اصل به معنای آنچه برای تشخیص پاره ای از احکام ظاهری یا تشخیص وظایف مکلف در جاییکه به حکم واقعی دسترسی نیست قانونگذاری شده است. مانند اصل استصحاب، اصل برایت و غیره۱.
پایان نامه
اصل (فقه)در معانی زیر به کار می رود:
الف- مدرک قانونی چیزی اعم از آیه یا حدیث یا اجماع یا عقل در همین معنا است که گفته اند: اجتهاد عبارت است از رد فرع به اصل.
ب- قاعده
ج- به معنی مدرک از نص حدیث- در همین معنا در عبارت حدیث:"علینا القاء الاصول و علیکم التفریع” به کار رفته است.
د- کتابی که جامع مقداری خبر (فقره ج)باشد. در علم رجال وقتی که گفته می شود ” له اصل ” همین معنا را در نظر می گیرند.
ه- به معنی استصحاب.
و- به معنی دستورالعمل شارع نسبت به افراد در حالات شک و تردید بدون اینکه در دستور مزبور جهت کشف از واقع ملحوظ باشد. اصل به این معنا در مقابل ظاهر و دلیل و اماره به کار می رود.چنانکه گفته اند: اصل موقعی حجت است که دلیل نباشد(الاصل دلیل حیث لا دلیل) اصل به این معنا را در حقوق جدید فرض قانونی گویند و در فقه آنرا اصل عملی هم گویند.
ز- مرادف مقیس علیه در حقوق جدید قواعد وسیع حقوقی را اصل می گویندو آنرا ترجمه لغت principe قرارمی دهند.
ماده ۳۵۷ آیین دادرسی مدنی یک اصل عملی fiction است ولی مدلول ماده ۳۵ قانون مدنی اصل عملی نیست بلکه اماره presomption است.۲
در علم اصول فقه، أماره آن است که ناظر به کشف از واقع باشد، و به همین لحاظ هم حجیت یافته باشد و اصل آن است که برای رفع تحیر و تردید در مقام عمل،حجیت شناخته شده باشد. هر چند روایات مربوط به قرعه را می توان به دو دسته تقسیم بندی کرد:
________________________________________________________________
۱- فیض، علیرضا، مبادی فقه و اصول، صص۲۶- ۲۹
۲- جعفری لنگرودی، محمدجعفر، ترمینولوژی حقوق، ص ۴۸
یک دسته روایت داریم که اشعار دارد قرعه ما را به واقع می رساند و مقتضای این روایات این است که قرعه را أماره بدانیم مانند روایت((هیچ مردمی قرعه نمی زنند و کار خود را به خداوند وا نمی گذارند جز آنکه دارنده حق به حقش می رسد)).قال رسول الله(ص) لعلی (ع):(( لَیسَ مِن قومِ تنازعوا ثم فوضوا أمرهم إلی الله إلا خرج سهم الحق)) قاعده القرعه۱ .
دوم:روایاتی که ما را به اصل بودن آن راهنمایی می کند که اشعار دارند بر این که حجیت قرعه به واسطه رعایت عدالت و جلوگیری از خودسری ها و خود رایی ها است مانند روایت ((چه حکمی عادلانه تر از حکم قرعه؟…))۲
در پاسخ به پرسش بالا نخست اظهار نظر کرده اند که((میتوان گفت که میان این دو ملاک منافاتی نیست و مانعی ندارد که حجیت قرعه را به واسطه ی هر دو ملاک بدانیم))و در جای دیگر آورده اند)) انصاف این است که از آن روایات فراوان که ظاهرند در اینکه قرعه دائماً یا غالباً أماره بر واقع است نمی توان دست کشید))ولی در آخر افزوده اند که ((معلوم است که بحث از أماره بودن یا نبودن قرعه تنها در جایی است که واقع ثابت مجهولی وجود داشته باشد ولی جاهایی که چنین نیست به این نتیجه می رسیم که با توجه به ماهیت غیر شرعی قرعه و مبنای حجیت آن که بنای عقلاست برای یافتن راهی جهت حل و فصل اختلاف به نظر می رسد قرعه اماره نیست و اصل است زیرا ملاک حجیت آن نزدیک به عدالت بودن و دور از ترجیح بی مرجح بودن است که همان اصل است.۳
مبحث چهارم: مبانی فقهی قرعه :
نویسندگانی که در مورد قرعه سخن گفته اند،عمدتا مطالب خود را متوجه مبانی فقهی قرعه نموده اند. مهمترین مستندات قواعد فقهی ، دلیل شرعی (آیات -روایات)یا دلیل عقلی (اجماع - سیره عقلا ) است که میزان د لالت آنها متفاوت است. به عنوان نمونه دلیل لفظی ،صراحت بیشتر داردبر خلاف دلیل عقلی یا لبی که در موارد ابهام و تردید باید توقف نمود ۴ . برخی از فقها مساله استخاره را هم از مصادیق قاعده قرعه قرار داده اند۵ .
