راهنمای نگارش مقاله در رابطه با تعارض اخبار و چگونگی حل آن از نظر اصولیون ... |
![]() |
۱-۸-۱ اولین مصنف مبحث تعارض اخبار
نخستین کسی که در مسئله علم اصول فقه کتابی را در باب اختلاف احادیث نگاشته است هشام بن حکم از اصحاب امام صادق (ع) است اما پس از او یونس عبدالرحمان از اصحاب امام موسی کاظم کتابی را در مبحث تعارض اخبار به عنوان اختلاف احادیث نگاشته است و بعد از آن فقهای دیگر کتابی را در اصول فقه و منبع حدیث شیعه کتابهای را به عنوان مسئله اختلاف الحدیثین یا تعارض اخبار تصنیف نمودند.
۱- احمد بن محمد داود کتابی را در اصول فقه به عنوان حدیث المختلفین را تألیف نموده است.
۲- شیخ طوسی (۳۸۵-۴۶۰ه.ق) در العده فی اصول الفقه درباره تعارض اخبار مینویسد «فاما الاخبار اذا تعارضت و تقابلت فانه یحتاج فی العمل ببعضها الی ترجیح و الترجیح یکون باشیا».
اما اخبار زمانی که مخالف یکدیگر باشند و به مقابله با یکدیگر بپردازند در عمل بعضی از آن ها احتیاج به ترجیح دادن یکی بر دیگری دارند و ترجیح دادن به وسیله اشیا می باشد.
۳- علامه حلی (۶۴۸-۷۲۶ه.ق) نیز در کتابهای اصولی خود از قبیل: مبادی الوصول الی علم الاصول، ص ۲۳۰ و تذهیب الوصول الی علم الاصول «المقصد الحادی عشر فی التعادل و الترجیح».
۴- احمد ابن محمد ابن خالد برقی که کتابی به عنوان کتاب الحدیث تحریر کرد محمد ابن احمد ابن داود که کتاب حدیث المختلفین را تألیف کرد.
۵- شیخ حسن ابن زید الدین فرزند شهید ثانی (متوفای ۱۰۱۱ه.ق در معالم الاصول، ص ۲۴۲ بحثی را به عنوان تعارض اخبار دارد) .
۶- کلینی در کتاب اصول کافی ترجمه محمد باقر کمرهای باب اختلاف الحادیث بحثی در این مورد پرداخته است.
۷- آیتالله خوی در مصباح الاصول، ج ۳ ص ۳۹۰ بحثی را به عنوان تعارض اخبار مطرح کرده است.
۸- شیخ محمد حسین عبدالرحیم (متوفای ۱۲۶۰ ه .ق) در الفصول فی علم الاصول «خاتمه فی تعارض الادله» آورده است.
۹- شیخ انصاری مرتضی بن محمد امین ابن شمس الدین (۱۲۱۴-۱۲۸۱ ه.ق) در فوائدالاصول به «خاتمه فی التعادل و الترجیح» پرداخته است.
۱۰- آخوند مولی محمدکاظم خراسانی (۱۲۵۵-۱۳۲۹ه.ق) در کفایه الاصول «المقصد الثامن فی تعارض الادله و الامارات» به تفصیل بحث کرده است.
