که با فیل آن کند طیر ابابیل که کند هیچ غضبان و فلاخن
بر خلاف عادت از اصحاب فیل است ای عجب بر سر مرغان کعبه سنگ باران آمده
از تف شمشیر تو در سقم اند این سه قوم چون صف اصحاب فیل در المند از الم
خود سپاه پیل در بیت الحرم گوپی منه خود قطار خوک در بیت المقدس گومیا
با قطار خوک در بیت المقدس پی منه با سپاه پیل بر درگاه بیت الله بیا
قبله ی من خاک بتخانه است هان ای طیر هان سنگسارم کن که من هم کعبه کن هم کافرم
نظامی در شرفنامه می گوید :
چو لشکر دشمن آری رحیل به مرغان کشی فیل و اصحاب فیل
طالوت۱ و جالوت
داستان طالوت در قرآن بدین گونه آمده است : «مگر از حال آن عده از بنی اسرائیل آگاه نشده ای که به پیغمبر خود گفتند بر ما پادشاهی بگمار تا در راه خدا بجنگیم.» پیغمبر بدیشان گفت: خداوند، طالوت به سمت پادشاهی بر شما گزیده است تا با او در راه خدا جهاد کنید. قوم گفتند : از کجا او بر ما حق پادشاهی داشته باشد با آنکه در مال و منال بر ما فزونی ندارد و ما از او به پادشاهی شایسته تریم. پیغمبر بدیشان خبر داد که خداوند طالوت را بر ایشان گزیده و از جهت دانش و فضل و خلقت جسمانی وی را بر ایشان فزونی بخشیده است. پیغمبر نشان پادشاهی حکومت طالوت تابوتی را که بقایای خاندان موسی و هارون در آن است و این تابوت را فرشتگان حمل می کنند و در آن آیتی برای شما خواهد بود مشروط بر این که اهل ایمان باشید، بیان می دارد. طالوت به سپاهیان خود گفت : خداوند شما را به وسیله ی نهری آزمایش خواهد کرد. کسی که از آب آن نهر بنوشد از من نیست ولی آن کس که کفی بردارد یا اصلاً ننوشد از جمله‌ی یاران من به شمار خواهد آمد جز عده ی کمی از آن جوی آب نوشیدند. چون طالوت و مؤمنین از آب گذشتند با لشکریان جالوت برخورد کردند و به مبارزه با آنان پرداختند، سپاهیان طالوت لشکر جالوت را در هم شکستند و جالوت را داود کشت و خداوند پادشاهی را به داود بخشید و او را هر چه می خواست آموخت.۲ و در شعر فارسی چنین منعکس شده است :
دانلود پایان نامه
ناصرخسرو قبادیانی می گوید :
گر فقه بود حیلت و، محتال فقیهست جالوت سزد حاکم و هاروت پیمبر
سنایی در سیر العباد الی المعاد می گوید :
خیل طالوت را سکینه ی حلم امّت نوح را سفینه ای
ابی لهب۱
ابولهب، کنیه ی یکی از اعمام پیغمبر است و نام اصلی او «عبدالعزّی» بوده و پیغمبر این نام را که در بت پرستی صراحت داشته مبغوض می داشته است.
ابولهب و زوجه اش همواره با پیامبر دشمنی می کردند و سوره ی مسد درباره ی وی و زوجه اش نازل گردیده است که زوجه ی ابی لهب در راه پیغمبر خس و خاشاک می ریخت و از این جهت، کیفر او در قیامت هیزم کشی خواهد بود.
علت دشمنی ابی لهب این بود که زن ابولهب «ام جمیل» خواهر ابوسفیان بوده چون او در آن زمان ریاست قریش را داشت و تثبیت مقام حضرت محمد ریاست او را به مخاطره می انداخت. تمام خانواده ی ابوسفیان طبعاً می بایست کمر به خصومت ببندند و جلوی تبلیغات او را بگیرند.