________________________________________________________________
۱- موسوی بجنوردی ، سید محمد حسن ، القواعد الفقهیه ، دورهء ۵ جلدی ، چاپ اول ، قم ، نشر الهادی ، ۱۳۷۷ ، ج۱ ، ص۶۹
۲- مکارم شیرازی ، ناصر ، القواعد الفقهیه ، دورهء ۲ جلدی ، چاپ دوم ، قم ، نشر انتشارات مدرسهء الامام امیرالمؤمنین (ع) ، ۱۴۱۱ ه . ق ، ج۲، ص۱۶۰
۳- همان، جلد۲، صص۱۶۰-۱۶۲
۴- هاشمی ، سید محمود ، بحوث فی علم الاصول ، چاپ اول ، قم ، نشر المجمع العلمی للشهید الصدر ، ۱۴۰۵ ه . ق ، جلد ۶ ، ص۱۵۱
۵- موسوی بجنوردی ، سید محمد حسن ، قواعد فقه ، چاپ اول ، تهران ، نشر مؤسسهء عروج ، ۱۳۷۹ ، ص۱۴۱
گفتار اول : آیات :
در قرآن کریم آیه شریفه ۴۴ سوره مبارکه آل عمران و آیات ۱۳۹-۱۴۴ سوره مبارکه صافات که هر یک به تنهایی بر ثبوت قرعه و در ادیان گذشته برای حل و فصل اختلاف به آن استناد شده است دلالت می کند.و از اینجا می توان مشروعیت قرعه را در دین اسلام نیز ثابت کرد، جرا که قرآن مطلبی را نقل می کند و آن را قبول نداشته باشد بایستی آن را انکار نماید.مثلا اینکه در مورد داستان حضرت یونس (ع) این استناد شده است که آن حضرت خود را تسلیم قرعه کرد و قرعه را انکار نکرد و در فعلشان نیز شریک شده و این تسلیم را نیز می توان دلیلی بر مشروعیت قرعه در شریعت آن حضرت دانست.و اینکه قرآن آن را نقل فرموده و نقد یا انکار و یا نسخ نکرده است،دلالت بر مشروعیت آن دارد.مضافا بر اینکه ما بنا بر ظاهر آیه یقین داریم که قرعه در امم سابق نیز مشروعیت داشته و اکنون شک می کنیم که آیا در دین اسلام نیز مشروعیت دارد یا نه،آن را استصحاب می کنیم و همچنان بر مشروعیت آن باقی می مانیم.زیرا که در بسیاری از مسایل فقه هنگامی که شخصی در فعلی به بن بست می رسد از طرف فقها به قرعه ارجاع داده می شود،همچنان که در بسیاری از روایات که توضیح آن خواهد آمد از لسان ایمه اطهار به آیه مبارکه (فساهم فکان من المدحضین) استناد شده است و در ادامه به شرح آیات می پردازیم:
آیات ۱۴۴-۱۳۹ سوره مبارکه صافات هر یک از آنها به تنهایی دلیل بر ثبوت قرعه می نماید که شرح آن خواهد گذشت .
