنمایی در مدارس تغییر یافت. به این صورت که به معلمان دستورالعملهایی داده می شد که موظف بودند طبق آنها عمل نمایند و هدف راهنمایان از بازرسی مدارس آگاهی از این امر بود که معلمان مطابق دستورات انجام وظیفه میکنند یا خیر. علاوه بر آن بتدریج با تاکید بیشتر بر جنبه های مختلف روابط انسانی معلم به عنوان عنصری مستقل اعتبار و اهمیت بیشتری یافت، البته او در فرایند آموزش نقش مهمی نداشت (وایلز[۱۳] ۲۰۰۰، ۲۰).
تاثیرات ناشی از مدیریت علمی فردریک تیلور در آموزش و پرورش موجب پیدایی اندیشه ها، روشها و یافته های جدیدی شد که مفاهیم سنتی نظارت و راهنمایی را تا حد زیادی متحول ساخت (وایلز ۲۰۰۰، ۴۸).
در همین زمان بود که آموزش و نظارت و راهنمایی آموزشی به موضوعاتی تخصصی تبدیل شد (وایلز و باندی[۱۴] ۲۰۰۰، ۷۷). حال به برخی از نتایج کاربرد مدیریت علمی در آموزش و پرورش و به تبع آن در نظارت و راهنمایی آموزشی اشاره می کنیم.
۱- اصلاح رابطه بین معلمان و راهنمایان آموزشی : در آن زمان که راهنمایان آموزشی روش کار معلمان را به تنهایی انتخاب می نمودند و به آنان تحمیل می کردند، تحت تاثیر اصول مدیریت علمی به کشف قوانین آموزشی و یافتن بهترین روش های آموزشی و نظارت بر اعمال آنها به وسیله معلمان واجد شرایط و کارآزموده مبادرت ورزیدند. بدین ترتیب رابطه خشک و مستبدانه بین معلم و راهنمای آموزشی جای خود را به رابطه ای علمی و منطقی داد. زیرا تحت قانون علمی هیچکدام بر دیگری برتری نداشتند. وظیفه راهنمای آموزشی این بود که با روش های مختلف معلمان را مطابق با معیارها نگه دارد (لوسیو و مک نیل[۱۵] ۱۹۶۹، ۶۵).
۲- تعیین ویژگیهای حرفهای معلمان: یکی دیگر از نتایج این نظریه در آموزش و پرورش تعیین خصوصیات حرفه ای معلمان بود. این خصوصیات باید به دقت و در چهارچوب خاصی تعیین و تدوین می شد. همانطور که گفته شد یکی از وظایف راهنمایان آموزشی‌آن بود که بسنجند آیا روش کار معلمان با معیار های وضع شده در آموزش و پرورش مطابقت دارد یا خیر و چنانچه با این معیار ها مطابقت ندارد به آموزش مجدد آنان مبادرت نمایند. بر طبق این اصول راهنمایان آموزشی باید معلمان را باجزئیات کارشان و به ویژه روش های تدریس آشنا می کردند و برای دستیابی به نتایج مطلوب ابزار و لوازم مورد نیاز آنان را فراهم کرده، در اختیارشان قرار می دادند.
۳-  ایجاد انگیزه کاری: نتیجه بارز نظارت و راهنمایی علمی در آموزش و پرورش ایجاد تحرک و انگیزه لازم برای دست یابی به نتایج مطلوب آموزشی بود. راهنمایان آموزشی باید معلمان را مطابق با معیارهای جدید علمی هدایت کنند و با تشویق و تقویت آنان به اشکال گوناگون، از قبیل پرداخت مزایا، ترفیع، ارتقا، تشویق، احترام اجتماعی، و کمک به پیشرفت حرفه ای آنان، به نتایج مطلوب آموزشی برسند.
۴-  کشف و ابداع “بهترین شیوه های تدریس": تحول دیگری که تحت تاثیر مفاهیم جدید نظارت و راهنمایی آموزشی علمی به وجود آمد حاکم شدن جو علمی بر آموزش و پرورش بود، یعنی تاثیر یافته های علمی بر ابعاد و اجزای گوناگون آن. تا قبل از آن، نگرش حاکم بر مسائل آموزش و پرورش مبتنی بر نتایج تحقیقات علمی نبود، بلکه مبتنی بر تجارب شخصی و بیشتر از آن مبتنی بر سیاستهای اداری ای بود که به وسیله افراد خاص و برگزیده ای وضع شده بود. شایان ذکر است که علی رغم حاکم شدن جو علمی بر آموزش و پرورش هنوز آموزش و پرورش به مفهوم امروزی آن دارای پشتوانه علمی و تحقیقاتی غنی نبود. در این هنگام، به طور همزمان، روش های جدیدی برای سنجش و ارزشیابی فعالیت های آموزشی دانش آموزان ابداع شد که هدف از آن اصلاح الگوهای قدیمی و قواعد کلی آموزشی بود. عامل تعیین و انتخاب روش های آموزشی، نتایج تحقیقات علمی بود، نه تفکرات و نظریات افراد مسئول که بیشتر بر قواعد تجربی استوار بود. همچنین تحقیق و سنجش و ارزشیابی فعالیت های آموزشی در حوزه نظارت و راهنمایی آموزشی قلمداد میشد (لوسیو و مک نیل ۱۹۶۹، ۴۳).
۵-  محور قرار گرفتن دانش آموز: یکی دیگر از نتایج تاثیر اصول مدیریت علمی و کاربرد یافته های آن در آموزش و پرورش، این بود که برای اولین بار دانش آموز محور اصلی برنامه های آموزشی قرار گرفت. بدین ترتیب باید همه کارکنان و وسایل و تجهیزات آموزشی در جهت به حداکثر رساندن رشد و پرورش دانش آموز به کار گرفته می شدند و معلمان نیز به عنوان کسانی که عامل این باروری یا بهره وری بودند باید به حداکثر کارآیی و اثربخشی در کارشان نایل میگردیدند.
۶-  تاکید بر سنجش و تحقیق: یکی دیگر از نتایج نظارت و راهنمایی علمی در آموزش و پرورش تاکید بر آزمایش و تحقیقات کنترل شده به وسیله متخصصان بود. در ابتدای کار، آزمایش و تحقیق فقط به وسیله متخصصان انجام می گرفت، اما به تدریج معلمان نیز به سنجش و تحقیق پرداختند. همکاری گروهی معلمان و متخصصان برای رسیدن به نتایج مفید تر به تحقیقات تازه ای منجر شد و ارتباط معلم با دیگر مراکز و مراجع علمی در جامعه به تدریج توسعه یافت.
این چند مورد و مطالب قبلا گفته شده از جمله نتایج کاربرد مدیریت علمی در نظارت و راهنمایی تعلیماتی (آموزشی) بود که به اختصار بیان گردید (علیجانی۱۳۹۰، ۳۹).

۲-۲-۱-۳ تئوری اداری

درسال ۱۹۱۶ میلادی صنعتگری فرانسوی به نام هنری فایول [۱۶]کتاب برجسته خود با عنوان “مدیریت صنعتی و عمومی” را منتشر کرد. وی  نظریه‌ای مستقل از نظریه مدیریت علمی فردریک تیلور، با نام مدیریت اداری ارائه نمود و ‌کوشید تا جاذبههای تازه تری را برای جنبش نظریه اداری دست و پا نماید.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...