۱۱- وحید بهبهانی کتاب «الجمع بین الاخبار المتعارضه» را تألیف کرد. (مهریزی، ۱۳۷۷: ص ۲۶۱ و ۳۰۲)
۹-۱ چند نکته مهم در مورد تعارض
۱-۹-۱ اهمیت مسئله تعارض ادله
هدف فقیه از تنقیح مباحث اصولی، تحصیل حجت فعلی بر حکم شرعی است و احراز حجت فعلی قابل استناد، متوقف بر وجود مقتضی و فقد مانع میباشد اما تمامیت وجود مقتضی، از مباحث صغروی و کبروی مطرح در اصول به ترتیب مانند ظهور در صیغه افَعَل ودر وجوب و لا تَفعَل در حرمت و مانند حجت ظواهر الفاظ و حجیت خبر واحد به دست میآید اما فقد مانع منوط به عدم تعارض دو حجت یا بیشتر است پس مبحث تعارض ادله مستقیماً دخیل در استنباط حکم فقهی میباشد به عبارتی نتیجه بحث تعارض ادله کبرای قیاس استنباط واقع میشود مسئله اصولی است پس بحث تعارض ادله مسئله اصولی است همانگونه که گروهی از علما آن را در ردیف مسائل اصولی قرار دادند چون مثل علامه در تهذیب الاصول الی علم الوصول در مقصد دهم و محقق رشتی در بدائع الاصول و آخوند در کفایه الاصول برخلاف بزرگانی که آن را به عنوان خاتمه ذکر نمودند از قبیل: صاحب معالم محقق قمی در قوانین صاحب فصول و صاحب فوائدالاصول آن را به عنوان خاتمه فی التعادل التراجیح که ممکن است موجب توهم خروج این مبحث از دیگر مسائل مهم اصولی گردد هر چند طبیعت این بحث اقتضا میکند باب تعارض ادله در پایان ابواب مسائل اصولی قرار گیرد و لذا ذکر آن در خاتمه هرگز دلیل بر خروج آن از مسائل اصولی نیست چون به تعبیر صاحب عروه سید محمد کاظم طباطبایی یزدی خاتمه باید از جنس مخدوم باشد. (عبدالکریم عبدالهی، ۱۳۹۰: ص۳۰)
۲-۹-۱ اولویت عنوان مسئله تعارض ادله
الف: برای اینکه تعادل و تراجیح از عوارض تعارض ادله میباشد نظیر عنوان: الاسم اما معرب و اما مبنی (در نحو) المعرف اما حد و اما رسم (در منطق) و الماء اما مطلق و اما مضاف (در فقه).
ب- عنوان تعارض علاوه بر اینکه محتمل بر تعادل و تراجیح است خود دارای احکامی از قبیل: اولویت جمع تساقط یا تخییر و یا توقف میباشد.
ج- چون عنوان تعارض در اخبار علاجیه نیز آمده است مثل مرفوعه زراره «الخبران و الحدیثان و المتعارضان». (ابن ابی جمهور عوالی اللئالی، ج ۴، ص ۱۳۳)
د- برای شناسایی دو خبر متعارض و دو حدیث مختلف باید آنها در حوزه تشریع و قانونگذاری فرض کرد زیرا در بحث تعارض در علم اصول باید به تعارض اخبار اشاره کرد و بحث تعارض در این زمانها مطرح نیست و اهمیت کمی دارد و از این رو شایسته است عنوان بحث را با تعارض اخبار اشاره دهیم. (امام خمینی، ۱۴۲۰ق، ص ۵)
۳-۹-۱ اشکال تعارض
شامل تعارض اخبار وغیر اخبار است مثل تعارض چند بینه چند اصل چند اجماع چند فتوا چند شهرت چند قول لغوی میشود.
به عبارتی تعارض دارای فرضهای گوناگونی است تعارض چند دلیل اجتهادی، تعارض چند دلیل فقاهتی، اجتهادی و فقاهتی چند دلیل لفظی چند دلیل عقلی لفظی و عقلی. (محقق داماد، اصول فقه، ج ۳، ص ۱۴۸)
اما مقصود ما در این پژوهش بحث تعارض اخبار است.
۱۰-۱ تعارض در لغت و اصطلاح
۱-۱۰-۱ تعریف لغوی تعارض
واژه تعارض در لغت دارای معانی مختلفی است که همه آنها قدر مشترک و جامع دارند
.
الف- در فرهنگ نوین آمده است: تعارض از نظر لغت مصدر باب تفاعل (از عرض به معنای اظهار خود) به معنی ایستادگی دو دلیل برابر هم و رویایی دو دلیل با هم یعنی دو دلیل هم عرض یکدیگر دانسته با هم معارضه میکند تا دیگری را از حجت بیندازد. (طباطبایی، ص ۴۳۳)
ب- در فرهنگ عربی المعجم الوسیط آمده است: تعارض یعنی یکدیگر را پیش آمدن معترض یکدیگر شدن معارضه کردن با هم و معارضه به در برابر دیگری پیش آمدن.