شرح : آیات مذکور که از سوره مبارکه صافات می باشد ، بر داستان انداختن حضرت یونس (ع) به دریا اشعار دارد با این بیان که حضرت یونس پیامبر(ع) همانند سایر انبیا از مرسلین و بعنوان رسول الهی بوده است که حضرت یونس پیامبر دعوت خود را از توحید و مبارزه با بت پرستی شروع کرد وسپس با مفاسدی که در محیط رایج بود، به مبارزه پرداخت . اما آن قوم متعصب که چشم و گوش بسته از نیاکان خود تقلید می کردند ، در برابر دعوت او تسلیم نشدند. یونس پیامبر (ع) همچنان از روی دلسوزی و خیر خواهی آن قوم را انذار می داد. ولی در برابر این منطق حکیمانه چیزی جزء مغالطه وسفسطه از دشمنان نمی شنید در نتیجه در قضیه کشتی قرعه انداخته شد و بنام او افتاد.خود حضرت به دریا رفت و در شکم ماهی قرار گرفت ، خداوند هم می فرماید : چون او از مسبحین است ، نجاتش دادیم واگراز مسبحین نبود تا روز قیامت در شکم ماهی می ماند.و خداوند در قرآن از حضرت یونس (ع) با آن مقامی که داشت و رسول وفرستاده شده از طرف خدا بود تعبیر به اباق می کند و عبد آبق شد. عبد آبق یعنی عبدی که از مولای خودش دور شد .در میان قوم یونس (ع) تنها گروه اندکی که شاید از دو نفر هم تجاوز نمی کرد .که یکی عالم و دیگری عابد بود به او ایمان آوردند. یونس (ع) آنقدر تبلیغ کرد که تقریبا از ایمان آوردن همه آنها مأیوس شد عابد بلافاصله به یونس گفت : تو مستجاب الدعوت هستی اینان که به حرف تو گوش ندادند نفرینشان کن. اما عالم به او گفت چون مستجاب الدعوت هستی آنان را نفرین نکن خداوند بندگانش را دوست دارد.اما حضرت یونس (ع) به حرف او گوش نکرد وحرف عابد را پذیرفت ، خداوند وعده عذاب داد و زمانی را معین فرمود اما بنا نبود که یونس قبل از آمدن عذاب و امر خداوند از آن شهر خارج شود.لیکن وی زودتر از آن موعد مقرر خارج شد.به همین اندازه او عبد آبق شد. حضرت یونس قبل از این ماجرا و قبل از اینکه در شکم ماهی قرار گیرد از کسانی بوده که حمد وتسبیح خداوند را می گفته است هر چند که در شکم ماهی نیز ذکری داشته است که به ذکر یونسیه معروف است .معلوم می شود که اگر انسان هنگام آسایش و عدم گرفتاری از مسبحین باشد .آن تسبیح در حال شدت وسختی دستگیر او خواهد بود . انسان نباید در حال گرفتاری و سختی وفقر به در گاه خداوند تضرع کرده و به یاد خدا باشد ، بلکه اگر در حال فراخ وآسایش واقعا خداوند را تسبیح کند در زمانی که دچار سختی و مشکلات می شود دستگیر او خواهد بود ..البته بیان استدلال در قسمت (فساهم فکان من المدحضین ) است و (( ساهم)) به معنای قرعه زدن است. و مساهمه به معنای مقارعه است. وعلت اینکه عنوان قرعه را مساهمه می گویند این است که چون قرعه را به وسیله همان تیری که پرتاب می کردند انجام می دادند. لذا تعبیر به قرعه را در اینجا به عنوان سهم ومساهمه می گویند از همین جهت است.
در کتاب قاموس نیز معنای بهره و نصیب نیز برای مساهمه ذکر شده است .که این شاید با قرعه مناسبت بیشتری داشته باشد زیرا نصیب در بعضی از کتاب های لغت عرب مثل لسان العرب آمده است .که القرعه (السهمت) و سهمت نیز یعنی نصیب . همان نصیبی که بعد از عملیات قرعه مشخص می شود . اینها نکاتی است که در تعبیر مساهمه وجود دارد. که ما مساهمه را از سهم به معنای وسیله ای می گیریم که با آن قرعه انجام می شده است یا از سهم به معنای حظ و نصیب بگیریم که به نظر ما این احتمال اظهر از قبلی است .در((ساهم)) نیز همین است که از سهم به معانی نصیب و بهره است و در آیه شریفه نمی توانیم آن را از سهم به معنای وسیله تیر اندازی بگیریم ((فساهم)) یعنی ((فقارع)) قرعه زده شده ((فکان من المدحضین)) مدحضین از دحض به معنای زلق است و دراین جا یعنی یونس جزء مغلوبین قرار گرفت هنگامی که قرار شد یک نفر را در دریا بیندازند کسی که جزء مغلوبین قرار گرفت یونس است .در مورد جریان یونس (ع) دو بخش وجود دارد یکی آن است که حضرت چگونه آمد و سوار کشتی شد و این کشتی کجا بود ؟ زیرا بر طبق بعضی از نقل ها به حضرت خبر دادند که عذاب قرار است نازل شود.اما حضرت یونس اطلاع پیدا نکردکه مردم آنجا توسط عالمی که در میان آنها بود توبه کردند وخداوند نیز توبه آنان را پذیرفت و عذاب را از آنان برگرداند.
