شیخ طوسی نیز در ابتدا حرّیت را از شرایط قاسم منصوب امام دانسته؛ زیرا معتقد است قاسم باید عدل باشد و عدل «یعنی بالغ عاقل حر ثقه»،[۳۴۲] اما در ادامه میفرماید: «اگر عبد یا مدبر باشد، گروهی گفتهاند جایز نیست، برای این که عدل نیست و نزد ما او عدل است، پس منعی ندارد که عبد «قاسم» باشد و البته ناگزیر باید حاسب باشد (محاسبه بداند)».[۳۴۳]
البته در برخی از موارد خبره باید حر باشد. دربارهی قائف (قیافهشناس، نسبشناس) شیخ طوسی میفرماید: «… کسی که قائل به قول قائف است. (و نظر او را به عنوان کارشناس و متخصص قبول دارد)، ناگزیر قائل به آنست که قائف عالم به علم قیافه، ثقه، حر و مرد باشد».[۳۴۴]
۲ـ اسلام و ایمان:
۱ـ۲ تعریف:
اسلام:
اسلام در اصطلاح با توجه به معنای لغوی[۳۴۵] آن عبارت است از «گرویدن به آیین آسمانی نازل شده به حضرت محمد(ص). واژهی اسلام افزون بر معنای یاد شده، برخود آیین و شریعت آسمانی آن حضرت نیز اطلاق شده است».[۳۴۶] کلمهی اسلام عبارت است از «اشهدان لا اله الا الله، و اشهد ان محمداً رسولالله».[۳۴۷] صاحب جواهر میفرماید: بر این مطلب نص (روایت) وجود دارد.[۳۴۸]
در بسیاری از موارد اسلام شرط صحت عمل است، مانند عبادات، تجارت، نکاح، نذر، احیای موات و … .
ایمان:
ایمان در روایات و کلمات فقهاء در دو معنای عام و خاص به کار رفته است.
معنای عام:
معنای عام ایمان باتوجه به معنای لغوی[۳۴۹] آن عبارت است از: «تصدیق قلبی به تمامی آنچه که حضرت محمدبنعبدالله آورده است.[۳۵۰] در این صورت تفاوت اسلام و ایمان به معنای عام آنست که «اسلام به مجرد اقرار زبانی به آیین آسمانی تحقق مییابد، لیکن در تحقق ایمان علاوه بر آن، اعتقاد قلبی و عمل به آیین آسمانی لازم است».[۳۵۱] پس «در برخی از موارد مراد از ایمان، اسلام میباشد».[۳۵۲]
معنای خاص:
ایمان در معنای خاص «اعتقاد به امامت و ولایت ائمهی دوازدهگانه… یکی از فرائض و واجبات، بلکه اصل و رکن آنهاست و شرط صحت اصول تمامی عبادتها نیز می باشد».[۳۵۳] به طور مثال درمستحق زکات و خمس، قاضی و .. ایمان شرط است. اما در اینکه آیا فقهاء، اسلام و ایمان به معنای خاص را در خبره (کارشناس) شرط میدانند یا خیر، با تتبع در مصادیق و موارد مختلفی که خود فقهاء بیان کردهاند، میتوان به این سؤال پاسخ گفت.
۲ـ۲ موارد اشتراط اسلام یا ایمان:
-
- یکی از مواردی که برخی فقهاء اسلام را شرط نمیدانند، در تشخیص قبله توسط خبرهی کافر است.