ج- در فرهنگ فارسی معین و دهخدا آمده: ۱- تعارض مصدر دو چیز مقابل هم در تناقض قرار گرفته. ۲- خلاف یکدیگر ورزیدن. ۳- معترض یکدیگر شدن. ۴- با هم اختلاف داشتن. (معین، ۱۳۸۶)
د- در فوائدالاصول آمده تعارض از مصدر عرض بر وزن فلس به معنای ظهور و اظهار چون هر یک از متعارضین در مقابل دیگری ظاهر میشود یا اظهار وجود میکند و خود را به رخ دیگری میکشد و ممکن است مشتق از عرض به معنای ضد طول میباشد. (نائنی، ج ۴، ص ۵۹۳)
ه- اما محقق داماد بر اساس نظر نائینی میگوید عرض مشتق شده که هم به معنای اظهار و ابراز میباشد و هم به معنای پهنای طول و درازا اما با این تفاوت که نائینی معنای دوم (عرض در مقابل طول) مناسبت بیشتری با معنای اصطلاحی تعارض دارد چون یکی از شرایط متعارضین این است که باید از حیث حجیت در رتبه واحد و عرض هم باشد لذا میان ادله عناوین اولیه و ثانویه و یا میان اصول عملیه و ادله اجتهادیه بر حسب عرف تعارضی نیست اما محقق داماد میگوید هر دو معنا در محل بحث مناسب است زیرا هر یک از دو دلیل در مقابل هم ظاهر میشود و ابراز وجود میکند همانطور که ممکن است بگوییم عرض اندام میکند و خود را در مقابل از نظر حجیت و عرض هم اندازه میداند. (اصول فقه، ج ۳، ص ۱۲۴)
اینکه عبارت لغتشناسان از قبیل ابن فارس جوهری فیروزآبادی طریحی زبیدی به ترتیب اشارهای شود.
۱- در مقاییس اللغه «عرض» چنین آمده است از ریشه «ع، ر، ض» شاخه های زیادی دارد و با وجود فراوانی اش به اصل واحدی برمی گردد و آن عرضی است که مخالف طول است. می گویی: عارضته مثل ما صنع: فرمانی که همان چیزی که برای او می آورد برای تو هم همان چیز را بیاورد و از آن المعارضه مشتق شده است و آن قیاسی است.
۲- در صحاح اللغه آمده است: عَرَضَ له امرٌ کذا یعرَض: یعنی آشکار شد و عرضت الشیء: یعنی آن چیز را در آشکار و ظاهر ساختم و عارضته بمثل ما صنع یعنی چیزی مانند آنچه او آورده است را برایش آوردم.
۳- قاموس اللغه عَرَضَ یَعرِضُ: یعنی آشکار و نمایان شد برای او. عرض الشی یعنی آن را برای او آشمار کرد آن را به او نشان می دهم. العرض= کالا در حالی که به جریان افتد و برخلاف طول است و از آن دعای طولانی (سوره فصلت آیه ۵۱). عارض فلاناً بمثل صنیعه: یعنی مثل آن را آورد. و از آن معارضه است. پیشنهاد واقعی آن دو یکی است.
۴- مجمع البحرین: عرضت الشئ من باب ضرب: آنرا برای او آشکار و نمایان ساختم. والعرض= کالای دنیا و چیزهای بی بها و بی ارزش آن. «الدنیا عرض حاضر یاکل منه البر و الفاخر.» یعنی دنیا کالای در دسترسی است که از آن افراد درستکار و بدکار می خورند.
۵- تاج العروس: و اصل العرض فی الا جسام ثم استعمل فی غیرها فیقال: اصل عرض در مورد اجسم بوده است سپس در مورد چیزهای دیگری به کار رفته است. گفته شده: کلامٌ فیه طول و عرض: یعنی سختی که در آن کمی و زیادی است. و سخن خداوند متعال: دعا عریض یعنی دعای طولانی (فراوان). هرچند که عرض در مورد اجسام به کار می رود اما دعا جسم نیست (عبدالکریم عبداللهی، ۱۳۹۰، ص ۴۵).
در بحوث الاصول آمده است تعارض کلمه ای از (عرض) است و آن دارای معانی متعددی است. و معنی ظاهری لحاظ شده آن در این روش همان عَرَضَ است که به معنی آن چیز را مقابل چیز دیگر قرار داد.
العریضه: به این معنی است همانگونه که آن ملاک همسانی و رقابت بین دو چیز است.