حضرت یونس از این جریان خبر نداشت تصمیم گرفت که از آن مکان به مکان دیگری برود.دوم این است که بعد از سوار شدن بر کشتی چه اتفاقاتی افتاد.
در اینجا ۴ نقل وجود دارد :
نقل اول: این است که با سوار شدن حضرت بر کشتی،کشتی حرکت نکرد.ناخدای کشتی گفت:کشتی ای که در آن فرد آبقی باشد حرکت نخواهد کرد،حضرت فرمود،من آبق هستم،آنها ابتدا قبول نکردند بعد قرعه کشیدند و به نام حضرت افتاد.
نقل دوم: این است که کشتی حرکت کرد، اما یک ماهی بزرگی به امر خداوند در جلوی کشتی ایستاد؛ آنان گفتند باید یک نفر را در دهان ماهی و یا دریا بیندازیم که ماهی از آن استفاده کند،قرعه کشیدند و به اسم حضرت یونس درآمد. و عجیب هم این است که در همه این نقل ها آمده است که سه بار قرعه کشیدند وهر سه بار به نام حضرت یونس (ع) افتاد.
نقل سوم: که نقل سوم مطابق با ظاهر آیه شریفه نیز هست، این است که جمعیت و وسایل در کشتی زیاد بود،البته باید به این نکته توجه داشت که وضعیت کشتی های آن زمان با زمان ما فرق می کرد و یک نفر کم یا زیاد شدن،درغرق شدن کشتی تاثیر داشت،گفتند باید یک نفر در دریا انداخته شود،قرعه زدند و نام حضرت یونس(ع) در آمد. مشحون در آیه شریفه یعنی: مملو از مردم و اشیاء .
نقل چهارم: آنگونه که در روایات نقل شده به این صورت است که باد شدیدی وزیدن گرفت و مسئولین کشتی گفتند که این باد نشانه آن است که یک فرد خطاکاری در این کشتی وجود دارد. حضرت فرمود:آن خطا کار من هستم، آنها قبول نکردند و قرعه کشیدند و هر سه بار هم به نام حضرت یونس افتاد.۱
________________________________________________________________
۱- طباطبایی ، سید محمد حسین ، المیزان فی تفسیر القرآن ، ج ۱۷ ، چاپ چهاردهم ، تهران ، نشر دارالکتب الاسلامیه ، ۱۳۶۲ ، ص ۱۷۴
آیه شریفه ۴۴ سوره ی مبارکه آل عمران که اشعار دارد بر داستان تخاصم عده ای با حضرت یحیی (ع) بر سر کفالت حضرت مریم (س) : توضیح اینکه، این آیه اشاره به گوشه دیگری از داستان حضرت مریم (س) نموده می فرماید: آنچه را درباره سرگذشت مریم (س) و زکریا (ع) برای تو بیان کردیم، از خبرهای غیبی است که به تو وحی می کنیم. زیرا این داستانها به صورت صحیح و خالی از هر گونه خرافه در هیچ یک از کتب پیشین که تحریف یافته اند، وجود ندارد و سند آن تنها وحی آسمانی، قرآن است. آنگاه در ادامه سخن می گوید؛ یعنی در آن هنگام که علمای یهود قلم های خود را برای قرعه کشی و تعیین سر پرستی حضرت مریم (س) در آب انداختند تو حاضر نبودی، و نیز هنگامی که علمای بنی اسراییل برای کسب افتخار، سرپرستی مریم (س) را بر عهده گیرند و بر سر این مساله اختلاف داشتند. تو ای محمد (ص) ما همه اینها را از طریق وحی به تو گفتیم نزد آنان نبودی.