«در تحصیل قبله چنانچه واحد عادل خبر دهد و از قول وی ظن حاصل نشود ولی فاسق یا کافر به خلاف قول او خبر دهند و از این جهت که اهل خبرهاند، ظن حاصل شود، به قول ایشان عمل میشود».[۳۵۴]
البته شهید اول، مراجعه به ایشان را تنها هنگام تعذر جایز میداند.[۳۵۵] و علامه حلی نیز معتقد است «انسان نابینا ازمسلمان خبره به ادله قبله تقلید کند».[۳۵۶]
-
- برای تشخیص ضرر استعمال آب برای وضو که وجوب تیمم را به دنبال دارد، علامه حلی در ابتدا میفرماید: «واجب است به قول عارف مسلمان (خبره) مراجعه کرد و قول ذمی اگر چه عارف (خبره) باشد کفایت نمیکند…»،[۳۵۷] اما سپس قول عارف فاسق را به جهت این که از قول وی ظن به ضرر حاصل میشود کافی دانسته است.[۳۵۸] البته شرط عمل به ظنی که از قول کافر حاصل میشود، آنست که ظنی قویتر از آن (ظن به قول کافر) وجود نداشته باشد. [۳۵۹]
-
- در باب قسمت مال شرکاء، یکی از شرایط قاسم (کارشناس تقسیم اموال) منصوب امام ایمان عنوان شده است.[۳۶۰] اما در قاسم تعیین شده از سوی شرکاء، ایمان شرط نیست و قاسم میتواند کافر باشد. محقق حلی میفرماید: «تراضی به قسمت کافر محل تأمّل و اقرب جواز آن است»؛[۳۶۱] «زیرا او وکیل(دو شریک) محسوب میشود و در وکالت کافر منعی وجود ندارد».[۳۶۲]
۴- برای تشخیص مرض مخوّف (بیماری سختی که منجر به مرگ میشود و وصیت در حین آن باطل است) باید به اهل خبره از طب مراجعه کرد. برخی معتقدند: «باید به پزشکان مسلمان مراجعه کرد نه اهل ذمّه. به این جهت که اهل ذمّه را خداوند به کذب و خیانت و تحریف وصف کرده است و در اینجا مثل شهادت، عدالت معتبر است…».[۳۶۳]
۵- برخی از فقهاء مراجعه به لغوی (کارشناس لغت) کافر را جایز میدانند: «(در مراجعه به اهل لغت) … نزد عقلاء اسلام و ایمان و همچنین عدالت معتبر نیست بلکه حتی کافری را که خبرویت بیشتری دارد بر مؤمن عادل مقدم می دارند…».[۳۶۴]
در واقع از سیرهی قطعی عامهی مردم در رجوع به متخصصین در مسائل مختلف، اعتبار یک امر کلی کشف میشود و آن جواز رجوع به اهل خبره و اطلاع و لغویین است، اگر چه کافر و ملحد باشند.[۳۶۵] بنابراین «علماء از ایمان و یا حتی اسلام لغتشناسان تحقیق و تفحص نمیکنند تا چه رسد به عدالت آنان…». [۳۶۶]
البته مطابق با نظر بعضی از فقهاء، احتمال قبول سخن لغتشناس از باب شهادت در موضوعات است.[۳۶۷]
۶-برای اثبات روییدن گوشت و محکم شدن استخوان به سبب شیر که موجب تحقق «رضـاع» میشود، باید به اهل خبره مراجعه کرد. به جهت اینکه قول اهل خبره فینفسه حجت است، حتی اگر واحد و فاسق باشد.[۳۶۸]
۳ـ عدالت:
۳ـ۱ تعریف:
فقهاء در تعریف از عدالتاند:
*«ملکهای نفسانی که موجب برانگیختن به ملازمت تقوی و جوانمردی میشود».[۳۶۹]
*«ترک جرائم (گناهان) بزرگ و اصرار ورزیدن بر گناهان کوچک و رعایت مروت، مراقبت فوق باید به حد ملکه باشد».[۳۷۰]
*«عدالت استقامت در عمل است که با انجام واجبات و ترک محرمات، حتی گناهان کوچک بنا بر احتیاط حاصل میشود».[۳۷۱]
*«ملکه و حالت نفسانی شخص که باعث رعایت مستمر تقوی و مانع از ارتکاب گناهان کبیره و گناهان صغیره بنا بر اقوی میشود».[۳۷۲]
*عدالت «ستر و عفاف و کفّ است و این به اجتناب کبائر شناخته میشود و احتیاجی به معرفت کف از جمیع معاصی ندارد».[۳۷۳]
«ترک جمیع مستحبات و ارتکاب جمیع مکروهات، خدشهای به عدالت وارد نمینماید». [۳۷۴]در مقابل عدالت «فسق یا فسوق» قراردارد که به معنای «بیرون رفتن از فرمان خدا و خارج گرویدن از راه حق و صواب، ترک اوامر پروردگار و خروج از طاعت است».[۳۷۵]در فقه در برخی از موارد پذیرش قول اهل خبره (مانند شاهد) و اعتبار و حجیّت قول وی مشروط بر عدالت است.