عارض الفلان شعر المبتنی: یعنی مانند شعر او سرود که گاهی برپایه تناقض و دروغگویی دوطرفه بین دو چیز است و همچنین مانند تقابل و رقابت بین دو چیز است. (آیتالله صدر، ۱۴۱۴)
۲-۱۰-۱ تعریف اصطلاحی تعارض
اصولیون در بیان مفهوم تعارض اختلاف نظر دارند و منشأء اختلاف از این جهت است که برخی تعارض را به نحو تضاد و تناقض و برخی هم فقط به نحو تناقض میدانند و عدهای معتقدند تعارض فقط بین دو دلیل و برخی هم بیش از دو دلیل میدانند این نوع اختلافها باعث شده است که در تعاریف آن عبارات گوناگون مواجه شود.
البته باید توجه داشت که بیشتر اصولیون نظر شیخ اعظم مرتضی انصاری و نظر صاحب کفایه الاصول آخوند خراسانی را مطرح کردهاند.
از نظر شیخ انصاری تعارض چنین تعریف شده (التعارض هو تنافی مدلولی الدللین علی وجه التناقص او التضاد) تعارض عبارت از منافات داشتن مفهوم دو دلیل به گونهای که با یکدیگر تناقض یا تضاد داشته باشند. (فرائد انصاری، ص ۴۳۱)
به نظر محقق خراسانی (التعارض هو تنافی الدلبلین او الادله بحسب الدلاله و مقام الاثبات علی وجه التناقض او التضاد حقیقهً او عرضاً تنافی دو یا چند دلیل بر حسب دلالت در مرحله اثبات به گونهای که میان آنها تناقض یا تضاد به وجود آید. (آخوند خراسانی، کفایه الاصول، ترجمه عباسی، ج ۳، ص ۳۷۶)
اما شیخ خراسانی از تعریف شیخ انصاری عدول کرده و نظرات گوناگونی در این مورد بحث شده است.
الف- محقق خراسانی میان تنافی در مفهوم و مدلول و تنافی در دلالت تفاوت گذاشته است زیرا تنافی و تعارض در دلالت زمانی رخ میدهد که جمع عرفی میان دو دلیل امکان نداشته باشد اما از نظر دیدگا
ه شیخ انصاری تعریف اول شامل تعارضاتی میشود که جمع عرفی میان آنها امکان دارد.
ب- از ظاهر تعریف انصاری و محقق خراسانی چنین استنباط میشود که منظور از تنافی میان دو دلیل به تضاد است و تنافی به شکل تناقض مورد نظر نیست اما حقیقت آن است که تنافی به شکل تضاد همان تنافی به شکل تناقض میباشد. (جعفر سبحانی، الموجز، ترجمه زراعت، ج ۳، ص ۱۷۹)
ج- مرحوم آخوند خراسانی تعارض را اوصاف دلیلین میداند که موارد جمع عرفی از قبیل حکومت، ورود، تخصیص و تقیید را از شمول تعارض خارج میداند و ورود به حکومت را بین مدلول ادله بدوی میداند. (سیدعلی هاشمی، ص ۹۲)
د- محقق آشتیانی تعارض را چنین تعریف کرده است: تعارض خواه میان ادله باشد یا مدالیل از حجیت و دلیلیت باشد یا از حیث کاشفیت و دلالت بلذات باشد یا بلعرض به ایجاب و سلب باشد یا به تضاد در حقیقت عبارت از تناقض زیرا تعارض به تضاد نیز با دقت و تأمل بازگشت به تناقض میکند. (بحرالفوائد، ج ۴، ص ۴)
ه- سیدکاظم طباطبایی یزدی تعارض را چنین تعریف میکند: تعارض در اصطلاح تنافی و ناسازگاری عرفی در مفاد مدول دو یا چند خبر یا دلیل را تعارض میگویند و مقصود از تنافی عرفی در برابر عقلی این است که ناسازگاری اعم است از اینکه به نحو تباین کلی باشد یا عامین من وجه یا عموم خصوص مطلق که موارد شامل جمع عرفی گردد. (رساله تعادل التراجیح، ص ۴۳۳)
فرم در حال بارگذاری ...
[شنبه 1400-08-22] [ 03:17:00 ب.ظ ]
|