داستان مریم (س) دختر عمران از پیامبران بنی اسرائیل و مادر حضرت عیسی (ع) چندین بار در چند جای قرآن آمده است، مادر مریم پس از وضع حمل، نوزاد خود را در پارچه ای پیچیده و به معبد آورد، و به علما و بزرگان بنی اسرائیل خطاب کرد: این نوزاد برای خدمت خانه خدا نذر شده است، سرپرستی او را به عهده بگیرید و از آنجا که مریم از خانواده ای بزرگ و معروف به پاکی و درستی بود (خانواده عمران) که پس از فوت حضرت عمران، علمای یهود و عابدان بنی اسرائیل برای سرپرستی و کسب افتخار یا پاداش اخروی یا هر دو بر یکدیگر پیشی می گرفتند و چون شمار آنان کم نبود این خواسته مایه اختلاف گردید، چاره ای جز قرعه نیافتند و به حکم قرعه رضایت دادند و به کنار نهری آمدند و قلم ها و چوب هایی که به وسیله آن قرعه می زدند، حاضر کردند و نام هر یک را به یکی از آنها نوشتند هر قلمی در آب فرو می رفت برنده قرعه نبود، تنها قلمی که بر روی آب باقی ماند قلمی بود که نام زکریا (ع) بر روی آن نوشته شده بود.به این ترتیب سرپرستی زکریا نسبت به حضرت مریم مسلَم شد و در واقع از همه سزاوارتر بود، زیرا علاوه بر دارا بودن مقام نبوت، شوهر خاله مریم هم بود.۱
در نقل این دو داستان از مذاهب پیشین و رد و ردع نکردن آن اشاره ای است بر اینکه قرعه در اسلام هم نامشروع نمی باشد، چه ، اگر این کار نامشروع بود مناسب بود که به حرمت آن اشاره می شد. گر چه به حلیت آن هم تصریح نشده، ولی نقل آن بدون رد، تأییدی است بر جواز حلیت آن.۲
________________________________________________________________
۱- مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، جلد۱۴، نشر نسیم حیات ، قم ، ۱۳۸۸ ، ص۱۷۴
۲- محمدی ، ابوالحسن ، قواعد فقه ، چاپ دوم ، تهران ، نشر میزان ، ۱۳۸۲ ، ص۱۰۳
بر استدلال بر این دو آیه چهار مناقشه وجود دارد که به آنها اشارتی می رود :
در داستان حضرت یوسف (ع) ، کریمه صافات قصه ای را نقل می کند که مشتمل بر حادثه ای است که در آن قرعه صورت گرفته است ، و دلیلی بر امضای این نقل حتی در شریعت آن زمان نداریم، چه رسد به اعتبار آن در زمان ما. البته شایان توجه است که شرکت حضرت یوسف (ع) یا سکوت در برابر این واقعه هیچ کدام نمی تواند این دلیل را به حدی از اعتبار برساند که مستند قاعده قرعه باشد. این مناقشه در مورد آیه کریمه آل عمران نیز جاری است.
شاید حکم مذکور مخصوص شرایع سابق باشد و دلیلی بر امضاء و تأیید آن در شریعت ما نداریم. تمسک به استصحاب حکم شرایع سابق و عدم نسخ آن نیز خود اول کلام است و دلیلی ندارد۱.
این دو آیه کریمه ، اگر دلالتی بر حجیت قرعه داشته باشند ، که ندارند، حجیت آنها به این نحو نیست که قرعه ، یک مرجع متعین از جانب شارع مقدس در موارد برخورد با مشکل باشد ، بلکه شاید تدبیری باشد از باب رویه طرفین دعوا در عمل به قرعه و یا آن چه که نزدیک به قرعه است. و با این احتمال ، وجهی برای عمل و استناد به این دو آیه کریمه نیست.
این دو آیه کریمه در صورت دلالت هم دلیلی بر شمول نسبت به غیر مورد ندارد.۲. این دو آیه نشان می دهند که حضرت یحیی و یونس (ع) قرعه کشی را قبول داشته و آن را مشروع می دانستند و اگر مشروعیت آن در ادیان سابق معلوم شود، با استصحاب احکام شرایع سابق ، مشروعیت آن هم در دین ما هم ثابت می شود۳ .
گفتار دوم : روایات:
عمده دلیل ما بعد از آیات قرآنی جهت مشروعیت و حجیت قرعه روایات است که آن قدر زیاد است که حتی می توان در آن ادعای تواتر معنوی نمود و با توضیحات موارد ذیل به این نتیجه خواهیم رسید.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...