۳-۲احراز عدالت:
اگر عدالت در کارشناس معتبر باشد، در این که آیا عدالت ظاهری کفایت میکند یا مراد عدالت واقعی است، باید گفت: مشهور فقهاء دربارهی احراز عدالت در شاهد اعتقاد دارند که همان عدالت ظاهری کافیست، و چنین استدلال نمودهاند که لازمهی مشروط بودن عدالت واقعی، مکلف نمودن شخص به تکلیف مالایطاق است؛ زیرا حصول علم به عدالت واقعی امری بس مشکل و طاقتفرساست.[۳۷۶]
مقصود از عدالت در خبره نیز، عدالت ظاهری است؛ یعنی «با استناد به حسن ظاهر میتوان عدالت را اثبات کرد. در واقع حسن ظاهر افراد امارهای برای اثبات عدالت است و همچنین ایمان به معنای اخص شرط تحقق عدالت نیست. بنابراین اگر ذمی اعمال خودش را با شرع وفــق دهــد، میتواند عادل باشد».[۳۷۷]
۳ـ۳ موارد اشتراط عدالت:
۱-در مترجم (کارشناس امور ترجمه) فقهاء عدالت و تعدد را شرط میدانند. در غالب کتب فقهی در خصوص ترجمهی اشارات اطرش و اخرس (و به طور کلی مترجم) به این امر اشاره شده است.[۳۷۸]
وعلت این که فقهاء در «مترجم» عدالت را شرط میدانند آن است که ایشان ترجمه را از باب شهادت دانسته که تعدد و عدالت در آن معتبر است. البته برخی از فقهاء معتقدند « شاید کفایت کند مترجم ثقه، اگر چه واحد غیرعدل باشد».[۳۷۹]
۲-یکی دیگر از مواردی اشتراط عدالت در اهل خبره «در صورتی (است) که دو شاهد عادل اهل خبره شهادت دهند که ماهی فلسدار است، برای اشخاصی که نمیدانند ماهی فلسدار است یا نه محکوم به حلیت است».[۳۸۰]
۳- اگر دو رصدی (منجم) عادل به مدت مکث در کسوف خبر دهند (بدون استصحاب) به نظر ایشان عمل میشود.[۳۸۱]
۴- اثبات عیوب جذام و برص در زن که مجوز فسخ نکاح است با شهادت اهـل خبره محقق
میشود. محقق بحرانی ومحقق ثانی عدالت را دراهل خبره شرط میدانند،[۳۸۲] اما شهید ثانی در مسالک بدون ذکرعدالت میفرماید: «به دو پزشک خبره مراجعه میشود».[۳۸۳]
۵- در تعیین کفارهی صید (که باید شبیه حیوان صید شده باشد)، هنگام تردید در تشخیص مماثلت واجب است به حکم آیهی قرآن[۳۸۴] به دو نفر عادل «یعنی دو خبرهی عادل» رجوع شود. [۳۸۵]
۶-برای تشخیص مرض مخوّف باید به اطباء عادل (دو پزشک عادل) مراجعه کرد.[۳۸۶]
[شنبه 1400-08-22] [ 04:50:00 ب.ظ ]
|