روزی که پیامبر خویشاوندان خود را در پای کوه صفا جمع کرد و خود بر فراز کوه رفت و فرمود اگر به شما بگویم که از پشت این کوه سپاهی گران به جنگ شما می آید آیا مرا باور خواهید داشت؟ همه گفتند البته باور خواهیم کرد. پیغمبر فرمود :
«من به شما اعلان خطر می کنم و بدانید که عذابی سخت در انتظار کافران است.» بدین ترتیب پیغمبر اکرم رسالت خود را برایشان آشکار ساخت. ابولهب گفت : «آیا ما را برای شنیدن چنین سخن جمع کرده بودی؟» پس سوره ی مسد در جواب سخن ابی لهب نازل شد ؛ این چنین که : «دو دست ابی لهب بریده و ابولهب دستخوش هلاک باد. مال او و کردار وی هیچکدام به حالش سودمند نگردد. بزودی در آتش زبانه دار آویخته خواهد شد، با زنش که هیزم کش است و ریسمانی از مسد «لیفه ی خرما» در گردن دارد».۲
شدّت عداوت ابولهب با حضرت محمد (ص) در ادبیات فارسی منعکس است و همچنین وی که نهایت دشمنی را با رسول اکرم می ورزیده به تداعی معانی، خالص ترین دوستان آن حضرت یعنی «ابوتراب» حضرت علی بن ابی طالب را به یاد می آورد. و اما این چنین در شعر شاعران منعکس شده است :
فرخی سیستانی می گوید :
ای محمد سیرت و نامت محمد هر که او از محمد بازگردد بازگشت از دین ربّ
از قیاس نام تو مر بدسگالان ترا گاه بو جهل لعین خوانیم و گاهی بولهب
گرد بوجهل آن کسی گردد که نیندیشد ز جهل بولهب را بر خود آن خواند که بپسندد لهب
هیزم کشی ابی لهب در دوزخ، چنانکه قطران تبریزی می گوید :
گر کند بولهب از مهر تو در دوزخ یاد برهد جان و تن بولهب از نار لهب
دشمنی ابی لهب با حضرت محمد از روی حسادت می باشد، چنان که انوری می گوید :
خصم اگر لاف تقابل زند از روی حسد حق شناسد که که بولقاسم و که بولهبست
ناصرخسرو قبادیانی می گوید :
چون کنند از نام من پرهیز اینها چون خدای در مبارک ذکر خود گفته ست نام بولهب؟!
بولهب با زن به پست می روند ای ناصبی بنگر آنکه زنش را در گردن افکنده کنب
آتش در او زدید و مرا ورا بسوختید تو بی وفا ستور و امامانت چون حطب
تبّت یدا امامک روزی هزار بار کاین فعل کز وی آمد نامد ز بولهب
عهد غدیر خمّ زن بولهب نداشت در گردن شماست شده سخت چون کتب
نظامی در لیلی و مجنون می گوید :
احمد که سرآمد عرب بود هم خسته ی خار بولهب بود
خاقانی می گوید :
از تاختش عدو بد یارش چه بد کند؟ یا بولهب چه وهن به طاها برافکند
سحر حلال من چو خرافات خود نهند آری یکی است بولهب و بوترابشان
بر محک کعبه کو جنس بلال آمده به رنگ هر که را زر بولهب رویست شادان آمده
نیک شناسد آسمان آب تو ز آتش عدو فرق کند محک دین بولهبی ز بوذری
معراج پیامبر محمد مصطفی (ص)۱
پیامبر (ص) هنگامی که در مکه در خانه ی ام هانی دختر ابوطالب بود در سال دهم بعثت شب بیست و هفتم ماه رجب و یا تاریخ های دیگری برای آن ذکر کرده اند که در آن شب از مسجدالحرام به مسجدالاقصی در بیت المقدس به قدرت پروردگار آمد، و از آنجا به آسمان ها صعود کرد و آسمان های هفتگانه را یکی پس از دیگری پیمود، و در آسمان با صحنه های تازه ای رو به رو شد، با پیامبران و فرشتگان و در بعضی از آسمان ها با دوزخیان و بهشتیان برخورد کرد. دوزخ و بهشتی را که پیامبر مشاهده کرد، بهشت و دوزخ قیامت نبود، زیرا در قرآن آمده بهشت و دوزخ رستاخیز بعد از قیام قیامت و فراغت از حساب نصیب نیکوکاران و بدکاران می شود. سرانجام به هفتمین آسمان رسید و در آنجا حجاب هایی از نور مشاهده کرد همان جا که «سدره المنتهی» و «جنه المأوی» قرار داشت و پیامبر که سراسر نور و روشنایی بود به مقام «قاب قوسین اوادنی» رسید۲ و دوباره به زمین برگشت. که در شعر شاعران منعکس است :
خیام نیشابوری می گوید :
هشیار نبوده ام دمی تا هستم ور خود شب قدر است هم امشب مستم
ظهیرالدین فاریابی می گوید :
شبت از قدر بهتر از شب قدر روزت از روز عید، فرّخ تر
امیر معزّی می گوید :

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...